قرار ندارد، ریحان
شمعدانی، محزون
باران در کوچه های محلّه جاریست
این منم یا تنهایی ام
که پشت در من زوزه می کشد
ریحان شور چشم است،
در آغوشم خوابیده است
این گل ها را ببین، بر من پیچیده اند امشب
زندگی حتّی در ناخن هایم بزرگ می شود
اگر من بمیرم، یا نمیرم