شعري از«سیلویا پلات»ترجمه‌ی «سینا کمال آبادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

آواز عاشقانه­‌ی دختر دیوانه

 

چشم‌هایم را می‌بندم و جهان سراسر فرو می‌ریزد

پلک هایم را باز می‌کنم و همه چیز دوباره جان می‌گیرد

(گمان می‌کنم در ذهن خودم ساخته باشم‌ات)

 

ستاره‌ها هنوز در رقص‌اند، آبی، قرمز

و سیاهی مطلق هجوم می‌آورد:

چشم‌هایم را می‌بندم و جهان سراسر فرو می‌ریزد

 

خواب دیدم مرا به بستر بردی، طلسم شدم

برایم آوازی خواندی، جادو شدم

و مرا بوسیدی، دیوانه شدم

(گمان می‌کنم در ذهن خودم ساخته باشم‌ات)

 

خدا از آسمان سقوط می‌کند، جهنم آتش می‌گیرد

مردان خدا، مردان شیطان خروج می‌کنند

چشم‌هایم را می‌بندم و جهان سراسر فرو می‌ریزد

 

خیال کردم دوباره می‌آیی، گفته بودی که می‌آیی

اما پیر می‌شوم، و نامت را از یاد می‌برم

(گمان می‌کنم در ذهن خودم ساخته باشم‌ات)

 

کاش عاشق مرغ تندر بودم

دست کم بهار که می‌آید دوباره غوغا می‌کند

چشم‌هایم را می‌بندم و جهان سراسر فرو می‌ریزد

(گمان می‌کنم در ذهن خودم ساخته باشم‌ات)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692