اکنون چو بیدار میشوی، بهیاد آر واپسین رقص قو را
آیا در خواب با فرشتگان کوچک رقصیدهای؟
آیا تو را برافروخت پروانه؛
آن هنگام که در پرتو ابدی گل میسوخت؟
آیا به روشنی، عیان شد ققنوس برای تو؟
آیا نام تو را خواند؟
آیا نظاره کردهای سپیدهی سر برآورده
از انگشتان کسی که دوستش داری؟
و آیا رویا را با دستان خویش لمس کردهای؛
یا خواب را رها کردهای تا به تنهایی رویا ببیند؛
هنگامی که به غیبت خویش پی بردی؟
اینگونه ترک نمیگویند خواببینندگان خواب خویش را
چراکه آنان میدرخشند
و شکوفان میکنند زندگی خویش را در خواب....
به من بگو:
چگونه میزیستی رویای خویش را هر کجا
تا بگویمت، کیستی...
اکنون، چون بیدار میشوی بهیاد آر:
آیا به خواب خویش جفا کردهای؟
اگر چنین است،
اینک
به یاد آر
واپسین رقص قو را!
.
#محمود_درویش
#ترجمه_صالح_بوعذار
.............
الآن، إذ تصحو, تذكر
الآن، إذ تصحو، تَذَكَّرْ رَقْصَةَ البَجَعِ
الأخيرةَ. هل رَقَصْتَ مَعَ الملائكةِ الصغارِ
وأَنت تحلُمُ؟ هل أَضاءتك الفراشةُ عندما
احترقَتْ بضوء الوردة الأبديِّ؟ هل
ظهرتْ لك العنقاءُ واضحةً... وهل نادتك
باسمك؟ هل رأيتَ الفجرَ يطلع من
أَصابع مَنْ تُحبُّ؟ وهل لَمَسْتَ الحُلْم
باليد، أم تَرَكْتَ الحُلْمَ يحلُمُ وحْدَهُ,
حين انتبهتَ إلى غيابكَ بَغْتَةً؟
ما هكذا يُخْلي المنامَ الحالمونَ،
فإنهم يتوهجون,
ويكملون حياتهم في الحُلْمِ...
قل لي: كيف كنت تعيش حُلْمَك
في مكانٍ ما, أَقلْ لك مَنْ تكونْ
والآن، إذ تصحو، تذكَّرْ:
هل أسأْتَ إلى منامك؟
إن أسأت، إذاً تذكّرْ
رقصةَ البجع الأخيرةْ!