سوگنامه
پیش از سیاه شدن ریحان. پیش از به خواب رفتن
بشقابها در قفسههایشان.
پیش از انبوه شدن خیابانها از برف.
پیش از آغاز آواز در گلو یا نفوذ مایل آن به دستی که ویولنسل را نگه میدارد
یا پاشیده شدن ماه به هیچ کف زمین. پیش از متضمن شدن رنگ از بیست اسم برای آبی، یا شاید هم سبز؟ یا قرمز؟ پیش از ورود بذرها به زمین
برای دگرگون شدن. پیش از خورده شدن کیک، پیش از یخ زدن خامه.
پیش از تمام آن شیرینی. پیش از صدفها
وقتی چیزها در آنها حرکت میکردند و دریا صدایی داشت.
پیش از آن که پسرمان در یک چشم به هم زدن بزرگ شود.
پیش از آن که کرمها قلمرو خود را در کود بسازند. پیش از آن که خواب شب را پس بزند و
عقربهی ساعت دست از تیک تاکش برندارد. پیش از آن که بیمارستان
روح را از بدن بگیرد، تاریکی از تاریکی و مسیر طولانی بازگشت به خانه.
پیش از آنکه سگ وسط پارس کردن دست از آن بکشد تا باری دیگر پارس کند و گربه پس از پیچ و خمش برخیزد، بی تفاوت.
پیش از آن که بیدها بالهایشان را از حرکت وا دارند.
پیش از لکه، پیش از آن که خاطرهی آن در جنگل بزرگتر شود. پیش از آن که باغچه هستیاش را به علف های هرز بدهد. به یاد آر، این سِحر را
فراموش کردن، برگشتن، ناپدید شدن؟ پیش از آن که
مردگان در پس دیدگانم ظاهر شوند.
پیش از آن که رحمت از بین رفتن، از بین رفته باشد