1-
گم شده ام!
زیرچادر سییه شب
به دنبال ناخن هایم می گردم
گم شده ام!
درگل قالیچه ای و
به دنبال ریزش برگ ریزان
پاکیزگی ام می گردم
گم شده ام!
مادرم درین سرمای سرد و زمهریرعشق
درنفس بازدم تو
برای سایه ی بخار بازدم
من می گردد و
گرچه «او»منم درآن جا
درگلدان جسم تو
سبزگشته
آ...سبزشده
2-
آسمان وزمین
دو زن وشوهر شرعی اند
هرگاه که آسمان
شهوت اش را
برروی زمین می ریزد
صاحب چند بچه می شوند
یکی را نام می نهد:
نرگس...
یکی را گل لاله
یکی راو...
یکی راو....
3-
در خواب تورا دیدم:
که چگونه؟
گیلاس را گازمی گرفتی
ودهن شب را
آب می انداختی
دیدم ات...
که چگونه؟
مرا سر می کشیدی
شرع وقانون را
لعنت ونفرین می کردی
می اندیشم
ازتاریخ گذشت این خواب
دیگرعشق را
به شیوه ای دیگر
بنویسم اش
وخودم را بر روی تو
تقسیم کنم
می اندیشم
ازتاریخ گذشت سرایش این شعر
جسم ات را پرستشگاه خودکنم
ازتاریخ گذشت این جنگ
تورا برای پدرهمه نوه ها برگزینم
4-
ازهم بستری با
پسرپائیز
حامله ام....
برروی باغچه ای
قی می کنم
کودک شرعی وقانونی
به دنیا می آورم
اسم اش را می گذارم
برگ
5-
کفش هایم را
در بیاور
همکنون زوداست
برای رفتن
آتشکده ای را
فوت مکن
که تاریخ سرایش
دو نامه ی عاشقانه
درآن است
6-
هرگز!
به شما اجازه نمی دهم
به اندازه ی من
ازیم دورشوی
7-
ازطرف کتابی
بحجم گستردگی سینه اش
عطری را
برایم فرستاد
8-
ماهی درقاب عکس ای
به آشفتگی ام می خندد
به گمانم!
تو یاد اش داده ای
9-
دخترم را می بینم:
پیرهن آفتاب را
به تن کرده است و
برروی پشت ستاره ای
به پیش من می آید
10-
ازاین به بعد
درگلدانی
جای خواب ات را
پهن می کنم
11-
درآئینه ماشین
می بینم اش:
که چگونه؟!
به دزدکی خدا
مرامی بوسد
12-
امشب!
با هم خوانی ریتم دل تو
ماه می رقصد
13-
امشب!
پنجره آسوده خیال است
چون ماه
ازعصربخواب رفته