شفق
در کشوری گسترده و وسیع
شفق هم گسترده و وسیع
چراغها، یکی بعد دیگری روش میشوند
شفق، چون پاییز همه جا را در بر میگیرد
مردمان دهانهایشان را میبندند،
برمیخیزند
تو مردهای و این برای شفق رویایی است
که سکوت با خلوص میرسد
و من دوباره نامهایی را به خاطر میآورم
هر یک از آنها نشانهای است
تجربهای یکتا
تصنیفی از بهشت و جهنم
اما شفق در سراسر این سرزمین گسترده میشود
دستم را دراز میکنم
کسی آن را میگیرد
هنگامه پایان شفق
آنجا کسی است که بهآرامی
بر در خانهام میکوبد...