شعر آزاد «فرزانه قیاسی نوعی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

گوشهام ؛

آکنده از وهمی موزون

چشمهام؛

خالی از ایمان اشیاء

حتی پنجره ای که نسیمی خنک به اینجا بیاورد

.. بارانی .. عشقی .. لبخندی

من، تنهایی را

با سرنگ ِ دست ِ همیشه ی حماقتم

به اسکلت مچاله ی رو به دیوار تزریق می کنم

و آنقدر می خندم

که زمین متلاشی می شود

دستهایم پر از نشانه بود

کسی ندید

کسی به خطوط کف دستهای من توجهی نکرد

حالا زمین متلاشی شده

و کسی نیست

که از هیچ سیاره ای برایش دست تکان دهم

وقتی توی چادر سیاهم خم می شدم

بند کفشهایم را با چند تا گره می بستم؟

چه اهمیت دارد

من به پتاسیم سیب های کرم خورده فکر کنم

یا عطر ریحان

که از یادم رفته است ؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692