شعر آزاد«عليرضا نوري»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

برف

 

 

نه ردپایی بر برف

که پای نبودنت

را به سطرهای بعدی این شعر باز کند  

نه هیاهویی که کوچه به خیال خیابان شدن بکشاند..

..

تنها برف مانده

برف

و زیبائیت

که به همین زودی ها

از پنجره عبور خواهد کرد

 

 

 

این لحظه را به سمت دیگری بگیر

 

 

این لحظه را به سمت دیگری بگیر

برای این لحظه

آنقدر رفته ای

که بیاد آوردنت شهر را تغییر میدهد

برای این لحظه

آنقدر مانده ام

که باور نمیکنم

زمان جای خیلی دوری بود

راهی دور

که راهزنانش زیبائیت را غارت میکنند...

...

به دامنه های شعر برگرد

بعد از تو

پرندگان زیادی از آسمان شهر گذشتند

آنقدر

که دیگر نمیشود

کلید را بچرخانی و در هنوز به آغوشی باز شود

حالا تنها میتوانی

در تاریکی اتاق با زخمها مهربان تر باشی..

...

باید در شعر می ماندی

این لحظه را

نمی توان ورق زد

دیدگاه‌ها   

#1 علی 1393-11-01 21:48
سلام علیرضا جان...عالی بود خیلی سپاس شاعر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692