شعر آزاد«مهديه رحمتي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر آزاد«مهديه رحمتي»

 

شعر اول

 
چگونه بگویم
این همه سال از سال را
از کجای دهانم
از فاصله‌ی کدام دو دندان؟
از پنچ زن کنار درگاه که
خم بودند روی هجده سالگی گربه
با تنی از شب
و پنجه‌هایی که بر سر و صورتی نامعلوم شیار می­‌کشید
خِرخِر، تقلّای هیچ ارّه­‌ای نبود
وقتی که انگشت‌­هامان را
از مخملی یک دست می­‌برید
از آن سال­‌ها می‌­آیی
با نعل و ستاره و سوال
وقتی می­‌رسی
نیستیم
ما پنج نفر تا هفته­‌ها
خاک ارّه و خون جمع می­‌کنیم
تا از افتادن لامسه
روی رنده‌ای کُند بگویم
از پیام­‌های مجزای چشم‌­هاش
وقتی چشم چپش را رنده می­‌کنم
دهانش را
گوش­‌هایش را
حتا ماشین اسقاطی­‌اش را
و تابستان امسال را
که از ترس تکه تکه شدن
کف دست­‌هاش عرق کرده بود
بادهای لیورپول را رنده می­‌کنم
انگشت­‌های روی کیبورد را رنده می­‌کنم
میسج­‌ها اما سفت‌اند،قرمزند
سوال می‌کنم از چمدان
که چرخ­ه‌اش خرخر‌کنان از پوست این سال‌ها می­‌گذرد
و گربه‌ای که دراز کشیده، پنجه می­‌کشد
پیراهنم را شیار می­‌دهد
و رد اولین شاش‌ ماه سپتامبرش
پرتم می­‌کند کنار درگاه
میان گلادیاتورها
میان زخم‌­ها و نیزه­‌ها
تاول­‌ها و دندان­‌های نیش
وشَستِ نِرون
که فرو می­رود در سلول­‌های مغز خوشمزه­‌ام
شره‌ای سرخ از دماغت
روی پیراهنم رد می­‌اندازد
  شیاری نو
بر شیارهای پیراهنم می‌­ریزد

 

 

شعر دوم

 یک دهان
دوچشم
مثلث دماغ
و هزار باریکه‌­ی طویل سرخ
نزدیک‌تر از گردن
چون سوراخی بالای حرف "ن"
از نور
نور که در گردشی دورانی
از همان سوراخ
سه حرف را بر پیشانی رصد خواهد کرد
سه حرف که در کنار "مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ" دراز به دراز افتاده
دست بر کشاله ی ران‌هاش می‌کشد و انار تعارف می­‌کند
انار برای رفع اضطراب
انار برای تصفیه‌ی خون
که بی‌لخته بغلتد بر خاک
پیش از نشستن نور بر پیشانی
پیش از نشستن دست میان دندان­‌ها
وقتی که دهان پر می­‌شود از انار
از خوابی روی زوال روز، که پیکری را به شب می­‌برد
نامی که انتهاش به شب می­رفت
وقتی آن سوی زمین موسم روز شدن است
با پلک‌های سنگین
خواب می­بیند
آن سوی زمین موسم روز شدن است
شب بیرون می­‌زند از انتهای نامی سرخ
از حفره‌ی دهان، انار
و از سوراخ، نور
نور
که در معادله‌ای غیر معمول
به گذشته بر می­‌گشت و خویش را ترمیم می­‌کرد
"آی انار بدم... انار تازه بدم" را
چشم­‌هایت را
بر‌می­‌گرداند به حالت نیمه باز
به ردی سرخ
به لخته شدنِ خون در صدا
صدای استخوان‌­هایی که
فرسنگ­‌ها دور از هم ترک خواهند خورد
ران­‌هایی که طعم انار ساوه می­‌دهند
و از میان­‌شان
سوراخی در حال رد شدن است

دیدگاه‌ها   

#4 مرضیه 1392-03-19 01:16
فضای خاص و خونسردت رو دوست داشتم. مرسی
#3 حمید رضا یوسفی 1392-02-14 02:41
عالی و پر از احساس و معنا.
#2 پیمان 1392-02-13 14:17
بسیار لذتبخش بود خانم رحمتی
#1 سعیده 1392-02-13 14:03
من همیشه از خوندن شعر هات لذت می برم.
شادی همراهت

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692