قایم موشک
گم میشوی دوباره
و هی، نی نی چشمان منتظر
که ظهر شد یا که شب
دیر میشوی و خاکی و حسود
لج که میکنی
صبر میکنم صبوری شوره زدهای را
باز تکه تکه، تیک تاک زنگ زدهی، ناقوس میشوی
نبودنت را نیست میشوم
هزار بار از راه رفتنت
و باز خیال برگشت نداری و
خیمه میزنم به هل هلهی وحشی نگاهت
که آتش میریزی بر تنوری که من نیستم
دود که میشوی
خاکستراجاق کهنه، زنگ میزند و شور
و باز باران میگیرد و دنبال جرینگ جرینگ خلخال
دانهها دور می شوی
و سرد میشود خیمهای که به نامت
آتش کشیدهام
چیزی نیست فقط کمی هیچ میوزد
دیگر چیزی نلنگید
نه پاهای مرد پیر
نه صندلی
نه میزی که دست هایم را همیشه با تو می خواست
دیگر کسی پیر نشد
نمرد
حتی غمگین شدن هم
خوابی شد میان
رویاهای دور
دیگر هیچ چیزی نشد
نه جنگی
نه دردی
نه ظلمی
و ما در هیچ درنگ کردیم
با
لبخندی ماسیده بر خاطره های سفید
اما هنوز میزی هست
که گرمای ما را دوست دارد و دردهای ما را دوست دارد
و هنوز غمگین می شود از تنهایی
میزی که حرف زدن می داند
و اشک ها را خوب مزه کرده است
و هنوز امیدوار است