" بندر متروک"
ما
ساکنان بندر متروکیم
با لنج های وارونه و
دریانوردهای پیر
با خانه های شنی و
نخل های شنی
مردها
زنان شنی
و چیزی نمی زاییم
دردی ابدی
دریای آبی مان را خشکانده است
و باد
مرغان دریایی شنی
گَرد می کند
ما
ساکنان بندر متروکیم
انتظار
دو تکه سنگ کوچک فرسوده است
در حفره های چشم
و گاه
از سرِ دلسوزی
دستی بر شانه ی پیامبری ترسیده می کشیم
که هر روز
کتاب شنی اش را ورق می زند
ورق ...
و هیچ چیز نمی یابد
هیچ چیز
"خونماهی"
مارماهی توی دست های تو
قلاب خونین در گلوی من
پری دریایی نبودم
توری را که روی سرم انداختی
مرا از اقیانوسم جدا کرد
مارماهی
دور گلوی من مار
درتُنگِ آبی تو ماهی
حرکت کن!
امواج خبرهای خوبی دارند
هواشناسی
به ماهی گیران هشدار داده است
من مار وُ سَرَم زخمی
از قلبت تکه ای نمی خواهم از تنت
تنها
اقیانوسم را به من برگردان
می خواهم
خونماهیِ دریای خودم باشم
.......................................................................................
خونماهی نام کتابی ست که به تازگی شاعر گرامی خانم شبنم آذر منتشر کرده اند، شبنم آذر شعرهایی
صمیمی و عاطفه ای ناب دارد که همین دو ویژگی باعث شده که من همواره شعرهای ایشان را دوست
داشته باشم .من اینجا فقط قصد معرفی این کتاب را داشتم بر روی کتاب ایشان نقدهایی نوشته شده
که این نقدها در سایت " ناکجا " منتشر شده اند مخاطبان عزیز رادعوت می کنم به خرید الکترونیکی
این کتاب در سایت " ناکجا" ، شرایط دانلود کتاب در سایت مزبور گفته شده است :
http://www.naakojaa.com/book/
محمدعلی حسنلو
دیدگاهها
سروده ی بسیارزیبایی از شما خواندم و خوشحال شدم .
پیوند ستون ها و بندها آن چنان خوب است که نمی توان برآن خرده ای گرفت.
کاش به جای اقیانوسم تنها به اقیانوس در این گزاره بسنده می کردید:
توری را که روی سرم انداختی
مرا از اقیانوسم جدا کرد
پیروز و مانا و سراینده بمانید
دو تکه سنگ کوچک فرسوده است
در حفره های چشم
شعر اول رو بیشتر می پسندم...
ممنون
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا