1.
حسودی نمیکنم
نه،
هرگز حسودی نمیکنم
به لباسهایت
و به قطرات آبهویجی که در شب میلاد تنت را لمس کرد
اما
حسودی میکنم
تا سر حد مرگ حسودی میکنم
به چشمهایت
به موهایت
و به آن کفشهای اسپرت سفیدت.
2.
رفتی و
رفته از یاد تقویمها
سهشنبهها
کاش بودی
ای سهشنبهی مغرور سفیدپوش!
تا ببینی
چه آمده
بر سر
شنبهها
یکشنبهها
دوشنبهها.