از روزی که تو را شناختم
ماهیان در آسمان میچرخند
و گنجشکها در آب شنا میکنند
و خروسها نیمه شب آواز میخوانند
و گلها در زمستان شکوفه میدهند
و لاکپشتها مانند خرگوش میجهند
و گرگ قبراق با لباس خواب میرقصد
و مرگ خودکشی می کند اما نمیمیرد.
از روزی که تورا شناختم
همزمان میخندم و میگریم
که نیمی از عشقت روشناییست و نیم دیگرش تاریکی
و در یکآن زمستان و تابستان است
یک بام و دو هوا
و شاید به همین دلیل است که هنوز هم دوستت دارم.