1-
جهان!
تشنه ی نفت است
انسان نیز...
تشنه ی محبت
2--
تفنگها!
برروی گندم زارها
سوت می زنند
گرسنگان نیز...
برسرسفره ی خالی
بغض می کنند
3-
دختری!
با شاعری دست می دهد
بهار در دستهایشان
چه زیبا
به شکوفه می نشیند
4-
جنگل!
تبررا نفرین کرد
که زیبا درختان اش را
معلول می کند
5-
خون ها!
اشاره می کنند
سلام تانکهارا
پاسخ نگوئیم
بگذارید...خون در رگ جوانان
همچنان جوان بماند
6-
خیابان!
حد سه زد
آه!...
خون جوانی
برسنگفرش اش افتاد
7-
گلی!
پژمرد...
باغبانی نیز..
درپژمردگی اش
جان سپرد
8-
باران که بارید
آسمان نیز...
کفش های رنگین کمان را
به پای کودکی کرد
که می خواست: خود را
به او برساند
9-
زنی!
غرق درخون
چاقوی از شرمندگی
درگوشه ی آشپزخانه
10-
شهری قهرکرد
چون کلید دروازه اش
بدست اشغالگری
افتاده بود
11-
آئینه!
ماتم گرفت
گریه ی مادری
آئینه گی اش را درهم ریخت
12-
زن!
سرشاراست
از زیبایی
زیبایی سرشاراست
ازائینه
13-
نمی دانم!
ازچه می جنگیم
گاه که می بینیم:
سرانجام هرجنگی
صلح است