شعری از «فیروزه محمدزاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 firooze mohamadzadeh

دست به شانه رودی بگذار و برو
چیزی‌ست در گونه من

که ماهی‌های سرخ را غرق می‌کند
با ماهی‌های سرخ من
گونه‌هایم را از سر بگیر

به رودی غرقم که بی تو هیچ ماهی به یادش نیست

پیش برو در اندام خسته‌ام،
به پایم برس
با من پا به پا کرده هر چه باران،
هر چه قطره که دست از من شست دلت را

من با این همه کلمه
هنوز یاد تکلیف گیاهی هستم
که باد او را از طاقت ریشه ام در آورد

خیابان‌های عاشق را از پیراهنت در بیاور
بگذار زنانی خسته چراغ قرمز‌شان باشند
از یاد من راهی رفته است به آب

ایستاده‌ام پشت دستی که به من اعلام ایست...
اعلام تمامیت خودم را در ارضم تمام کرده

از ظرافت ماهی‌های زیر پوست آب،
پوست کوه را کنده‌ام، از تنم

در بشقاب با دو تخم مرغ عسلی
به هیچ مردی نمی‌توانم طعم سرخ کرده ماهی باشم که قرار است
ظهر کنار من از خاطرات موجی بگوید
که نیامده یک جفت کفش زنانه در ساحل جا گذاشت

پاهای برهنه‌ی چراغ قرمز را
آب می‌کشم
و میز را از هر چه که به صبحانه فکر می‌کند

از فکر میز، دو ماهی غرق در آب به هواخوری می‌روند،
از فکر میز، باد دست پیراهنم را می‌گیرد
ما با هم از سنگ‌ها
تاریخ را عبور داده ایم که اینچنین سخت،
طعم‌ها را از حفظ حدس می‌زنیم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعری از «فیروزه محمدزاده»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692