شعری از «فیروزه محمدزاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

fiiroze mohamadzadeh

‌ به تعطیلی برف در بارش موهام می‌مانم

فرو می‌ریزم از آن بالا

که از بالای دیگری افتاده 

ما دست‌های گرم مرداد را با هم گرفتیم

دست‌های گرم مرداد که تیر خورده بود

در دست‌های ما التیام یافت

ای التیام یافته به عاشق‌ترین رنج!

کجاست آن جدایی باستانی؟

تا سر بکشم نوش دارویش را

این تقدیر مقدر من است

تقدیر سر زا رفته من

که نطفه عشقی شش ماهه را

آل ببرد

بند ناف‌ام کو، تا حلق‌آویز کنم جفت‌ام را

این سرما از عوارض خونریزی نیست

یا نشان مرگی کال،

که چیدم‌اش زیر آفتاب

اما نرسید

این سرما خون بهای برف است

که در بارش موهام،

در دست‌های مرداد آب شد

موهایم کو

که ببافم خیالم را زیباتر.

دیدگاه‌ها   

#1 رحیم مرادی 1402-04-07 12:46
با سلام .
ممنون از شعرهای زیبای خانم محمد زاده .
خانم فیروزه محمد زاده از همدوره ایهای دانشگاهی بنده سال 1378 هستن . و بنده شماره ای ازیشون ندارم . در صورتامکان شماره بنده رو به ایشون برسونید یا بر عکس.
تا بتوانم همدانشگاهری ودوست قدیمی رو بهد از 22 سال احوال پرسی و ملاقات کنم
رحیم مرادی09126828089

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعری از «فیروزه محمدزاده»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692