شعر "بی دل" شاعر سپیده حبیبی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر بی دل شاعر سپیده حبیبی

 

هنوز تا صبح راه زیادی مانده بود...

رخت های شسته شده توی دلم را روی طناب پهن کردم،

و به تلفن خیره ماندم..

توی اتاق نشسته بودم و دلم به همه جا سر زده بود،

و هنوز هم نمیدانم برگشته است یا نه...

باد، شبیه نوزادی گرسنه توی گوش هایم هوار میزد،

بیخوابی در چشمانم بیغوله کرده بود و ..

تو کجا مانده بودی عزیزم؟

کجا مانده بودی که تمام خانه چشم به راه آمدنت بود و

دیوارها جز به قاب عکست ،

به چیز دیگری خو نمی گرفتند...

من اما...

خواسته بودی بی تفاوت باشم؛

که خانه فکر نکند، ما قرار است بمیریم؛

چرا که تو و دلم وعده ی برنگشتن داده بودید!!

دیدگاه‌ها   

#2 محمود 1395-04-14 05:04
در برخی بخش ها توانسته اید بازی زبان و کلمه را بر صفحه جاری کتید اما عباراتی چون بیغوله در جای ننشسته اند
کمی دقت و وسواس در انتخاب واژه ها شما بیشتر کمک خواهد کرد برای بهتر نوشتن

موفق باشبد
#1 marzie 1395-04-07 21:51
خیلی زیبا بودو بسیار از خواندنش لذت بردم..ذوق شما در شعر گفتن بسیار قابل تحسین است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692