شعر آزاد «پونه شاهی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

"كاج و بوف كور  "

ته يك كوچهي باريك و بلند
كوچهاي پيرتر از پيرترين مردم شهر
تك درختكهنه
؛ كاج سالخوردهي پير
 
از تن _ كوچه ي باريك و بلند
سالها خاطره داشت
پاي اين كاجكمي ميلنگيد
بوف كوري سر كاج
وعده داشتدر دل هر شب با كاج
غم لنگيدن كاج
هقهق صادقي از جنس هدايت شده بود
باد هوهو ميكرد در دل شب
خبر از عاشقيیه کاج پیر
ته باريكترين كوچهي شهر
كوچهاي پيرتر از پيرترين مردم شهر

.

.
بوف آرام نداشت
مسخ يك خواب شده بود
مسخ _كابوس تبر برتن كاج ...

"گرفتار"

من گرفتار شبام

شب چشمان تو را

گله از شب نكنم

چون گرفتار شبام

شب شعريست در آن چشم سياه

شاعري در دل من

  ميسرود

شب چشمانتو را ...

"عبوری"

دنيا

مودبانه پشت كرده به من

ماندهام بلاتكليف

منتظر اولين عبوريای هستم

كه دست بلند كنم

و برساند مرا به جايي دوراز دنيا ...

"هسته ی خاموش انتظار "

ما ، آنهايي كه از نسل سوخته‌ايم

وارث چشم‌هاي به آسمان دوخته‌ايم

شايد معجزه‌اي

شايد معجزه‌اي

حرف كه داد مي‌شود‌،

فقر كه همزاد مي‌شود

بيكاري كه بيداد مي‌شود   

صلحي كه با جنگ ياد مي‌شود

سرزمين پر آشوب‌ام كه زادگاه باد مي‌شود

پيله مي‌كند اندوه در هسته‌ي خاموش انتظار

ما‌، آنهايي كه بهتر مي‌سوزيم

ما، آن‌هايي كه بهتر خاكستر مي‌شويم

در هسته‌ي خاموش انتظار‌، منتظر معجزه‌ايم ...

"دعوت‌ام می‌کنی خدا؟ "

به كافه

دعوت‌ام مي كني خدا‌؟

با من يك فنجان قهوه

با شير و بيسكويت مي‌خوري خدا؟

مي‌داني

حرف‌هايي هست

بايد رو در روي تو باشم

و در حالي كه قهوه‌ام را مي‌نوشم

دردهايم را روي ميز بگذارم

تو ورق بزني و مرور كني

و

به من بگويي

كه : چه را

اشتباه مي‌كنم هر روز و هر لحظه را‌؟

" تا شقایق هست "

من هستم‌، تو هستي‌، دنيا هست

آتشفشان و كهكشان و نشانه‌ها هست

بركه‌هاي تنها و مرداب‌هاي عاشق هست

موسيقي راك و پاپ و سنتي و مذهبي هم هست

تولد و ازدواج و مرگ شيرين دور از فرهاد هم هست

كوچه‌هايي تنگ در دل شهر و

دل‌هايي تنگ در پشت پنجره‌ها هست

آسمان گاه ابري گاه آفتابي و گاه طوفاني هست

من هستم و تو هستي و دنيا هست

اشتباهات گاه بزرگ و هدفمند

گاه كوچك و بي هدف هم هست

حادثه ي خوب

قرمز شدن گوجه‌هاي سبز باغچه

آب براي باغچه و دانه براي كبوترها هم هست

بهار و تابستان و پاييز و زمستان هم هست

چهار فصل باغ و آرميدن بهار در دل زمستان هم هست

جيك جيك گنجشگكان بر روي سيم هاي برق هم هست

پرواز كلاغ در دل آسمان شهر از راه آهن تا باغ قوامين

و از باغ قوامين تا راه آهن هم هست

كوه ها و ودریاها شقايق ها هم هست

شقایق ها

و شقایق ها

و شقایق ها هم!!!!

و تو مي داني كه :" تا شقايق هست زندگي بايد كرد " ...

******

"مشترک زندگی "

از خيابان گردي درد
خواهي آمد مثل هرشب
از چوب رخت بي حوصله‌گي‌هايم
خواهي آويخت
آن كت هميشه خاكستري را
پاييز با تو غرابت نزديكي دارد
هر دو سرد‌، هر دو خاموش
من تنها چراغ خانه
دچار مرگي خاموش
سال‌هاست
 
با من كاري نداري
همچون باد با چراغ خاموش
سردي حضور تو سرد مي كند
داغي سوپ جو_ در انتظار را
خيابان خسته از تو
تو خسته از من
و من خسته ازاين همه زن بودن
مي سپاريم تن به خواب
شايد دور كند ما را ساعاتي
از عذاب با هم بودن...
******

"وقتی نبودی "

وقتي كه تو كنارم نبودي
باران باريد
روزگار ناليد
درخت نارون
از وسط دو نيم شد
ماهي قرمز كوچك قلبم
روي دل شناورشد و مرد
همه ي خورشيدهاي زندگي
كسوف شد
همه ي ماه هاي زندگي
خسوف
گنجشك‌هاي روي ايوان
پريدند و قهر كردند و رفتند
تمام راه‌ها در من بن بست شد
تمام جاده‌ها ديوارچين
تمام ديوارها بي‌پنجره
دنيا به آخر رسيد و رستا خيز شد
هر چه قورباغه مست شد
و هر چه ملخ عابد
و هر چه موريانه زاهد
و هر چهارشنبه‌؛ شنبه شد
و هر شنبه به جمعه وصل شد
و هر جمعه زني تشييع
بر روي دست‌هاي مرده ي زمين
وقتي كه تو كنارم نبودي
نديدي كه مرگ در من چگونه آغاز شد ...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692