تکیه گاهمان
حصارمان بود
و تمام این سالها
بر این دیوار
یادگاری نوشتیم .
سینا
اردیبهشت 92
......................
به انتظار
كسي نباشي
درب خانه دق ميكند.
بهار
بيرونق گلها
آسماني نخواهد داشت
آنگاه كودكان فصل
مستاصل به انتظار تو
درب خواهند زد .
سينا
بهار 93
............................
كنارحريم واژه ها
رسيدي
با خود كمي دريا بيار
مشق آسمان با من
باران را
نخواهم نوشت
ترسيم ميكنم
به نخلستان زرد
ميكشانمش
سالهاست
بلبل مهجور
آوايي ندارد.
سينا
بهار 93
........................................
غزل
عاشقانهایست
در مهتابیترین شبها
که یارای
نزدیک شدن
به سرود چشمان تو...
نصیبش نمیشود .
سینا
بهار 93
..............................................
چون موي آشفته
بر ديوار
گلهاي كاغذي
سينا
بهار 93
...............................
آن دورها
كنار دريا
كلبهاي بي تو
چه تنها مانده
وقتي مردد رفتني
كمي حوصله
با خود ببر.
سينا
بهار93
...................
وقتي آرزو
آواره واژهها
حيران هستي ميشود .
تنها پناه من
چشمان توست .
سينا
بهار93
.......................
1
تمام اين سالها
با پوكههاي مشقي
تانكهاي كاغذي
و سنگرهاي از جنس احساس
و گاه تفنگهاي با تير نفرت گذشت
2
پلهاي از
پله هاي جان نخل
با قدمهاي استوار طي كرده ايم
ما به آسمان رسيده يم.
سينا
تير 92
................................
بوته ياس
دگر به گل نميرسد
از آب نه
از تبري كه به آبش داد
سينا
شهريور 68
......................
با چشمان پر زخون
و سرعتي چون زمان
بر كشتههاي نبرد
ميگشت اسب بي سوار
سينا
5 آذر92
......................
از بلند بالاي آسمان هفت رج
به چهارچوب نيم بند زندگي آمدي
مزد كار ناتمامت را
چگونه باور داري
وقتي پيرزني فرتوت
بياد كودكيهايش
هنوز ماندن سر آغاز اوست .
كه خواهد رفت
و تو در جواني بي نيت بودن و چنين زيستن
خواهي ماندن .
سينا
آبان 92
....................................
بلمي به آرامي
به قصد آفتاب
طي كرد
طول رود را
غروب
سينا
18دي 92
.............................
نيشخند
اشارتي به بيقراري
احوال ماست .
سينا
اسفند 92
پاييز سر آغاز
عرياني درختان
و تبسمي ز نئشگي
خواب راز آلود
بر پيكر چوبين
.............
بهياد فرار از
هزاران گره كور اتفاق
و تكرار فصل
جوانه
شكوفه و حاصل
و خوابي به كوتاهي دمي
تكرار و تكرار
و هزاران گره كور اتفاق
سينا
6 مهر 92
......................................
در مهتابي چون روز
و خنكاي جاري شب
ايستاده بر فوارههاي نور
چون شهيدي ميدرخشد
بر سينه شب
تك ستاره .
سينا
15 مرداد 92
.........................................
با عاشقانههاي تو
اين دريا
رام ميشود
بخوان
كه دريا به خواب رود .
سينا
18شهريور 92
..................................
اينجا هر روز
خورشيد را به قتلگاه غروب ميبرند
چون محكومي
و صبحگاهان به بند
روزمرگي.
سينا
20تير92
..................................................
از بلنداي نقطهاي
بنام عمر
با سكون و سكوت, گاه نيشخند .
بر دريچه ولحظهها
چشم دوختهام
به جاي رسيدم
كه اتفاق
امر ممكن لحظه بود
بسان سقوط تيلهاي
از دستان كودكي
اينچنين عمر ما گذشت .
سينا
اسفند 92
.........................
بيهوده خيره ميشوي
اين آينه
سالهاست
در توهم است .
سينا
24مهر 92
.............................
بر این خاک
دگرانی به سادگی, طلوع
بیهیچ بهانهای, درخشیدن
آنگاه خون
آواز سرخی شد, بر دیوار زمان
و شقایق هر بهار
از پلههای باد
به دیدار پرواز
قاصدک شد .
سینا
24بهمن 92
..........................................
انگار با هم بودهايم
اين همه سال
پي رد سايهات
بر ديوار سنگي و سنگفرش حياط
به جوانه درز كاشي
رسيدهام .
سينا
8تير 92
به خندههایت
هر صبح سلام میکنم
آنگاه که چشمانت
دست در دست چشمانم
به میهمانی خندههایت میروند
سینا
25خرداد92
................................
چه كودكانه پنداشتيم
صلح را
آنگاه كه به شكار
طعمه بوديم .
سينا
27خرداد 92
.............................
وقتي آفتاب
در اوج غرور
به رخ ميكشيد
شعاع طلائي به نيمه زمين,
آن دورها صنوبري سرود خنكاي
سايه سرداد.
بي هيچ داد و ستدي
بر رهگذراني كه بيش از اين
تبر به كمر صنوبرها ميزدن
سينا
16بهمن 92
............................
1
كودكي
چون شعله فانوس در باد است
بيقراري
گاه
مينوازد نرم شعلهاش را
2
تو چقدربا باد نزديكي
كين چنين
ياد مرا با خود...
به هر سو ميبري.
سينا
20 شهريور 92
.................................................
ما از جنگ آمديم
بيهيچ اميدي
به زندگي و نام
در ما مرده بود
هرآنچه كه بود و نبود
نه نشانهاي
نه كوچهاي
همه رنگها مرده بودن
وقتي در و ديوار شهر
از سكوت گله ميكرد
در ما مرده بود
هر چه بود و نبود .
سينا
آبان 92
.................................
وقت رفتن
آسمان پر نشانه
راه من است .
ستاره از من مگير
سينا
مهر 92
................................
كوه
به ضرب آهنگ
گامهاي ما ميلرزد
آنجا كه هنگامه رفتن
سادهترين ترانه را با هم
خوانده باشيم .
سينا
آبان 92
.....................................
سالها گذشت
گذشتن از کوچه باغها
دیروز کوچه سراغ
خندههایت را گرفت
سینا
21خرداد 92
.........................................
بوته ياس
دگر به گل نميرسد
از آب نه
از تبري كه به آبش داد
سينا
شهريور68
..................................
به دنبال راهي
به زندگي
به بودن
به شدن
به دور از نفرت و ننگ
و تنفس حقارتها
........
مرا الفبا عشق بياموز
عاشقانه زيستن را
به پرواز خواهم كشيد
سينا
15شهريور 92
..............................
هان خون كدامين
دختران كال
به پاي نخلستان ريختن
كه ميوهشان چون گيسوان
نقش ابدي گرفت
در بهار بار.
سينا
1تير 92