شعر كلاسيك «محمد حسن زاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

چشمان تو چشمان آهوهاي وحشي­ست

پنهان شده در بيشه­ي موهاي وحشي­ست

حتما نمي­داني كه اخمت هم چه زيباست

در چشم آنكه مسخ ابروهاي وحشي­ست

طعم نوازش را نمي­فهمند وقتي

انگشت­هايم لاي گيسوهاي وحشي­ست

طعمي كه از آن بوسه­ي گس سهم من شد

سوغاتي شيرين كندوهاي وحشي­ست

حالا دودستت موج مي­گيرند بر اوج

ساعد نه ، بلكه گردن قوهاي وحشي­ست

من رقص شمشيرم چه زيبا مي­نمايد

وقتي كه همرقص النگوهاي وحشي­ست

تا تو يكي از عابران اين محلي

اين سينه رستنگاه چاقوهاي وحشي­ست

بي شك بهشتي تازه را پوشانده از من

آن ساتني كه باغ آلوهاي وحشي­ست

بيچاره نقاشى كه موضوعش تو باشي

عمري گرفتار قلم­موهاي وحشي­ست

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692