چند رباعی از محمد مرادی نصاری:
متولد1369 ایوان غرب ...تکنیسین الکترونیک...دارای یک مجموعه رباعی فارسی و چند مجموعه شعر کردی و ترجمه در دست انتشار
1
سخت است که هر ثانیه در شک باشی
در دنیایی بزرگ، کوچک باشی
بعد ازعمری درخت بودن حالا
جاکفشی عدهای مترسک باشی
2
آنسان که پرنده از خطر میفهمد
یا اینکه درخت از تبر میفهمد
در روی زمین مگر زمستان را هم
از گرگ کسی عمیقتر میفهمد؟
3
از رود پرندهها روانتر بودی
از هرچه ستاره بی کرانتر بودی
ای مرگ بگو چه بر سرت آوردند؟
آن بار که دیدمت جوانتر بودی
4
انگار که جاری شده رود از همهجا
سرتاسر باورش کبود از همهجا
یک روز دلش شکست و بارانی شد
چتری که دلش گرفته بود از همهجا
دیدگاهها
اگر مصراع دوم رباعي اول را روانتر بفرمايي بهتر خواهد شد شما دقت بفرما مصراع اول بسيار روان است ولي مصراع دوم به آن صورت نيست
اين سه رباعي هم پيشكش به شما
چند رباعي
اي خوشا چهره ء انساني ِانسان ديدن
وازهمه جهل وخرافات كلان ببريدن
گرچنين گشت بشارت دهمت بتواني
روي زيباي خداوند درانسان ديدن
**
اي خوشا مهر به انسان وجهان ورزيدن
راه ورسم همه خوبان جهان بگزيدن
شاديان هم بشود بخش ميان همگان
تاكه بتوان به رخ هرچه بدی خنديدن
**
واي ازآن روز كه گردي زنكويي عاري
شخص خودرا بَتَر از هردگري انگاري
آنزمان فكر علاجت بنما اي غافل
كه روانت برهانی تو از اين بيماري
(مهرآيين)
رباعی های زیبای شما را خواندم و از شماره 2 خیلی خوشم اومد.
مانا و پاینده، سربلند و سرفراز باشید.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا