شعری از «رضا رفیعی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

دوباره مثل هرشب خواب دیدم

که از آینده برگشتی سراغم

تو دستات نبض دنیامو گرفتی

منم محکم به قلبت تکیه دادم

تو اعماق نگاهت غرق بودم

نفهمیدم که چشمات مال من نیست

ندونستم که دیگه آسمونت

واسه پرواز زیر بال من نیست

یه دنیا دوری از آغوشم اما

من از خوابت مگه بیدار می شم؟

مدام از حسرت روزای رفته

خودم روی خودم آوار می شم

نگاهم کن که شاید با نگاهت

رو زخمای دلم مرهم بذارم

ببین احوال این روزای من رو

که دیدن داره حال گریه دارم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعری از «رضا رفیعی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692