شعر کلاسیک «مریم محمدیان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر کلاسیک «مریم محمدیان»

 

یک حنجره لبریز بغض و چشم بارانی۔

یعنی هوا خوب است هنگام غزلخوانی

حال من و موی تو و این باد سرگردان۔

یعنی پریشانی، پریشانی، پریشانی!

"من" هم ضمیر غایب و تو در کنار او

۔چیزی از احوال پریشانم نمی‌دانی!

بر طبق دستور زبان عشق بعد از "من"۔

انگار باید فعل سوم شخص بنشانی

من رفت، من می گرید و من بی تو خواهد مرد

۔تمرین سختی نیست، می‌میرم به اسانی

بی‌تو بهار اطراف من بدجور مسموم است۔

انگار در جنگل بیابانی برویانی

در من کسی هر روز دنبال تو می‌گردد۔

گم می‌شوم گاهی در این سر در گریبانی

"من" اتفاق تازه‌ای می‌شد اگر با تو۔

یک‌بار دیگر "ما" شود بعد از غزل‌خوانی!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692