آسیا حلقهای طلایی بود پدرانم به دست من کردند
سالها پیش شوهرم دادند دخترانِ مرا کفن کردند
آسیا حلقه ای شد از آتش باید از بین حلقهاش بپرم
زندگی سیرک بود و مردانش حلقهها را به گوش زن کردند
سرزمینی که سرنوشت مرا چکمههایی سیاه له کردند
بوتههای تمشک وحشی را رام کردند ریشه کن کردند
جنگ یعنی تفنگ را بردار دکمههای مرا نشانه بگیر
مردهای برهنه و زخمی تکههای مرا به تن کردند
آسیا حلقهٔ طنابی شد که خودش را به گردنم انداخت
تیغهٔدارشان مدادم شد تا نگویم چه با وطن کردند
از کتاب کفشهای سفید میپوشم - انتشارات فصل پنجم
دیدگاهها
تصاویر عجیبی بود
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا