در جـادۀ بـی راه دویـدیـم و نـمـردیـم
با پـای ورم کـرده شلیدیـم و نـمردیـم
حتی پس از آن فاجعۀ مفت شدن ها
بنـزین هـزاری شده دیدیـم و نـمردیـم
هفتاد و دو درصد همه را عذر بنه چون
زان پس همه انگشت گزیدیـم و نـمردیـم
گویند بر او فاتحه خوانید که مرده است
ما فاتحۀ خویـش شـنیدیـم و نـمردیـم
چون نفت نیامد همه با عزم جهادی
تا سفره مان لوله کشیدیم و نـمردیـم
دیشب پدرم گفت کـمر درد گرفتم
ما رنـجش یاران را دیدیم و نـمردیـم
هر چند که قافیه غلط می شود اما
عمریست که ما نیز نوشتیم و نـمردیـم