- جای خالی -
امشب کنار من بشین، از من بگو تا صبح
از سالهای منتظر بودن بگو تا صبح
از آن هواپیما که روزی خاطراتت را
دزدید و با خود برد هم حتماً بگو، تا صبح
از دوستیهایی که میبردم بگو با من
از این که آوردم؛ از این دشمن بگو تا صبح
از جنگ با یک جای خالی که نمیمیرد؛
از آن توهمهای روئینتَن بگو تا صبح
از گریه در آغوش قابِ عکسِ یک رویا
تا اشکِ سردِ روی پیراهن بگو تا صبح
از دلخوریهایت تمام شب بگو، اما
از عاشقی هم یک سر سوزن بگو تا صبح
مهرداد شهابی
دیدگاهها
دو شاخه یک درختیم
کاش
باد از هر دو سو می وزید...
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا