دو داستانک «خودشناسی»؛ «وقتی زمانش برسد» نویسنده «اشفاق احمد» مترجم «سمیرا گیلانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

samira gilanii

خودشناسی

خار با خود می گفت: «من به ظاهر کوچیکم اما خیلی قوی هستم. فرو رفتن و خلیدن تو  ذات منه. من به هر چیزی می تونم آسیب بزنم و نابودش کنم. این گل، این شاخه، این درخت ... همگی در مقابل من ناچیز و حقیرن.»

روزی شروع به آزار همان شاخه ای کرد، که روی آن متولد شده بود اما وقتی برای نابودی شاخه در تلاش بود، خودش بر زمین افتاد. آن موقع فهمید که درخت بسیار تنومند است، آن شاخه ای که بر آن متولد شده نیز هنوز سرسبز و شاداب است. گلها با بوی خود همه فضا را معطر کرده اند. آنهایی که او حقیر شمرده بود، همگی برتر و بلندتر بودند. حقیر و ناچیز خود او بود

 

....

وقتی زمانش برسد...

  • قبل انتخابات

«برا کمک به کارگرا همه چیز آماده است؟»

«بله قربان»

«اونا رو ردیف اول روبروی جایگاه بنشون و همه جوره مراقبشون باش. اونا بانک رای واسمون هستن.»

  • بعد انتخابات

«همه چی برا سخنرانی آمادست؟»

«بله قربان!»

«برا سخنرانیم باید حداقل 80 هزار نفر حاضر باشن.»

«قربان! تمام سعیمونو میکنیم.»

«مراقب باش ردیف اول آدم حسابیا رو بشونی. کارگرا رو برای شعار دادن و دست زدن پشت سر انتهای سالن ایستاده نگهدار.»

«بله قربان!»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

دو داستانک «خودشناسی»؛ «وقتی زمانش برسد» نویسنده «اشفاق احمد» مترجم «سمیرا گیلانی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692