در میان جنجال بچهها راه میرفت، گاهی میایستاد و با حرارت حرف میزد.
- چطوری احمد تهرانی، بچههای تهران چطورن؟
- ...
- بچههای تهران بهترن یا اینجا؟!
مردی از کنار جمعیت گذشت و باخنده گفت: چطوری بچه تهرونی؟
مردی با موهای جوگندمی صاف که روی صورتش ریخته بود، در حالیکه بلند بلند حرف میزد، سعی میکرد جواب همه را بدهد. شرجی امانش را بریده بود اما ادامه میداد:
- بچههای تهران بهترن. وقتی بهشون سلام میکنی جواب آدمرو میدن، اما اینجا آدماش نمیشه باهاشون حرف بزنی! تو اصلاٌ تا حالا تهران رفتی؟! بچههاش همه تو خیابوناش فوتبال بازی میکنن. هواش خنک، باد میزنه زیر موهاشون.
یکی از بچهها با خنده پرسید: احمد تهرانی اینجا چی؟
- اینجا نمیشه به کسی سلام کنی؟! اینجا کسی جواب سلامتو نمیده حتی بچههاش! اگه دوبار به یکی سلام کردی مسخرت میکنن! مادرم میگه سلام سلامتی میاره اما اینا وقتی سلام کنی بهت میخندن. هی عمو تو که ریشت سفیده تو چرا میخندی؟! سلام خندهداره؟ ها خندهداره؟؟
و با دست موها را از جلوی چشمانش رد کرد و با پشت آرنج عرقش را پاک کرد.
- اینجا اگه تو خیابون به کسی سلام کنی با آهنپاره میان... برات. میزننت. میکشن آدمو.
یکی گفت: مگه به کسی سلام کردی زدنت؟؟
سریع جواب داد:
- په چی، همی دیروز به یه زنه چادری گفتم خانوم سلام. گفت سلام. دوباره برگشت گفتم سلام جوابم نداد، یهدفه چننفر ریختن سرم عمو عین خودت بزرگ بودن، ریششون سفید بود. اما تو تهران که ایطور نیس به هرکس که دلت میخواد سلام کن... و با ریتم خاصی شروع کرد به خواندن:
- «سلام من به بچههای تهران»، «سلام من به مردمای تهران»
همه میخندیدن، انگار بیشتر بچهها حرفهایش را حفظ بودند و همه را از قبل میدانستند. یکدفعه یک پوست خربزه به سر او خورد. مرد انگار از خواب بیدار شده باشد گفت:
- کی بود؟ کی بود؟ چرا میزنی؟
یکی گفت: احمد تهرانی اینکه زدت بچه تهران بود!!
همه زدند زیرخنده!!!
مرد که از نفس افتاده بود گفت:
- غلط کردی، تو تهران آدمو نمیزنن... فکر کردی مث تونن... اونجا همه به آدم سلام میکنن... حتی... حتی بچههاش سلام میکنن. همشون فوتبال بازی میکنن.
یکی از بچهها که توپی در دست داشت گفت: خو منم بچه تهرانم، نگا فوتبالم بازی میکنم.
- کیکی تو بچه تهرانی؟ برو جان آقات... شما همتون تو فکر زدن آدمید.
بعد با حالت خاصی ادای او را درآورد:
- من بچه تهرانم...
بعد دوباره شروع کرد به خوندن:
- «سلام من به بچههای تهران»، «سلام من به مردمای تهران»
همه یکریز میخندیدند.
یکی داد زد: احمد خوبیا به من سلام کن چیکارت دارم.
- کی به تو سلام کنم... تو همی حالاش داری میخندی بدبخت... اونجا که ایطور نیس، کسی به آدم نمیخنده. یکی از فامیلامون رفته بود تهران میگفت صوبا همه مردم میان تو خیابون، بچهها میان تو خیابون فوتبال بازی میکنن، مادراشون نیگاشون میکنن. تو اصلاٌ میدونستی اونجا کسی با کسی کاری نداره. میگن مردمش تا صوب بیدارن. تو اصلاٌ میتونی تا صوب بیدار وایسی... نه میتونی بدبخت...
یکی از تو جمعیت داد زد: خو منم شبا تا صوب بیدارم، پس حتماٌ منم بچه تهرانم؟
- کی تو بچه تهرانی، برو جان آقات. تو همی الآنشم خوابی... فقط اونجا ایطوره... تو تهران هواش خوبه مث اینجا شرجی نیس... آدماش خوبن، کسی با آدم کاری نداره... به هرکس دلت میخواد سلام کن، کسی مسخرت نمیکنه.
بعد دستی در موهای خیس از شرجیاش کشید و گفت:
- همتون خواب تهرانو ببینید. اصلاً شمارو توُ تهران را نمیدن. ممد دادشم بهم قول داد میبرتم تهران. وقتی رفتم با موبایل ممد از مردمش عکس میگیرم، از بچههاش، از مادرا که ایستادن فوتبال بچههاشونو نگاه میکنن عکس میگیرم. حتی از درو دیوارش عکس میگیرم میارم براتون... نشون همتون میدم...
یکي از بین جمعیت گفت:
- احمد داداشت داره میاد...
یکی گفت: شاید داره میاد ببردش تهران
مرد که دستپاچه شده بود به راه افتاد، جمعیت بهدنبال او کنده شد...
دیدگاهها
با سپاس
داستانت و خوندم و از خوندنش لذت بردم. شاید اگه کلمه های بومی رو صحیحتر می نوشتی تو خوانش خیلی بهتر می شدند.در کل به خاطر داستان قشنگت ممنون
موفق باشی
داستان روان و زیبایی بود.از سادگی دیالوگها بی نهایت لذت بردم.به قوت می توانم بگویم داستان فوق العاده ای بود که با دیالوگهای روان داستان را پیش می برد و از یک نگاه اجتماعی رواج یافته از دیرین زمانهادر شهرستانها سخن می گفت.
با آرزوی موفقیت نویسنده جناب اقای ایوب بهرام
ممونو که وقت گذاشتید وداستان رو خوندید.شما بزرگوارید.ممنون از رهنمود های شما.ماندگار باشید.
داستان جالبی بود.البته به نظرم جا برای کار بیشتر هم دارد .می توان صحنه های بیشتری به آن اضافه کرد
موفق تر باشید
قضاوت کردن در مورد داستان شما کمی مشکل است .چیزی که به نظرم می رسد طنز تلخی است که در این اثر وجود دارد.
با آرزوی موفقیت وبهروزی برای شما
جست جوی جایی که این جا نیست در همۀ آدم ها هست و شما با آدم ساده دل داستان خود این موضوع را خوب پرورانده اید. موید باشید.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا