داستان «بازیگر» نویسنده «زانا کوردستانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zana kordestani

- بهتر از این نمی‌شود! برق وصل شد؛ همین را ضبط می‌کنیم!

مَرد در قفسه‌ی سینه‌اش، دردی را احساس کرد. مچاله شد. خودش را جمع و جور کرد و از کف سِن بلند شد.

کارگردان عاصی و عصبی از قطع ناگهانی برق سالن، دستی روی شانه‌‌ی بازیگر زد و گفت: خیلی طبیعی مُردی! همین رو تکرار کن تا صحنه رو دوباره ضبط کنیم.

***

بی‌اعتنا به درد قفسه سینه‌اش، دیالوگ‌اش را تکرار کرد و زمین خورد. صدای کفِ چوبی سِن بلند شد و مَرد بر روی آن آرام گرفت.

صدای تشویق و هورا و آفرین گفتن‌های پشت صحنه فضای سالن را پُر کرد.

بازیگر دیگر بلند نشد. بسیار زیبا و هنرمندانه مُرده بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستان «بازیگر» نویسنده «زانا کوردستانی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692