داستان «قاتل من» نویسنده «نيما يوسفی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

nima yosefiiمقتول

وقتي با قاتلم - البته آن موقع نمي دانستم كه قرار است مرا به قتل برساند- سوار قطار تهران- مشهد شديم همديگر را نمي شناختيم - حداقل من او را نمي شناختم- اما دروغ چرا از همان لحظه اول كه ديدمش از او خوشم نيامد به نظرم رسيد بايد از آن تيپهاي عوضي باشد كه فكر مي كنند با زورگويي و گردن كلفتي مي توان به جايي رسيد.

دوست ندارم راجع به افراد پيش داوري كنم به خصوص آنكه تنها با توجه به ريخت ظاهري افراد اين نوع قضاوت سريع و سطحي مي تواند خيلي هم خطرناك باشد. از اين رو كتابي را كه داشتم مي خواندم كمي از نوك دماغم هم بالاتر گرفتم و خودم را زدم به عالم مطالعه و نگاهي به رويش نيانداختم. حتي وقتي با آن صداي كلفتش پرسيد؛

- اينجا كوپه شماره دو است نه؟

جوابش را ندادم  و تنها سري تكان دادم و از گوشه چشم ديدم كه بليطش را دراز كرده بود تا من كنترلش كنم ولي محل نگذاشتم. فكر كردم مي خواهد به بهانه سر صحبت را باز كند.

اما حالا فكر مي كنم كه شايد اگر كمي اورا بيشتر ورانداز كرده بودم متوجه نقشه اش مي شدم و  حالا اينطورغافلگيرانه  دراز به دراز در كوپه شماره دو دراز نيفتاده بودم و با خونم بيخودي پتو را كثيف نكرده بودم.

 گاهي يك خطاي كوچك مي تواند چه عواقبي داشته باشد و به جاي آن كه بروي زيارت و براي مرده هايت دعاكني حالا بايد نزديكانت بيايند و به مرده ات دعا بخوانند. حيف شد چه خوب مي شد اگر زنده مي ماندم  امشب مي رفتم حرم امام و فردا هم و پس فردا هم برمي گشتم تهران،  اما نشد!  اين گردن كلفت  قبل از رسيدن به گرمسار و حتي قبل از كنترل بليطمان بي آنكه دليلي داشته باشد يكدفعه چاقو دسته استخواني اش را از ساك دستي اش بيرون آورد و با يك ظربه توي قلبم فرو كرد بعد هم كه من ولو شدم روي صندلي بالش را روي سرم گذاشت و فشار داد و نفسم كه قطع شد پتو را رويم كشيد وكوپه را و مرا ترك كردو رفت.

قاتل

وقتي بهم گفتند كسي را كه قرار است به قتل  برساندم امروز سوار قطار تهران-مشهد  خواهد شد و براي من هم از همان كوپه اي كه قرار بود او سوار بشود سه تا بليط خريده اند تا جز ما كسي توي كوپه نباشد، خواستم اعتراض كنم نمي خواستم كسي را كه عازم زيارت است بكشم اما اعتراض فايده اي نداشت و ممكن بود كار ازدستم برود و حيف بود چنان پولي را ازدست بدهم. تازه مرديكه يه كثافت به تمام معني بود دزد و معتاد و كلاه بردار و بي ناموسي كه با شرف و آبروي خواهر مشتري ام بازي كرده بود و دخترك هم كه فريب خورده و دامنش آلوده شده بود خودكشي كرده بود. مشتري ام از عشاير بود كه عدالت را در محكمه هاي خانوادگي اجرا مي كردند. و اين مرديكه اي كه قرار بود بكشمش هم از قوم و خويشان خودشان بود. وارد كوپه كه شدم مردي را ديدم به ظاهر محترم ،عينكي با كله كچل و كتاب بردست كه اصلن ظاهرش به لات و الواطي كه مي دانستم شبيه نبود. عينكم را يادم رفته بود بردارم بليط را طرف او دراز كردم تا كنترل كند و سوال كردم؛

  • اينجا كوپه شماره دو است نه؟

اما او با تكبر نگاهي هم نكرد و كتابش را آنقدر بالا گرفت كه با خودم فكر كردم با اين وضع حتمن جز سطور پايين صفحه را نمي تواند بخواند پس داشت اداي روشنفكران را در مي آورد و خود خود بي ناموسش بود!  منتظر شدم مامور كنترل بليط بيايد اما خبري نشد تا گرمسار كم مانده بود و من هم همانجا قراربود پياده بشوم و بزنم به چاك. همانطور هم عمل كردم كارد دسته استخواني را كه در ساك دستي ام بود گرفته  سفت فرو كردم تو قلبش.  در چهره بدبخت مفلوك بيش از ترس تعجب  حاكم بود.

از كنار كوپه سه كه مي گذشتم يك مرديكه قد بلند و زشت را ديدم كه به تنهايي در كوپه نشسته بود. حس بدي درونم را فرا گرفت حس مخلوطي بود از قتل يك نفر كه عازم زيارت مشهد بود و شك به اين كه كسي كه بايد مي كشتم در كوپه شماره سه به تنهايي نشسته است. اما من درستي كوپه دو را با خود  مقتول كنترل كرده بودم.

باز هم در ايستگاه گرمسار از مرد ي كه مأمور كنترل خط بود و داشت با دقت موهاي روغني اش را روي طاسي وسط كله اش شانه مي كرد پرسيدم؛

  • كدام كوپه بايد بروم؟

نگا هي با شم به رويم كرد!

  • عينكم را در منزل جا گذاشته ام! مي روم زيارت...
  • كوپه سه داداشم! اما با اين بليط جز جهنم جاي ديگه نمي توني بري !

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستان «قاتل من» نویسنده «نيما يوسفی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692