داستان «پس گردنی» نویسنده «شایان شکروی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

shayan shosravi

"آدم فراموشکار است . اگر هم نباشد میتواند خود را به فراموشی بزند."

 " زیرابی ها / از رنجی که میبریم " جلال آل احمد

بیاد نداشت  حالش تا این اندازه بد شده باشد .  هنوز پشت گردنش میسوخت  اما بد تر از آن ،  هجوم همزمان احساسات مختلفی بود که  ذهنش را در هم می آشفت .  تردید نداشت که به او اهانت شده  اما در عین حال حماقت خود را مسبب آن میدانست . پس از تلاش بی نتیجه برای فراموش کردن واقعه ، سعی کرد آنرا به نوعی توجیه ، یا حداقل از رنج یادآوری آن بکاهد . خود را دلداری داد ،" امکان ندارد در آن هرج و مرج و شلوغی کسی متوجه شده باشد" ، ولی از آنجایی که مطمئن نبود  به آن اضافه کرد " خیلی ها کتک خوردند " این فکر فقط لحظه ای ذهنش را آرام  نمود  چون  " او که خیلی ها نبود" . کاش لااقل توانسته بود اعتراضی بکند ، اما به محض اینکه نگاه خشمگینش را متوجه مأموری کرد که به او پس گردنی زد  دست مأمور دوباره بالا رفته بود، پس بناچار خود را بسرعت کنار کشیده ، مثل بقیّه فرار کرده بود . " مثل بقیّه !" . کسی که هر قدمش  را چنان حساب شده برمیداشت که مبادا  میراث وقار و تشخّص خانوادگی  خدشه دار شود مجبور شده بود مثل بقیّه  فرار کند آنهم  با آن عصا ، کلاه ، دستمال گردن  و بارانی . طول یک خیابان را دوید تا از معرکه دور شد ، دیگر نه ساختمان بلند وزارتخانه پیدا بود و نه صدای جنجال و فریاد های معترضین بگوش میرسید . سعی کرد دوباره همان متانت را در گامهایش بازیابد اما اینبار افکارش بود که مدام بر پشت گردنش مینواخت . چطور تصوّر کرده بود میتواند از میان آن هیاهو بگذرد و انتظار داشته باشد حرمتش همچنان محفوظ بماند ؟  همان چند متلکی که کارگران اعتصابی با دیدن سر و وضعش نثار او و روزگار  کرده بودند دلیل کافی بود تا مسیرش را تغییر دهد، اما احساس می کرد این عقب نشینی  در شأن موقعیّت او نیست و جدای از آن با دیدن مأمورینی که در یک صف منظم ایستاده بودند احساس اطمینان میکرد و دلش گرمتر شده بود .امّا آشوب خیلی ناگهانی آغاز شده بود ، فریادی شنید و متعاقب آن صف مأموران در هم ریخت . هنوز بخود نیامده بود که کار از کار گذشت . با یادآوری دوبارة ماجرا  خشمی سرگردان  تمام وجودش را فرا گرفت و اگر چه میدانست صورت برافروخته اش با آن وقار همیشگی سازگاری ندارد اما در مهار آن خود را ناتوان میدید.

به خانه که رسید جواب سلام هیچکس را نداد . مستقیماً به اتاقی رفت که آنرا اتاق کار می نامید و دستور داد کسی مزاحمش نشود . پشت میز نشست و کاغذی پیش کشید  " ریاست  محترم شهربانی ...." چند خطّی بیشتر ننوشته بود که نامه را مچاله کرد و در سبد انداخت . اگرچه رئیس شهربانی از آشناهای قدیم او بود   اما  چگونه میتوانست  برایش بنویسد که چه بلایی بر سرش آورده اند ؟ سعی کرد بطور غیر مستقیم  رفتار ناهنجار ماموران را گوشزد کند اما ترسید به هواداری از شورشیان محکومش کنند ، پس نامه های بعدی هم روانه سبد شد. ذهنش همراهی نمیکرد . زنگ کنار میز را فشار  داد  . مستخدم که انگار پشت در منتظر بود وارد شد .

- " قهوه!! "  

مستخدم هم  که هوا را پس میدید سرویس قهوه را شتابزده مهیّا کرده ، بر روی عسلی کنار میز کار گذاشت و بسرعت خارج شد .  برخلاف عادت قهوه را به تندی سرکشید . دستش لرزید و مقداری از قهوه روی پیراهنش ریخت خواست لکّه را پاک کند اما در سینی  دستمالی که همیشه همراه سرویس قهوه بود وجود نداشت .  خشمی که اندکی فروکش کرده بود دوباره زبانه کشید ، فریادی زد و دکمه زنگ را فشار داد و نگهداشت . از  متانت بزرگ منشانه دیگر خبری نبود.  مستخدم وارد شد و مورد تند ترین عتاب ها قرار گرفت . سر را بزیر انداخته  تلاش میکرد بفهمد مشکل چیست .اما هنوز متوجّه کوتاهیش در سرو قهوه نشده بود که پشت گردن خود سوزشی را پس از شنیدن صدایی که در فضای اتاق پیچید احساس کرد ...

آن آرامش ، وقار و متانت همیشگی بازگشته بود . کلاه ، عصا ، دستمال گردن و بارانی  روی  جالباسی خوشتراش چوبی مثل همیشه شأن اشرافی خانوادگی را یادآوری میکردند و روی میز کوتاه کنار کاناپه پاره ای کاغذ که بر روی آن نوشته شده بود  "  ریاست محترم   شهربانی ..."   لای صفحات آخر  کتاب  " شازده احتجاب "  نشان میداد که  وقت خواندن کتابی دیگر نزدیک است. 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستان «پس گردنی» نویسنده «شایان شکروی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692