• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • بررسی عناصر روایی در مجموعه شعر«مردی كه دوست می‌دارم» سروده «امین كاشانی»؛ «‌غزال مرادی»

بررسی عناصر روایی در مجموعه شعر«مردی كه دوست می‌دارم» سروده «امین كاشانی»؛ «‌غزال مرادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

بلندترین عاشقانه‌ی معاصر از زبان دختری ‌که یک هشتم گریه‌اش را تار می­زند.

رومن یاکوبسن در «درباره‌ی رئالیسم در هنر» استدلال می‌کند که ادبیات به‌عنوان یک نهاد مستقل وجود ندارد، او و بسیاری از نشانه‌شناسان این نظر را قبول دارند که همه متن‌ها چه نوشتاری و چه گفتاری همسان‌اند، مگر آن‌که برخی نویسندگان متن‌های خود را با خصوصیات مشخص ادبی کدگذاری کنند تا از دیگر فرم‌های بیان مشخص باشند. با این حال یک تمایل روشن به تشخیص فرم روایت ادبی به‌صورت مستقل از دیگر فرم‌های روایت وجود دارد. از آنجایی‌که داستانآن چیزی است که روایت شده ‌است وموضوع‌ها،موتیوها (بن‌مایه) و خطوط پیرنگ درسکانس‌ها را با ترتیب زمانی معمول بیان می‌کند. متأثر از دو گفته پیشین شعر و داستان نیز جایگاه مستقلی ندارند و تفاوت آن‌ها در نشانه‌گذاری‌های آن‌هاست. بنابراین بیشتر از هرچیزی در این مجموعه به‌دنبال روایت ادبی آن به‌شکل شعری هستم و همان‌طور که از نام این مجموعه شعر پیداست یک عاشقانه بلند است که به‌شدت داستانی است و این موضوع هم از سطرهای اولیه آن مشهود است.

یک پایت را از کفش

و پای دیگرت را که در گچ است از دمپایی زردت درمی‌آوری

کنارم می‌نشینی

صورت‌ات اما روبرویم است

لبخند می‌زنی و

دستات را به‌سمت استکان چای دراز می‌کنی

همه‌چیز ساده اتفاق می‌افتد (صفحه6)

شروع این عاشقانه بلند با روایتی هرچه تمام‌تر آغاز می‌شود. شاید اگر سطرهای بعدی را از آن بگیریم خود داستانی خواهد بود.

بستر داستانی این شعر بسیار بارز است و شاید هم طول شعرش را به‌کمک هم روایت زنجیر کرده باشد. روایتداستانی در یک قالب ساختاری است (به‌صورت سخن، نوشتار، سرود، فیلم، تلویزیون، بازی کامپیوتری، عکاسی یا تئاتر) که سکانسی از یک رخداد قصه‌ای یا غیر قصه‌ای را توصیف می‌کند.

دربند هیچ‌وقت این‌قدر خلوت نبود

که من و تو روی تختی

که با هر تکان

قرچ‌قرچ صدا

خالی بود اما جایی

که چاق کنی قلیانی از گونه‌هام را

حلقه‌حلقه بوسه‌هام را (صفحه11)

نگاه شاعر به پدیده‌های طبیعی و توصیفی از منطقی داستانی تبعیت می‌کند، گرچه شاعر بسیار چینش واژه‌ها را محتاطانه گزینش می‌کند که مبادا سطری از شعر بودن عدول کند و در واقع عنصر خیال را در هر سطر به‌کار می‌گیرد.

تنها سطر پایانی از این چند سطر، حال و هوای داستانی را تغییر می‌دهد. اگر چند سطر پشت سرهم نوشته شوند منطق داستانی آن به نثر نزدیک است اما حذف‌های به قرینه و حروف اضافه ابتدای هر سطر است که شکل شعر بودن آن‌را نیز حفظ می‌کند.

به‌زودی مخاطب‌‌ام اما مردی‌ست

که زده‌ای کنار

توت می‌چینی

چه می‌دانی اینجا زیر درخت

چه جشنی برپاست

میوه‌ها زنده‌ زنده گور می‌شوند (صفحه12)

نگاه شاعر به پدیده‌های طبیعی و توصیفی از منطقی داستانی تبعیت می‌کند، گرچه شاعر بسیار چینش واژه‌ها را محتاطانه گزینش می‌کند که مبادا سطری از شعر بودن عدول کند و در واقع عنصر خیال را در هر سطر به‌کار می‌گیرد. روایت در بیان ذهنی اتفاقاتی شکل می‌گیرد که راوی یا شاعر آن‌را ساخته است.

تو بودی و کامیونی که دو مصرع شعر میُ‌برد

و آغاز جاده‌ای خیس از شیروانی‌های چتری‌که شرشر بارانی دیگررا رعد می‌زند

برق چشمان‌ام می‌گیردت (صفحه13)

نگاه شاعر به پدیده‌ها و المان‌های شعری نگاه متفاوتی است و او پوسته‌ی معنایی را که از پدیده‌های علمی نشأت می‌گیرد را به‌شکلی ذهنی در شعر خود به‌کار می‌گیرند. استفاده از عناصر رنگین‌کمان و رنگ‌های آن در سطرهای زیر شاعرانه و زیبا اجرا شده است.

و کمانی از سر ناچاری

که اجازه نداشت از بنفش فراتر رود

و مادون این قرمز لعنتی

من

که غبطه‌ی رنگ‌ها را

هفت‌باره خورم ( صفحه16)

در مسیر شعر شخصیت اول که راوی او را مخاطب سطرهایش قرار داده است فراموش می‌شود ولی درست زمانی‌که خواننده او را فراموش کرده است شاعر دوباره از این المان مدد می‌گیرد تا بار روایی شعر بلندش همچنان باقی بماند:

کاش همیشه پاهات در گچ

ولی با یاد دست‌هات چه می‌توانم کرد

شب‌هایی که نیستی و

گناه‌ دارم دارد می‌ریزد از چشم‌هام (صفحه 19)

فرآینددیالکتیکیبیان وقتی‌ که روایت به پی‌رنگ مقید شده باشد زیر لایه‌ای سطحی پنهان است در این مجموعه شعر ارجاعات مکانی فارغ از لایه‌های سمبولیکی و نمادی است و صرفاً به همان شکل واژه در دایره لغات و ساختار کلمات معنا و تأویل می‌یابد.

جاده به موازات جریان شعر پیش می‌رود

و شانه‌های شنی‌ی جاده که تو را به سمت دیگری می‌کشند

قصه از همین‌جا آب خورد

خداحافظی ای نامرسوم (صفحه 19)

در برخی سطرها برخی عبارات مانند «نوک انگشتام» و مانند آن به چشم می‌خورد که این اگرچه در شعر کلاسیک متداول است ولی در شعر امروز بهتر است استفاده نگردد. البته این قاعده‌ای کلی نیست ولی در اینجا چون این شکست‌های زبان معیار به محاوره نه در حوزه دیالوگ صورت گرفته و نه در جاهایی است که به لحاظ قواعد هم‌نشینی اجباری برای آن وجود نداشته است، بنابراین به شکل بیان روایت لطمه زده است و لحن را دستخوش تغییر می‌نماید:

من آن نردبان شکسته را

پله پله بالا رفتم

رفتم تا رسیدم به جایی

که همه‌ی کوچه‌ها را

با نوک انگشتام

روی قیر و گونی‌ها

طرحی از چشمان تو را درآوردم

و عاشقانه‌ترین شعر را

زیر باران نقش زد (صفحه 47)

کاشفی در این مجموعه شعر مونولوگ بلندی را آغاز کرده است که به‌شیوه سیال‌ذهن مدام مسیر روایی را طی می‌کند. تکیه بر ذهنی بودن و ساخت تصاویری که بعد شعری آن‌را برجسته می‌نماید. البته این مجموعه خواننده را مستقیماً رویاروی تجربه‌ی ذهن شخصیت‌ها قرار نداده است.

منابع:

1.کاشانی، امین، مردی‌که دوست می‌دارم: بلندترین عاشقانه‌ی معاصر از زبان دختری‌که یک هشتم گریه‌اش را تار می‌زند؛ اصفهان؛ گفتمان اندیشه معاصر، چاپ اول 1389

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692