داستان نویسی و رمان در گفتگو با ویلیام فاکنر (بخش پایانی)

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

«اولیس» جویس را باید مثل کتاب مقدس از حفظ داشت!

داستان نویسی و رمان در گفتگو با ویلیام فاکنر (بخش پایانی)

فاکنر خیلی اتفاقی به نویسندگی پرداخت، شاید اگر آشنایی با شروود اندرسن نبود، اگر نگوییم هیچگاه، لااقل دیرتر از زمانی که کار نوشتن را آغاز کرد، وارد دنیای ادبیات داستانی می‎شد. به نظر خطا نیست اگر شروود اندرسن را پدر داستان‎نویسی مدرن امریکایی به‎نامیم، چرا که سایه تاثیر او را نه فقط بر فاکنر که بردیگر داستان نویسان بزرگ امریکایی نیز می‎توان مشاهده کرد. در بخش سوم و پایانی این گفتگو فاکنر از تجربه آغاز دوران نویسندگی خود می گوید.

بخش اول و دوم این گفتگو را اینجا(۱) و اینجا(۲) می‎توانید بخوانید.

***

شروود اندرسن

شروود اندرسن پدر نویسندگان امریکائی هم نسل من بود

نویسندگی را  چگونه شروع کردید؟

- وقتی در نیواورلئان بودم و برای گذراندن زندگی دست به‎هر کاری می‎زدم تا مختصر پولی بدست آورم، با شرود اندرسن آشنا شدم. بعدازظهرها توی شهر راه می‎افتادیم و با مردم صحبت می‎کردیم. غروب باز همدیگر را می‎دیدم و ضمن بالا انداختن یکی دو بطری، او صحبت می‎کرد و من گوش می‎دادم. صبحها هیچوقت او را نمی‎دیدم. گوشه‎ای می‎نشست و کار می‎کرد. روز بعد باز برنامه تکرا می شد با خودم فکر کردم اگر این نحوه زندگی نویسنده است، پس من برای نویسدگی ساخته شده‎‎ام. یکمرتبه متوجه شدم که نویسندگی سرگمی است. حتی فراموش کرده بودم که سه هفته است که آقای آندرسن را ندیده‎ام. تا اینکه خود او روزی برای اولین بار به خانه‎ام آمد و گفت: «چی شده؟ از دست من عصبانی هستی؟» گفتم که دارم رمانی می‎نویسم. گفت: “خدای من”، و رمان “مزد سرباز” بود؛ خانم اندرسن را توی خیابان دیدم. پرسید وضع کتاب در چه حال است، گفتم آنرا تمام کردم. خانم اندرسن گفت: “شرود می‎گوید حاضر است یک معامله‎ای با تو بکند. اگر مجبور نباشد دست‎نویس تو را بخواند حاضر است به ناشرش بگوید که این رمان را قبول کند”. جواب دادم: “قبول دارم” و به این ترتیب نویسنده شدم.

در آن زمان برای بدست آوردن این “مختصر پول” چه کارهائی می‎کردید؟

-         هر کاری که پیش می آمد. من تقریبا از هر کاری یک کمی بلد هستم: قایقرانی، نقاشی ساختمان، خلبانی. در آن زمان به پول احتیاج نداشتم چون سطح زندگی در نیواورلئان خیلی پائین بود. من به تنها چیزهائی که احتیاج داشتم جائی بود که بخوابم، کمی غذا بخورم، و توتون و ویسکی. خیلی ساده دو سه روز کار می‎کردم و پول یک ماه هم را درمی‎آوردم. من طبیعتا آدمی آواره و خانه بدوش هستم. من اینقدرها به پول علاقه ندارم که بخواهم بیش از حد برای بدست آوردن آن تلاش کنم. به عقیده من شرم‎آور است که در دنیا اینقدر کار وجود دارد. یکی از غم انگیزترین چیزهای این دنیا این است که تنها کاری که انسان مجبور است همیشه به مدت هشت ساعت انجام دهد، کار است. شما نمی‎توانید در شبانه روز هشت ساعت غذا بخورید، یا مشروب بنوشید و یا عشق بازی کنید. تنها چیزی که به هشت ساعت نیاز دارد کار کردن است. و به نظر من به خاطر همین هشت ساعت است که بشر این همه خود را به دردسر و بدبختی می‎اندازد.

ویلیلم فاکنر

دون کیشوت را سالی یکبار می‎خوانم

شما قاعدتا باید خودتان را مدیون شروود اندرسن بدانید، نظرتان راجع به او به عنوان یک نویسنده چیست؟

-او پدر نویسندگان امریکائی هم نسل من بود و سنتی که در نوشتن به جا گذاشت بوسیله نویسندگان بعد از ما ادامه یافت و از آن پیروی می‎کنند، قدر او ناشناخته ماند و هیچگاه به ارزش واقعی خود دست نیافت. درایزر برادر بزرگتر اوست و مارک تواین پدر هردوی آنها.

نظرتان درباره نویسندگان اروپائی آن دوره چیست؟

- مان و جویس دو نویسنده بزرگ دوره من هستند. شما اولیس جویس را باید مانند کشیش تعمید دهنده پیر بی‎سوادی که به کتاب مقدس اعتقاد دارد و آنرا از بر است، بخاطر داشته باشید.

آیا آثار نویسندگان معاصر را هم می‎خوانید؟

- نه ، فقط کتابهائی را دوباره می‎خوانم که در جوانی می‎خواندم و از آن‎ها لذت می‎بدم. گاهی سری به این کتابها می‎زنم، درست مثل دیداری از دوستان قدیمی . کتابهائی که دوست دارم و دائم می‎خوانم اینهاست: توارات، کتابهای دیکنز، کنراد، سروانتس- من دون کیشوت را سالی یکبار می‎خوانم، درست مثل بعضی ها که کتاب مقدس را سالی یکبار دوره می‎کنند-، آثار فلوبر، بالزاک(بالزاکی که جهان بکری مخصوص به خود آفرید و شریان‎های زنده این دنیا در تمام بیست کتاب او جاری است)، داستایوفسکی، تولستوی، شکسپیر. گاهی هم آثار ملویل را می‎خوانم.

زیگموند فروید

درنیواورلئان همه درباره فروید حرف می‎زدند، اما من هرگز آثار او را نخواندم!

فروید چطور؟

- وقتی درنیواورلئان زندگی می‎کردم همه درباره او حرف می‎زدند. اما من هرگز آثار او را نخواندم. شکسپیر هم آثار او را نخواند. شک دارم ملویل هم خوانده باشد، ولی بطور حتم “موبی دیک”چیزی از او نخوانده است.

آیا هیچوقت داستانهای جنائی می‎خوانید؟

-         سیمنون را به این علت می‎خوانم که چیزی از چخوف بیادم می‎آورد.

نظرتان درباره آینده “رمان” چیست؟

- تصور می‎کنم تا زمانی که مردم رمان بخوانند، رمان نویسی هم ادامه خواهد داشت یا عکس آن. مگر اینکه مجلات مصور و کمدی‎های سکسی سرانجام توانائی و ذوق خواندن را در مردم تحلیل برند و در این حالت ادبیات باید به عصر نئاندرتال بازگردد و به نقاشی بر روی دیوار غارها دلخوش کند.

ویلیام فاکنر

منتقدان فقط سعی دارند خودشان را نشان بدهند!

در مورد نقش ناقدین چه نظری دارید؟

- هنرمند هیچگاه فرصت این را ندارد که به ناقدان توجه کند. کسانی که فققط می‎خواهند نویسنده بشوند نقدهای ادبی و بررسی کتاب را می‎خوانند، آنها که می‎خواهند بنویسند فرصت خواندن چنین چیزهائی را ندارند. منتقد فقط سعی دارد که خودش را نشان بدهد. او قصد ندارد که کمکی به نویسنده بکند و باری از دوش او بردارد. هنرمند موجودیست که برتر از منتقد است چون این نویسنده است که می‎نویسد و اثر وی منتقد را به حرکت در می‎آورد. در عوض منتقد با نوشته هیش همه را، بجز خود هنرمند،به تحرک در می‎آورد.

بنابراین شما اصلا نیازی در خود احساس نمی‎کنید که درباره آثارتان با کسی صحبت کنید؟

-         نه، چنین نیازی ندارم. من بیش از حد سرگرم نوشتن هستم که به این چیزها توجه کنم. آثارم باید مرا راضی کنند و اگر چنین رضایتی پیش نیاید احتیاجی نمی‎بینم که با کسی درباره آنها حرف بزنم ، اگر اثری راضیم نکند صحبت کردن درباره آن دردی را از من دوا نخواهد کرد و باعث بهبودی آن نمی‎شود. تنها را چاره این است که بیشتر روی آن کار کنم  من نویسنده‎ام نه ادیب. من هیچ لذتی از وراجی و چتنه زدن نمی‎برم.

ناقدان ادعا کرده‎اند که روابط خونی و خویشاوندی نقش محوری در رمان‎هایتان دارد. درست است؟

- این عقیده آنهاست و همانطور که گفتم من نقدها را نمی‎خوانم. شک دارم نویسنده‎ای که می‎خواهد درباره مردم رمان بنویسد بیشتر علاقمند به نسبت های خویشاوندی آنها باشد تا فرضا ترکیب و شکل بینی آنها. مگر این دو امری ضروری بنظر آیند و در ارتباط با اثر او باشند و وجودشان کمکی به جلو بردن خط داستان کند. اگر تمام توجه و تمرکز نویسنده متتوجه دو امر اساسی حقیقت و قلب بشری باشد- که به نظر من حتما باید به این دو علاقمند باشد- دیگر فرصت ندارد که به مسائلی از قبیل ترکیب بینی نو یا روابط خونی بپردازد چون به عقیده من اینها مسائلی کلی هستند و با حقیقت دنیای خارج ارتباط چندانی ندارند.

ویلیام فاکنر

هدف هر هنرمندی ثبت زندگی است

همچنین منتقدان نوشته اند که شخصیت‎های شما هرگز بین خیر و شر انتخابی آگاهانه نمی‎کنند.

- زندگی علاقه‎ای به خیر و شر ندارد. دون کیشوت دائم بین خیر و شر سرگردان بود اما بالاخره خود را رها کرد و خواب و خیالهای خودش را انتخاب کرد. او دیوانه بود. دون کیشوت بیش از حد در خواب و خیال‎های خود به سر می برد و برای همین فرصت نم‎کرد که بین خیر و شر تفاوتی قائل شود اما زمانی که مجبور شد با دنیای خارج  و مردم ارتباط  برقرار کند با واقعیت روبرو گردید. چون مردم فقط در زندگی هستی دارند چاره دیگری ندارند جز اینکه  در دنیای واقعیت ها  زندگی کنند تا زنده بمانند. زندگی حرکت است و حرکت فقط در ارتباط با آن چیزی است که بشر را به تحرک وا می‎دارد: یعنی آرزو ، اقتدار و لذت. زمانی بشر می‎تواند خودش را وقف قواعد واصول اخلاقی بکند و برای آن فداکاری نماید که از خود مایه بگذارد و به زور هم که شده خود را به دست جریانی که خود جزئی ا ز آن است بسپارد. او دیر یا زود مجبور می‎شود که از میان خیر و شر یکی را انتخاب کند زیرا این نوعی جبر است و وجدان اخلاقی او خواستار چنین انتخابی است تا بتواند در آینده به زندگی خود ادامه دهد. در اینجا وجدان اخلاقی بلائی است که از جانب خدایان بر او نازل شده است و این را خدایان در قبال بخشیدن حق رویا به او تفویض کرده اند.

ممکن است توضیح بیشتری بدهید که منظورتان از وظیفه هنرمند در ثبت لحظه‎های گذران چیست؟

-         هدف هر هنرمندی ثبت زندگی است . برای این منظور هنرمند از وسیله‎ای مصنوعی استفاده می‎کنند و طوری زندگی را ضبط می‎کند که اگر صدها سال دیگر کسی به آن نگاه کند دوباره مانند اولشدزندگی از نو به جریان بیفتد و همه چیز دوباره زنده شود. از آنجا که بشر فانی است با تنها وسیله‎ای می‎تواند فنا نا پذیر باقی بماند که چیزی از خودش به یادگاربگذارد که همیشه سیالیت و زنگی داشته باشد. هنرمند با هنر خود چیزی به یادگار می‎گذارد و بر روی دیوار فراموشی خیلی شتابزده و بد خط می‎نویسد”کیلوری اینجا بود”. و به این طریق هرگز فراموش نمی‎‎شود. و وقتی کسی از کنار این دیوار بگذرد و دست خط او را بخواند دوباره حیات می‎یابد.

در فاصله نوشتن “مزد سرباز” و “سارتوریس” برای شما چه اتفاقی افتاد، منظورم این است که چه چیز باعث شد که به فکر خلق سرزمین “یوکناپاتاوفا” بیفتید؟

- هنگامی که “مزد سرباز ” را نوشتم نویسندگی را یک سرگرمی یافتم. اما بعد از آن فهمیدم که تنها هر کتابی که آدم می‎نویسد باید طرحی داشته باشد بلکه کل کار آدم و آنچه را می‎آفریند باید بر نقشه و کلیتی استوار باشد. زمانی که “مزد سرباز ” و “پشه ها”را می‎نوشتم نویسندگی برایم حکم تفریح و سرگرمی را داشت. و به همین خاطر این دو اثر را بخاطر این این که صرفا چیزی نوشته باشم نوشتم. با شروع رمان “سارتوریس” دریافتم که تمبر کوچک پستی زادگاهم حتی اینقدر ارزش دارد که بتوان درباره آن رمانی نوشت و در ضمن عمر هم اینقدر ارزش دارد که بتوان درباره آن رمانی نوشت و درضمن عمر هم اینقدرها طولانی  نیست که فرصت این را داشته باشم که همه چیز را درباره این تمبر کوچک بنویسم. در اینجا بود که دریافتم که با تبدیل واقعیت به داستان می‎توانم آن را تعالی بخشم و این آزادی و اختیار را درام که هرچه در توان دارم بکار گیرم که این کار را به بهترین شکل به انجام برسانم . داستانویسی معدن طلای وجود مردم را در اختیارم گذاشت و من هم بیکار ننشستم و جهان مخصوص خودم را خلق کردم. این حقیقت که موفق شده‎ام شخصیت های آثارم را در زمان به حرکت درآورم، دست کم با ارزیابی خودم موفق بوده‎ام ، درستی این نظریه ام را به من ثابت کرد که زمان موقعیت سیالی است که بجز لحظه‎ای در هستی فرد فرد انسانها نمی‎تواند وجودی دیگری داشته باشد. بنابر این دیگر چیزی به نام “بود” وجود ندارد همه چیز “هست” . اگر “بود” وجود می‎داشت دیگر اندوه و غمی وجود نم‎داشت. دوست دارم به جهانی که خلق کرده‎ام به عنوان شالوده ساختمان جهان نگاه کنم. شالوده‎ای که گرچه کوچک است، ولی اگر وجود نداشته باشد تمام جهان درهم فرو می‎ریزد. آخرین کارم “کتاب رستاخیز” خواهد بود، کتاب طلائی سرزمین یوکنا پاتاوفا بعد از آن باید مداد را بشکنم و بس کنم. 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692