تفاوت ماهوی داستان مدرنیستی و داستان پست مدرنیستی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

1 ) در داستان پست مدرنیستی ، برخلاف داستان مدرنیتسی كه شخصیت ، جهان را به خود و دیگری تقسیم می كند ، شخصیت از همان ابتدا به تقسیم بدنی خود و دیگری اعتقادی ندارد .دنیای واحد و سخت عقلانی ، به عنوان تنها دنیای ممكن كنار می رود ، دنیاهای متعدد تجربه می شوند . روایت های كبیر حذف می شوند ؛ زیرا در پی یكسان سازی هستند تا بتوانند جهان را در یك نظام معین جای دهند و بشناسند . پس ادبیات پست مدرنیستی در برابر روایات كبیر موضع گیری می كند .

 2) دیگرها   در ادبیات پست مدرن به مركز پرتاب می شوند و   دیگر مكان ها   حضور می یابند . دیگر مكان سازی . بوطیقای ادبیات پست مدرن است و هرگونه آرزو برای شبیه سازی متن با جهان واقع را از بین می برد . متن با جهان واقع هیچ نسبت آینه گونی ندارد ؛ از این رو حتی با مفهوم مولف نیز در می افتد . وجود خالق انكار می شود تا متن بتواند به خود رجوع كند . این ادبیات با مفهوم بازنمایی به صورتی دیگر برخورد می كند . .

3) سبكی ، تندی ( هم در مفهوم كاربست ابزار و هم سرعت در جریان روایت ) ، دقت (هم در طرحی فرمان و هم در بیان لفظی ) ، رویت پذیری ( هم در جزییات شگفت آور و هم در حدود خیال ابداعی حتی در شكل فانتزی ) چند گانگی ( هم در تركیب هنری و هم در نمایش تقاطع بی پایان چیزها )

4) در یك داستان پست مدرن ممكن است خود نویسنده چه به عنوان راوی و چه غیر راوی حضور پیدا كند . حتی ممكن است از شگردهای داستان نویسی خود حرف بزند و چه بسا به موارد كم اهمیت تر اشاره كند . مثلا بگوید ـ الان كه دارم جنگل سرد و تاریك و پر از جانوران درنده را برای شما می نویسم ، خودم در اتاقی گرم و راحت و امن پشت میز كارم نشسته ام ‌‌   چنین متنی با   خود زندگی نامه   یا سرگذشت ، نامه فرق دارد .

5) در داستان مدرنیستی ما با متن هایی سرو كار داریم كه به نوعی ناتمامند ، یعنی پایان ندارند و متن ها به شكلی نا كاملند . شخصیت ها به شناخت خود از جهان پیرامون تردید دارند و همواره در پی آنند كه دامنه و حدود آگاهی شان را مشخص كنند . شخصیت به دنبال آن است كه هویت واقعی خویش را دریابند ، از این رو به تفسیر جهان مشغول می شود . به همین دلیل می توان گفت كه منطق داستان مدرنیستی ، همان منطق داستان پلیسی است . همیشه ترس از افشا راز هم وجود دارد . به عبارتی ، داستان مدرنیستی ، روایت حركت از بحران هویت به آگاهی است . بنابراین ، این پرسش ها مطرح اند : چه چیزهایی را باید شناخت؟ چگونه می توان به شناخت رسید و چقدر می توان به درستی این شناخت یقین پیدا كرد ؟ حدود شناخت و آگاهی ممكن كجاست ؟ و چگونه می توان جهانی را تفسیر كرد كه من هم جزیی از آن هستم . این پرسش های معرفت شناسانه موضوع‌هایی را نظیر آمادگی انسان برای تحصیل آگاهی ، ساختارهای متفاوت دانش و مسأله شناسایی‌ناپذیریا‌محدوده‌های‌آگاهی‌راشامل می‌شود.

6) در مدرنیسم انسان با نام سوژه به شناسایی ابژه می‌پردازد . به اعتباری ، جهان به خود و دیگری تقسیم شده است و در هر حوزه ای ، غیر سازی انجام می شود و انسان می تواند با این عمل برای خود   هویتی   بسازد. اما در ساختار گرایی ، تضاد بین خود و دیگری ذاتی نیست و جایگاه برتر  خود  نسبت به  دیگری   تمایزی است كه از نظر معرفت شناختی ، اثبات ناپذیر و صرفا انتخابی اخلاقی است . در ادبیات كلاسیك ، داستان بازسازی زندگی واقعی نیست ، بلكه آینه تمام نمای زندگی (بازنمایی ) زندگی است ، اما در ادبیات پست مدرنیستی ما رابطه ای با واقعیت نداریم .

توضیح درباره بازنمایی ( و پست مدرنیسم )

عصر كلاسیك در پی آن بود كه از طریق نظم بخشیدن كامل به نشانه ها ، برای بازتاب نظم جهان و نظام هستی، یقین وقطیعتی تام پیدا كند . دانایی انسان ، سازنده اصلی نیست بلكه صرفا توضیح دهنده است . مسأله اصلی این بود كه وسیله بازنمایی نظم جهان قابل اعتماد و شفاف  باشد و نقش انسان هم آن بود كه توضیحی از این نظم بدست دهد . یادمان باشد كه در این نظام جایی برای انسان به عنوان باز نماینده وجود ندارد . به عبارت دقیق تر ، در این مدل عمل بازنمایی ، بازنماینده و بیننده جایی ندارند .

در نظام دانایی كلاسیك ، انسان به مثابه موجودی كه هم كل تصویر جهان را در می یابد و هم وارد آن می شود ، تصور ناپذیر است . در دور بعدی یا عصر مدرن ، انسان ظهور می كند كه فاعل شناسایی است و به عنوان سوژه نقش نوشتن را بر عهده می‌گیرد تا از این طریق جهان را كه به مثابه ابژه است ، درك كند . این حركت ، نه تنها به درك جهان بلكه به فهم خویشتن و انسان هم می رسد . ( فاعل شناسایی انسان ) مجبور است انسان را (موضوع شناسایی ) را به مثابه مفعول شناسایی بگیرد . (فاصله زمانی حتما رعایت می شود )

در پست مدرنیسم اما ، انسان در آن واحد هم سوژه است و هم ابژه .

 نگاه به تاریخ

از نظر ادبیات پست مدرنیستی ، تاریخ آن چیزی نیست كه ما از گذشته می شناسیم ، بلكه این تاریخ، خود طرح ( پیرنگ ) داستانی دارد . پس باید دید تاریخ از زبان چه كسی گفته شده است ؟ تاریخ برای چه هدفی و منظوری نوشته شده است ؟ تاریخ به نام چه كسی یا چه كسانی نوشته شده است ؟

ادبیات پست مدرنیستی ، دنبال تاریخ های عد ناگفته ، پنهان شده و پنهان نگه داشته ، فراموش شده یا عملا به بوته فراموشی سپرده شده ، نادیده شده ، بی اهمیت و ریشه كن شده می رود تا از نگاه خطی و پذیرش فرجام امروزی آن طفره برود ، بنابراین مركز موجود در روایت تاریخ متلاشی می‌شود و حاشیه ها و كناره ها ارزش پیدا می كنند .

حتی از دید بعضی از نویسندگان پست مدرن ، خود تاریخ هم مانند یك داستان معمولی ، از طرح در هم تنیده ای برخوردار است .

                       

   فتح اله بی نیاز

   به نقل ازنشریه حروف سربی با تلخیص

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692