عرصه فرهنگی و تاملی بر توسعه فرهنگی. مهران گلستان

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

در دوران معاصر، بسترها و زمینه های فرهنگی ـ اجتماعی که در آن توسعه تحقق می پذیرد، از جمله موارد مهمی شده است که توجه بینایان عرصه فرهنگی را به خود جلب کرده و به عبارتی دیگر توجه به زمین بازی، زمینی که نخبگان در تیمی منسجم با هم و در کنار هم بازی می کنند، مد نظر کارشناسان این عرصه گشته است. تشبیه فضای گفتمانی در توسعه فرهنگی به زمین بازی شاید خرده جسارتی باشد از مهران گلستان، که تلاشش برای بیان افکارش در این میدان، او را به این عرصه فرا می خواند.

 (1)

حرف ها و حدیث های زیادی در صحنۀ بازی در عرصه فرهنگی است که دانایان این عرصه را به تامل فرو می برد و نحوه تعامل و تقابل با این لغلغه های زبانی از مهمترین دغدغه های بینایان فرهنگی شده است. این توجه به زمینه و بستر توسعه ـ یا همان به اصطلاح زمین بازی ـ ما را به شناخت تاریخ ایران رهنمون می سازد و نگاهی از روی انصاف و به دور از تعصب، بر تاریخ این سرزمین نشان می دهد که ما در مواجهه با دنیای اطرافمان، در پاره ای موارد یا بازی را واگذار کرده یا به تک گل به ثمر نشانده خود سالها خشنود بوده ایم.

 (2)

نگران نشویم، باید گاهی با خودمان صریح صحبت کنیم. از ایران باستان گرفته تا دوران معاصر فراز و فرودهایی بر مردم این سرزمین گذشته است؛ ما نیازمند بازخوانی گذشته ایم، باید نگاهمان را به درستی بر وضعیت موجود و آنچه بر ما گذشته بگشاییم، شستن چشم ها از الزامات این هوشیاری است. ما بر بستری زندگی می کنیم که گذشتگان و نیاکانمان برای ما مهیا کرده اند. چه از دورانی که تفکر بر گسترش پهنۀ جغرافیایی حکومت بود و چه در دوران معاصر که تحکم بر پایه نفوذ بر تفکر موجود در هر گستره جغرافیایی است.

 (3)

با نگاه به تاریخ چهارصد سالۀ اخیر ایران و به خصوص در این دویست سالۀ اخیر، مواجهه و نحوه برخورد ما با دنیای غرب یکی از مواردی است که شناخت آن بر هر بینای فرهنگی لازم است. ما در انجام بازی ـ حتی رفت وبرگشت ـ با دنیای غرب و در روند بازی سازی هنوز به اجماع دست نیافته ایم. ما در این برهه از تاریخ نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه بازی هایمان هستیم. بررسی و شناخت عوامل بازدارنده و شتاب دهنده در گسترۀ تاریخ هر کشور، مستلزم برپا داشتن و احترام به فضای گفتگو در این زمینه است. یاد بگیریم که راجع به بازی هایمان سخن بگوییم، از اشتباهاتمان پند بگیریم و آینده را بهتر وروشن تر بسازیم.

 (4)

توسعه یافتگی در عرصۀ فرهنگی عمدتاً تحولی داخلی و تابع حل بحران انسجام درونی در زمین خودمان است و مرکز ثقل این انسجام ـ که نتیجه و پیامد انسجام فکری است ـ نخبگان عرصه فرهنگی هستند که باید در میان خود به نوعی از هماهنگی، هم سویی و هم نگری از توسعه دست یابند تا بتوانند جامعه ای منسجم ایجاد کنند. به عبارتی دیگر تا زمانی که بازیکنان ما به هم احترام نگذارند، توانمندی‌های هم را نشناسند، نمی توانند در زمین کارایی لازم را از خود نشان دهند. در این راستا، نخبگان در حوزه فکری باید از فرهنگ عمیق نقد، فرهنگ والای صراحت، فرهنگ متمدنانه تحمل، بهره جویند.

 (5)

نگاهی به تاریخ چند قرن اخیر کشورهای پیشرفته، نشان می دهد که در این کشورها پنج رکن فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و علمی؛ در رابطه منطقی با یکدیگر، در زمینِ بازی، رشد و حرکت کرده اند، یادبگیریم و وظیفه خود بدانیم که از پراکندگی های رفتاری پرهیز کنیم تا انسجامی در خور فضای فرهنگی ایران زمین را به دست آوریم، تجربه دیگر کشورها نشان می دهد، با نخبگان پراکنده نمی توان جامعه ای منسجم ایجاد کرد. این هماهنگی، همسویی و هم نگری میان نخبگان فکری و ابزاری، اولین و مهمترین قرارداد اجتماعی در مسیر توسعه یافتگی عرصه فرهنگی، یا این زمین بازی است.

 

(6)

باز می گردم به جملاتی که در ابتدای کلام بیان شد، و آن توجه به بسترسازی و بازی سازی درعرصه فرهنگ است و در این راستا، اثرگذاری و بازی دادن و نه به بازی گرفتن نخبگان، مهمترین شرط تحقق بخشی به این اهداف است. بنابراین باید اذعان داشت که شکل بندی و چینش نخبگان و نقش آفرینی آنها در مسیر توسعه فرهنگی کشورهای در حال توسعه، باید از دغدغه های مدیران عرصه فرهنگی قلمداد شود تا لغلغۀ زبانی آنان! و بنا بر قولی، به عمل کار برآید به سخنرانی نیست!

می توان گفت که بدون ارادۀ معطوف به عمل نخبگان ابزاری از یک سو، و ارائه تئوری های بومی و عملی از جانب اندیشمندان از سوی دیگر، نمی توان برای تحقق یافتن توسعه در عرصۀ فرهنگی امیدوار بود. نخبگان مصلح به عنوان بازیکنان خط حمله و یا بازی سازان یک تیم فوتبال، همواره ایفاگر نقش‌هایی مثبت در روند بالندگی و پیشرفت تیم ها دارند.

و در سخن آخر یادمان باشد که پرهیز از تخیل گرایی و برداشت های غیرعلمی و مبتنی بر تصورات از آفات دست یابی به توسعه در عرصه فرهنگی است و در این روند می بایست، همت به مدیریت پدیده ها داشت و نه مراقبت یا کنترل آنها؛ عاملی که در تحقق توسعه فرهنگی از الزامات می باشد. یادمان باشد که توسعۀ فرهنگی، نتیجه اصلاح اندیشه هاست، و با اندیشه و نیت درست است که می توان به افعال پسندیده رسید. یادمان باشد، این بازی وقت اضافه ندارد، پس سه امتیاز بازی را واگذار نکنیم؛ همین ...

 

 نوشته: مهران گلستان/ دانشجوی دوره دکتری دانشگاه هنر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692