نقدی بر فیلم راه آبی ابریشم/ محمد اكبري

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

شازان ابن یوسف (بهرام رادان) که به تحصیل علم نجوم در دارالعلوم شیراز مشغول است و یکی از شاگردان نمونه آنجا محسوب می شود، به پیشنهاد استاد خود قدم در سفری می گذارد که موضوع فیلم راه آبی ابریشم» را تشکیل می دهد. سفری که از راه آب ایرانیان قرن چهارم هجری را به چین می خواهد برساند و البته راهی متفاوت از راهی که دیگران از راه دریا به چین می روند. شازان شغل کتابت کشتی را می‌پذیرد و به همراه دو کشتی ناخدا سلیمان و ناخدا ادریس به این سفر دشوار می رود. در این سفر که از خلیج فارس آغاز می شود اتفاقات مختلفی روی می دهد و شازان از حوادث و ماجراهای این سفر ره‌نامه می‌نویسد. داستان در این فیلم موضوعی محوری دارد و می توان گفت این فیلم ساخته می شود تا داستانی تعریف شود. هر چند سفرنامه نویسی در دوران گذشته بسیار رونق داشته است اما محمد رضا بزرگ نیا در این فیلم به دنبال ساختاری جدید برای تعریف داستانی در دریا و مسیر سفری طولانی ست. سفر، رفتن، حرکت، جنگیدن برای زندگی همه چیزهایی ست که در اوج و فرود و بالا و پایین شدن های این فیلم به تصویر کشیده می شود تا این داستان تعریف شود. بزرگ نیا هرچند هم کارگردان است و هم نویسنده اما شاید نقش کارگردانی اش را سعی می کند بهتر به جا آورد هر چند نویسندگی را هم به خاطر نبود نویسنده ای در خور برای این کار خود بر دوش کشیده است.

هر چند در این نوشتار به دنبال بیرون کشیدن عناصر داستان فیلم و بررسی آنها نیستیم اما می توان به عنصر کشش پذیری داستان اشاره کرد. داستان هایی که در دریا می گذرند با مشکل کشش و اینکه بتوانند مخاطب را تا آخر داستان بر جای خود بنشانند، روبرو بوده اند. در دریا تا چشم کار می کند آب است و آب. مردمان خشکی ها و شهر هاو داستانهای آن وجود ندارد که چیزی جدید و گرهی جدید بوجود آید. نویسنده فقط می تواند از عناصری مثل طوفان و بدی آب و هوا و یا دزدان دریایی و همچنین درگیری های خود ساکنان کشتی برای کشش پذیری داستان مدد بگیرد. و در این فیلم توقف های غیر معمولی که در طول مسیر برای تهیه آب و غذا در جزایر مختلف وجود دارد برای بوجود آوردن همین کشش پذیری است. غیر معمول بودن توقف ها بخاطر تاکیدی است که در این سفر بر متفاوت بودن مسیر می شود. به نظر می رسد مسیرهای قبلی از کناره ای دریا برای گم نکردن راه انجام می شده است. خریدن کنیزی که امیرزاده ای ایرانی نامیده می شود، توسط ناخدا ادریس و تکرار چند باره بر باکره بودن آن در همین راستای کشش است. ایجاد مرز بندی بین کشتی ناخدا سلیمان و ناخدا ادریس نیز در همین راستا انجام می گیرد. به نظر می رسد هر چند بزرگ نیا تمام تلاش خود را برای قوی بودن عنصر کشش انجام می دهد اما به خوبی از پس آن بر نمی آید و شاید نتواند مخاطب غیر حرفه ای را از این لحاظ راضی نگه دارد. حتی به نظر می رسد تصاویر و نما های بسیار زیبایی که چندین بار از دریا و حرکت دو کشتی پشت سر هم نشان داده می شود برای پر کردن کمبودی است که شاید در قصه وجود دارد. یعنی زیبایی تصویر به مدد زیبایی قصه می رود و از این لحاظ احساس زیبایی و تحسین با نشان دادن زیبایی هایی خلیج فارس که بیننده با دیدن آن حس غرور می کند منتقل می شود.

چیز دیگری که در قصه ی این فیلم باید بدان اشاره کرد تقسیم بندی و مرزبندی بین خیر و شر، سیاه و سفید و خوب و بد در فیلم است. از همان ابتدا به نظر می رسد که ناخدا سلیمان (داریوش ارجمند) و شازان بن یوسف (بهرام رادان) که در کشتی اول هستند در گروه خیر و ناخدا ادریس (رضا کیانیان) و مرداس ( پیام دهکردی) که در کشتی دوم هستند در گروه شر هستند. اما به نظر می رسد نوع نقش و مخصوصا نوع بازی رضا کیانیان و پیام دهکردی طوری است که بیننده کاملا با آنها ارتباط برقرار می کند و آن مرزبندی قدیمی سیاه و سفید شاکله خود را از دست می دهد. ناخدا ادریس هرچند در نگاه اول با آوردن زنی به داخل کشتی با ناخدا سلیمان خوش سیرت مواجه می شود ولی رفتار خود را کاملا منطقی جلوه می دهد و از زیر آن در نمی رود. همچنین نقش وی وقتی با دزدان دریایی روبرو می شود بسیار پر رنگ و مانند قهرمانی است که به فکر کشتی و خدمه ی خود است و بعد از کشته شدن وی تعریفی که ناخدا سلیمان از وی می کند این نقش منفی را به نوعی از بین می برد.

همچنین مرداس یارو یاور ناخدای خود است و شخصیت ویژه ی خود را دارد. در کار خود خبره است و خوب می جنگد و بعد از مرگ ناخدا ادریس خود را به واقع مسحق ناخدایی می داند. بیننده نمی تواند تمام قد وی را شخصیتی منفی بداند. هرچند این شرارت در جزیره ی ناشناخته که به مرگ وی می انجامد خود را بروز می دهد اما هیچ کس از مرگ وی خوشحال نیست. صدای نی غمگین در سکانس مرگ وی هم با این غمگینی همرا می شود.

این فیلم هرچند فیلمی سیاسی نیست اما به گونه ای زیبا و غیر مستقیم بر زیبایی ها و ایرانی(پارسی) بودن این دریا دارد و به قدرت و هنر ایرانیان در دریا دریا نوردی دارد. دارد. در این اثر حضور چندین هزار ساله ایران در خلیج فارس، تاریخ دریانوردی و حضور ایرانیان در داد و ستدهایی که در آن مقطع تاریخی انجام شده به تصویر کشیده شده است.

در نهایت می توان به نکات زیر اشاره کرد.تصاوير بسيار زيبا از افق و دريا بسیار جالب و به جا به کاربرده شده اند. موسيقي آن را می توان در رده فيلم ملك سليمان دسته بندي اش كرد. داستان فیلم كه شاید نمونه خارجي اش را بسيار ديده شده است اما بکار بردن آن در نوع ایرانی و اينبار با كاراكترهايی که لباس اجداد پارسي ما را به تن كرده اند در نوع خود شروعی پر ارزش محسوب می شود هر چند کشش و داستان آن نکات ویژه ای نداشته باشد . فيلم سعي دارد كه يك كار فاخر ملي باشد. با ديدن فيلم مي توانيد به پنج كشور سفر كنيد . و از ديدن مناظر و طبيعت زيباي استوايي لذت برد. این فیلم هر چند فرهنگ دیگر کشورهای مسیر دریا را به خوبی تصویر می کشد اما می توانست فرهنگ و زیبایی های سیراف و دیگر شهرهای جنوبی را هم به تصویر بکشد و شخصیت پردازی درستی از کارکترهایی مانند ناخدا سلیمان سیرافی داشته باشد. چیزهایی که شاید نمی شد در مدت کوتاه فیلم به تمام آنها پرداخت.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692