آشنایی با برنده جایزه نوبل ادبیات «یوجنیو مونتال» «گیتا بختیاری» / اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

gita bakhtiarii

یوجنیو مونتال یکی از برجسته‌ترین شاعران  ایتالیایی در دوران فاشیسم ایتالیا «به پاس اشعار متفاوت او همراه با حساسیت هنرمندانه فوق العادۀ او، که تفسیر جدیدی از ارزش انسانی را از دیدگاه متفاوت او به زندگی ارائه می‌دهد که خالی از توهم است» جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۷۵ دریافت نمود.

آثار مونتال، به ویژه اولین مجموعه شعر او "Ossi di seppi" که در سال 1925 منتشر شد  و به  یکی از کلاسیک‌های شعر معاصر ایتالیا تبدیل شد، او را به عنوان یک ضد فاشیست نشان می‌دهد که احساس می‌کرد از زندگی معاصر جدا شده و در خلوت طبیعت آرامش و پناه می‌یابد. کتاب‌های دگرگون‌کننده‌اش، Le casei (مناسبت‌ها، 1939) و La bufera e altro (طوفان و چیزهای دیگر، 1956)، موقعیت او را به‌عنوان چهره‌ای بنیادی از مکتب هرمتیک شعر ایتالیا تثبیت کردند، با اینکه  هرگز وابستگی‌اش به شعر ایتالیا را نپذیرفت.

زندگی نامه

مونتال شاعر، نثرنویس، ویراستار و مترجم ایتالیایی در 12 اکتبر 1896 در جنوا در یک خانوادۀ تاجر محصولات شیمیایی به دنیا آمد. یوجنیو کوچکترین فرزند از شش فرزند دومنیکو مونتال و جوزپینا (ریچی) مونتال بود. تحصیلات رسمی او به دلیل بیماری ناخوشایندش کوتاه شد  و به دلیل وضعیت نامناسب سلامتی، در چهارده‌سالگی تحصیلش قطع و تا حد زیادی خودآموخته بود. دوران کودکی  و نوجوانی او  در ویلای خانوادگی در دهکده‌ای کوچک در نزدیکی ریویرای لیگوریا گذشت؛ جایی که  تخیل او او را جذب خودش کرد آنگونه که  مناظر  و تصاویر خشن لوانته – لیگوریا به شعر او راه یافت.

ادبیات و زبان‌های خارجی اولین ریشه‌های اندیشه او بودند. به فراگیری زبانهای خارجی (بخصوص انگلیسی) و ادبیات، به‌ویژه کلاسیک‌های ایتالیایی، داستان‌های فرانسوی، و فیلسوفانی مانند آرتور شوپنهاور، بندیتو کروچه، که او را «استاد وضوح» می‌دانست، و هانری برگسون دانته آلیگیری[1]، علاقه‌مند بود.  ارزو داشت که خواننده اپرا و یک باریتون باشد برای همین در جوانی به عنوان خواننده اپرا  نزد ارنستو سیوری آموزش دید، با شروع جنگ جهانی اول  آموزش رها کرد،  اما  پس از جنگ و بازگشت به خانه دوباره به مسیر آرزویش را را در پی گرفت،  ولی آرزوهای اولیه او برای تبدیل شدن به یک خواننده اپرا پس از مرگ مربی آوازش در سال 1923 به نویسندگی تغییر کرد، و فعالیت ادبی خود را با نوشتن برای چندین نشریه آغاز کرد. او اغلب در مورد موضوعات موسیقی می‌نوشت و در اجراهای اپرا La Scala شرکت می‌کرد. به مدت سه دهه در فلورانس و گاهی در جنوا زندگی کرد. مونتال علایق ادبی خود را با بازدید از کتابخانه‌های شهر خود و دروس خصوصی فلسفه از خواهرش ماریان توسعه داد. در سال 1922 یکی از بنیانگذاران مجله ادبی Primo tempo ("اولین بار") بود.

در سال 1925 اولین مجموعه شعر خود را به نام Ossi di seppia (استخوان های کوتل ماهی) توسط پیرو گوبتی[2]، ضد فاشیست منتشر شد که بلافاصله به یکی از کلاسیک های شعر معاصر ایتالیا تبدیل شد. همچنین در همان سال در سال 1925 او یکی از امضاکنندگان مانیفست روشنفکران ضد فاشیست بود. سیاست خود مونتال به لیبرالیسم پیرو گوبتی و بندیتو کروچه[3] گرایش داشت.

 در سال ۱۹۲۶ به فلورانس رفت تا همکاری خود را با مؤسسه انتشاراتی Bemporad شروع کند. او که مقاله‌نویس و مترجم و همچنین شاعر بود، از سال 1929 تا 1938 مدیر کتابخانه Gabinetto G. P. Vieusseux در فلورانس بود که به دلیل امتناع از پیوستن به حزب فاشیست، موقعیت خود را از دست داد. او از زندگی عمومی کناره‌گیری کرد و به ترجمه نویسندگان انگلیسی مانند شکسپیر، تی اس الیوت، هرمان ملویل و یوجین اونیل پرداخت. در سال 1939، Le casei ( مناسبت‌ها ) نوآورانه‌ترین کتاب او و پس از آن La bufera e altro (طوفان و چیزهای دیگر، 1956) منتشر شد. این سه کتاب بود  مونتال را کاندید دریافت جایزه نوبل کرد و او را به عنوان بنیانگذار مکتب هرمنوتیک شعر ایتالیایی معرفی کرد. در سال 1948 به میلان نقل مکان کرد و در آنجا به عنوان روزنامه نگار، منتقد اپرا و ادبی و به عنوان سردبیر ادبی یکی از روزنامه‌های برجسته ایتالیا، کوریره دلا سرا در میلان منصوب شد.

مجموعه بزرگ مونتال، La bufera e altro (طوفان و اشعار دیگر)، را پس از جنگ جهانی دوم منتشر کرد که  از تجربیات جنگ جهانی دوم و اضطراب‌های پس از جنگ نشأت می‌گیرد. در طول دو دهه بعد، او مجموعه‌ای از قطعات زندگی‌نامه‌ای را در روزنامه منتشر کرد که شرحی بر کار خلاقانه او می‌سازد. اینها با عنوان Farfalla di Dinard (1956؛ ترجمه شده به عنوان پروانه دینارد، 1971) جمع‌آوری شدند. کتابی از مقالات انتقادی به نام Auto-da-fé (1966) و جلدی از مقالات مهم انتقادی طولانی‌تر در مورد فعالیت شعری خود به نام Sulla poesia (1976) منتشر کرد. مونتال علاوه بر انتشار آثار خود، مجموعه‌ای استثنایی از ترجمه‌های انگلیسی را نیز انجام داد که شامل آثاری از شکسپیر، هاثورن، ملویل، مارک تواین، اونیل، فاکنر، اشتاین بک و الیوت است.

در سال 1962، با همراه دیرینه خود دروسیلا تانزی ازدواج کرد اما سال بعد بیوه شد. یوجنیو مونتال در سال 1967 به دلیل قدردانی از مشارکت‌های ادبی و مخالفت سرسخت خود با فاشیسم، به عضویت مادام العمر در مجلس سنای ایتالیا منصوب شد، مونتال در آخرین دهه زندگی خود چهار مجموعه نوشت: Satura (مفردات، 1971)، 1972 Diario del 1971  , e del  (خاطرات 1971 و 1972، 1973)، Quaderno di quattro anni (یادداشت از Four Years، 1977)، و Altri versi e poesie disperse (اشعار دیگر و جمع‌آوری نشده، 1981).

 تأثیر ماندگار او با دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال 1975 برای بیان شاعرانه‌اش که ارزش‌های انسانی را از منظری واقع‌گرایانه تفسیر می‌کرد، مورد تایید قرار گرفت.  یوجنیو مونتال در ۸۴ سالگی در ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۱ در میلان ایتالیا چشم از جهان فروبست.

سبک ادبی

به گفته نویسنده ایتالیایی ایتالو کالوینو در کتاب La bufera e altro (1956) که مونتالهرا "بهترین کتاب برآمده از جنگ جهانی دوم" نامیده است یکی از معماران اصلی شعر مدرن ایتالیایی در دهه 1920 است. مونتال در کار خود بر معضلات تاریخ مدرن، فلسفه، عشق و هستی انسان تمرکز کرد و در کار خود تلاش کرد تا بیان خود را به مسیرهای جدید سوق دهد و اسطوره‌های جدیدی خلق کند.

 ورود مونتاله به صحنه ادبی با Ossi di seppia   بود  اثری که به سرعت به عنوان یک کلاسیک ایتالیایی لقب گرفت، این اثر به جهت سرزمین لیگوریا  (سرزمینی که او در آن پرورش یافت) اهمیت دوگانه داشت، زیرا او یک  گفتمان ادبی را  غالب   و هم  آن را مختل کرد. آثار او، در حالی که با روح لیگوریا طنین‌انداز بود، یک واگرایی لایه‌ای را به نمایش گذاشت که با کاوش مدرنیستی متمایز او در زبان، احساسات و خود مشخص شد. کمک‌های مونتال به ادبیات لیگوریایی پویایی پیچیده‌ای را به همراه داشت - آثار او به‌عنوان رشته‌ای در هم تنیده در بافت منطقه‌ای پدیدار شد، اما به‌عنوان نمادی از صدای فردگرایانه‌اش نیز متمایز شد.

شعر مونتال، به ویژه واژگان، سبک و تصاویر او، از دانته آلیگیری همکار ایتالیایی الهام گرفته شده است، اما مونتال از آثار شاعر قرن چهاردهم، چیزی از خود خلق کرد که بسیار مدرن بود. آثار مونتال سرشار از رمزهای مخفی است که با یک معشوقه گمشده صحبت می‌کند. مونتال با آثار دشوار، بدبینانه و درون‌نگر اولیه‌اش، به طور سطحی با هم‌عصرانش جوزپه اونگارتی و سالواتوره کوازیمودو، نمایندگان هرمتیک در شعر، ارتباط داشت. این اصطلاح به طور ساده به شعری مبهم و دشوار اشاره می‌کند که در آن نمادها و تصاویر ذهنی هستند و کلمات دارای قدرت تلقین عاطفی هستند.

 مونتال نیز مانند پیکاسو که می‌گوید "من جستجو نمی‌کنم، پیدا می‌کنم" گفت: "من در جستجوی شعر نمی‌روم. منتظرم تا شعر به دیدارم بیاید." سبک او زبان باستانی را با اصطلاحات علمی و عبارات محاوره آمیخته کرد. ایتالو کالوینو گفته است: «مونتال شاعر دقت، انتخاب‌های واژگانی موجه بود. شعر مونتال به "تضاد بین ظلم شفاف و بی‌رحمانه و احساس بسیار ناب عشق" خیانت می‌کند.

عصر ادبی مونتال اگرچه با جنبش گسترده مدرنیسم همراه بود، جنبشی که  به دنبال رویکردی منحصربه فرد و جدید به  هنر بود  با تأکید بر اهمیت فناوری و عدم جهت‌گیری در مقایسه با نحوه تولید و درک هنرهای قبلی، اما مدرنیستی که مونتال در آثارش استفاده کرده عمدتاً بر نقش «اشیا» تمرکز می‌کند.( با حدس و گمان در مورد اشیایی، مانند استخوان‌های سگ ماهی، خواننده می‌تواند منظور نویسنده را در سطح ثانویه درک کند).

اگر شعر مدرن ایتالیایی از شعر در سایر زبان‌های اروپایی عقب نمانده است  بدون شک مدیون دستاوردهای مونتال به  آزمایش فرم‌ها و تکنیک‌های جدید و ایجاد یک واژگان جدید میباشد، و از آنجایی که یک انقلاب در فرم و تکنیک تقریباً همیشه متضمن یا مستلزم یک انقلاب متناظر در روح و دیدگاه است، مونتال بدون اینکه نقش پیامبر یا واعظی را به خود اختصاص دهد از این نظر که بهتر از هر شاعر ایتالیایی دیگر در عصر خود، وضعیت دشوار معنوی و فکری را تفسیر کرده است، موقعیت منحصر به فردی دارد.

مونتال همراه با جوزپه اونگارتی و سالواتوره کوازیمودو، اغلب به عنوان یکی از بنیانگذاران مکتب شعری معروف به هرمتیک، گونه‌ای ایتالیایی از جنبش نمادگرایی فرانسوی نامیده می‌شود. او تحت تأثیر نمادگرایان فرانسوی مانند استفان مالارمه، آرتور رمبو و پل والری قرار گرفت و سعی کرد تجربیات خود را از طریق تلقین عاطفی کلمات و نمادی از معنای کاملاً ذهنی منتقل کند. مونتال اما خود را جزئی از مکتب هرمتیک نمی‌دانست و حتی وجود آن را زیر سوال می‌برد. او در مقاله‌اش «بیایید درباره هرمتیک صحبت کنیم» نوشت: «من هرگز عمداً سعی نکرده‌ام مبهم باشم و بنابراین، با فرض اینکه  باشم، باز هم صلاحیت صحبت کردن درباره‌ی هرمتیک فرضی ایتالیایی را ندارم».

پیوندهای پاک نشدنی بین هنر کلام و سرزمین‌هایی که از آن سرچشمه می‌گیرند

ترجمه از سایت: https://www.byarcadia.org/post/eugenio-montale

-and-his-literary-landscapes

هیچ نویسنده و شاعری نیست که زبان آثارش متاثر از زادگاهش نباشد و مونتال نیز مانند بسیاری از ادیبان جهان از این تاثیر به عنوان ظرفی از ارزش‌ها و نمادها در اشعارش بهره برد به ویژه در Ossi di seppia که به یکی از کلاسیک‌های شعر معاصر ایتالیا تبدیل شد و به عنوان شاعری عمیقاً بدیع و تجربی مورد استقبال قرار گرفت.

نکته اساسی شعر اولیه او در Ossi di seppia  در  این است که لنز شاعرانه مونتال  به شدت بر چشم‌انداز ساحلی لیگوریا و خشکی آن تمرکز می‌کند، در این مجموعه او بدبینی تلخ دوران پس از جنگ را بیان می‌کرد، و از نمادهای ساحل متروک و صخره‌ای لیگوریا برای بیان احساسات خود بهره برده است. او با تبدیل صخره‌های ناهموار، دریاهای پرتلاطم، و تاریخ دریایی منطقه زادگاهش به یک زمین نمادین به موضوعات گذرا، انزوا، و جستجوی انسان برای معنا می‌پردازد، تصویری غم‌انگیز از جهان به عنوان یک بیابان خشک، بایر و متخاصم که بی‌شباهت به T.S. سرزمین بایر الیوت نیست که  الهام بخش بهترین شعرهای اولیه مونتال بود.

در درون Ossi di seppia ، مونتال اغلب بین توصیف‌های خاطره‌انگیز محیط لیگوریان و بررسی‌های درون‌نگر روان خودش می‌رقصد. کوتل ماهی، یک موتیف تکرارشونده در مجموعه، مضمون دوگانگی را در بر می‌گیرد و لحظات زودگذر زندگی و جوهره پایدار در زیر سطح را نشان می‌دهد. این دوگانگی بازتاب کاوش مونتال از شرایط انسانی است، جایی که ماهیت گذرا هستی با هسته‌ای عمیق‌تر و تغییرناپذیرتر همزیستی می‌کند. مونتال از طریق آمیختگی طبیعت و خود، دیالوگی ایجاد می‌کند که فراتر از سواحل لیگوریا طنین‌انداز می‌شود و خوانندگان را دعوت می‌کند تا با «وجود» خود‌، با عمیق‌تریرن دورنیات خود روبرو شوند.

تسلط مونتال در توانایی او در آمیختن زیبایی بیرونی لیگوریا با پیچیدگی‌های تجربه انسانی نهفته است. مناظر او تبدیل به رگ‌های احساس می‌شود، که منعکس کننده تنهایی و پرسش وجودی است که در سفر زندگی او نفوذ می‌کند. در حالی که

او در زمین لیگوریا حرکت می‌کند، ابیات مونتال هم به عنوان یک سفرنامه شاعرانه و هم به عنوان یک دفتر خاطرات درونی عمل می‌کند و ملموس و ناملموس، دیده و احساس را یکی می‌کند. از طریق این ترکیب، مونتال جایگاه خود را نه تنها به عنوان یک پیشگام ادبی، بلکه به عنوان یک مفسر رابطه پیچیده بین طبیعت، خود و تجربه جهانی انسانی تثبیت می‌کند. مونتال در این اثر دریچه‌ای جذاب برای ادغام خود و محیط فراهم می‌کند و خوانندگان را دعوت می‌کند تا به اعماق جذابیت ساحلی لیگوریا و دنیای درونی شاعر نگاه کنند. تأثیر متقابل شاعرانه بین منظره و احساس در این اثر به عنوان گواهی بر ارتباط بی‌زمان بین طبیعت و آگاهی انسان طنین‌انداز است.

مناظر لیگوریا، با ترکیبی متمایز از هوای مملو از نمک، بادهای بی‌وقفه، و زمین‌های خشک، نه تنها به عنوان پس‌زمینه فیزیکی منطقه عمل می‌کند، بلکه عمیقاً با ملیله‌های موضوعی ادبیات آن در هم آمیخته می‌شود. این تعامل مونتال و محیط زیست نه تنها هویت ادبی لیگوریا را حک کرد، بلکه پیوندهای پاک نشدنی بین هنر کلام و سرزمین‌هایی را که از آن سرچشمه می‌گیرند را نیز روشن کرد.

مونتال این آمیختگی هنر کلام و سرزمین لیگوریا را در   Meriggiare pallido e assorto ادامه داد که به وضوح جوهر چشم‌انداز لیگوریا را در بر می‌گیرد و در عین حال مضامین دریا و خشکی مشخص منطقه را در هم می‌آمیزد. او این شعر را در سال 1916 زمانی که تنها بیست سال داشت سرود که می‌توان آن را به‌عنوان «ظهر، رنگ پریده و جذب‌شده» ترجمه کرد، که گواهی بر توانایی مونتال در به تصویر کشیدن تأثیر متقابل بین دنیای طبیعی و آگاهی انسان است. این شعر که در منظره خشن و غرق آفتاب لیگوریا می‌گذرد، با تصویری واضح از یک خورشید ظهر آغاز می‌شود. کلمه "meriggiare" معانی ظهر و گرمای سوزان را به همراه دارد و بلافاصله فضای خشک نیمروز لیگوریان را ایجاد می‌کند. مونتال زمین را به عنوان "pallido" (رنگ پریده) توصیف می‌کند، یک کلمه انتخابی که روشنایی خورشید را با کیفیت سفید و متروک زمین پیوند می‌دهد.

در این شعر نمی‌توان اهمیت چشم‌انداز لیگوریان را نادیده گرفت که هم به عنوان پس‌زمینه و هم به عنوان سوژه مرکزی عمل می‌کند. خشکی لیگوریا، با صخره‌های برهوت و خورشید نابخشودنی‌اش، به بوم نقاشی تبدیل می‌شود که مونتال عواطف و بازتاب‌های وجودی‌اش را روی آن نقاشی می‌کند. زمین، همانطور که در شعر توضیح داده شده است، تقریباً غیرقابل مهمان‌نواز به نظر می‌رسد، و بازتاب احساس انزوا و بیگانگی است که اغلب آثار مونتال را فرا می‌گیرد. حضور دریا، موتیفی تکرارشونده در شعر مونتال نیز در این شعر قابل توجه است. در بافت لیگوریا، دریا منبع زیبایی و بی‌رحمی است. این تضاد آشکاری با سرزمین خشک و آفتاب سوخته ارائه می‌دهد، اما همچنین نمایانگر وسعت و رمز و راز هستی است. دریا با امواج بی‌امان خود، تجسم گذر بی‌وقفه زمان و نیروهای بی‌وقفه‌ای است که وجود انسان را شکل می‌دهد.

این اثر بر نقش چشم‌انداز لیگوریان به عنوان اینه‌ای برای دنیای درونی شاعر تأکید می‌کند. سختی زمین به بازتابی از منظره احساسی خود مونتال تبدیل می‌شود. شعر حس تنهایی و درون‌نگری را برمی‌انگیزد و پرسشگری وجودی خود شاعر را بازتاب می‌دهد. در بیت پایانی شعر، مونتال تصویری چشمگیر و غیرمنتظره را معرفی می‌کند: "cocci aguzzi di bottiglia" این "تکههای تیز شیشه" تضاد شدیدی با منظره غرق آفتاب و خشکی دارد که آنها مفهوم "همبستگی عینی" را نشان می‌دهند در واقع آنها با تاکید بر خشن بودن محیط لیگوریا، نت خطر و ناراحتی را وارد صحنه می‌کنند. خرده‌های شیشه‌ای تیز را می‌توان نمادی از خطرات و دشواری‌های پنهانی دانست که اغلب در زیر سطح لحظات به ظاهر آرام پنهان می‌شوند، حتی برای مردی که در انزوای کاوش درونگرایانه هستند؛ آنها بیانگر این ایده هستند که حتی در لحظات درون‌نگری و تفکر، ممکن است عناصری از درد و ناراحتی وجود داشته باشد. شاعر همان‌گونه که در اندیشه‌های خود غرق می‌شود، به تندی وجود نیز به شدت آگاه است، در واقع مونتال در این بیت پایانی به خواننده یادآوری می‌کند که حتی در لحظات سکون و تأمل، تیزبینی در زندگی وجود دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت، و این یادآور چالش‌ها و عدم قطعیت‌های همیشه حاضرست که وجود ما را شکل می‌دهد. ■

منابع

https://en.wikipedia.org/wiki/Eugenio_Montale

https://www.poetryfoundation.org/poets/eugenio-montale

https://www.byarcadia.org/post/eugenio-montale-and-his-literary-landscapes

 

[1] شاعر، نویسنده و فیلسوف ایتالیایی (متولد 1265 درگذشت 1321) که  کمدی الهی او یکی از مهمترین اشعار قرون وسطی و بزرگترین اثر ادبی در زبان ایتالیایی محسوب می شود

[2] پیرو گوبتی (۱۹ ژوئن ۱۹۰۱، تورین – ۱۵ فوریه ۱۹۲۶) روزنامه‌نگار، روشنفکر لیبرال رادیکال و ضد فاشیست ایتالیایی بود.

[3] فیلسوف ایده آلیست ایتالیایی،  و سیاستمداری که درباره موضوعات متعددی ازجمله  تاریخ، تاریخ نگاری و زیبایی شناسی می‌نوشت. او که یک لیبرال سیاسی از بسیاری جهات بود، تمایزی بین لیبرالیسم (به عنوان حمایت از آزادی های مدنی) و "لیبریسم" (به عنوان حمایت از اقتصاد آزاد و سرمایه داری) فرموله کرد، کروچه تأثیر قابل توجهی بر دیگر روشنفکران ایتالیایی، از مارکسیست‌ها تا فاشیست های ایتالیایی، مانند آنتونیو گرامشی و جیووانی جنتیله، داشت.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

آشنایی با برنده جایزه نوبل ادبیات «یوجنیو مونتال» «گیتا بختیاری»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692