سرریز عشق...
نوشتن یا رقم زدن مفهومی به وسعت آفرینش دارد. آفریدن و خلق کردن در مقام نوشتن وثبت کردن.
رمان در معنای تاریخی رویکردی بازآفرینانه نسبت به مفهوم انسان و آفرینش دارد. ساحت رمان، جهانی است بازسازی شده از ما و اطراف ما. پیوند تاریخ و رمان از همین جاست.
اگر رمان را سرنوشت انسان معاصر بدانیم که از جهان سنت و کلاسیسم تاریخی به ظاهر رها شده است اما سرگردان و گمگشته درمعاصرت خود پاسخی برای علت آفرینش و خلقت خود نمییابد و به عبارت دیگر معاصرت او در پی اثبات خود اوست نه شناخت علت خلقت او، پس رمان معنا و مفهومی جزء بازآفرینی نخواهد داشت.
این بازآفرینی عملکردی تخیلی دارد. تخیل با گزینش وانتخاب فرازهای عمیق زندگی وعبور از رئالیسم موجود آن، به سوی رئالیسم ایده آل خود میرود و روایت خود را میسازد. در هرحال اراده این تخیل با مؤلف است.
اما یک تفاوت مشخص، فاصله بین رئالیسم موجود و رئالیسم تخیلی را در گستره روایت ادبی داستانی جهت میدهد. این تفاوت در شخصیت و حادثه خود را نشان میدهد.
رمان در معنای مدرن خود با شخصیت سیر میکند، درون و بیرون شخصیت را مورد واکاوی قرار میدهد. اما درمعنای تاریخی رمان با جهان اطراف، پیرامون (جامعه محل زیست...) شخصیت جریان مییابد، یعنی حوادث یا ماجراها. در همین معناست که تشخیص رمان و نیای تاریخی آن رمانس انجام میشود.
با این نگاه"عقل سرخ" به جهان رمانس تمایل بیشتری دارد.
نام رمان
نام"عقل سرخ" فرا از سازشناسی آن که بر دو سیلاب با امتداد تاریخی استوار است، در وهله اول از شخصیت محور بودن روایت داستانی خود، خبر میدهد. عقل اساساً ساحتی انسانی است و رنگ سرخ نیزمعرف گواهی و شهادت انسانی است. رمان"عقل سرخ" روایت این گواهی است که جنس عشق دارد.
عشق نخ نامرئی زمان است که از ازل تا به ابد در سیالان است و سماع. انسان معاصر در قامت عباسِ"عقل سرخ" به تمامی توکل خود را به دست این نخ نامرئی داده است تا با هر تاب و تب آن، تب کند و یا تاب از دست بدهد....
نام "عقل سرخ" در امتداد تاریخی خود پشتوانه محکمی چون لوح" عقل سرخ" از منصفات شیخ شهید، شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی دارد. قصه" عقل سرخ" شیخ شهید، روایت خلقت زیبایی، عشق و هجران در اسارت است...
چنانکه در مقدمه مؤلف گرامی نیز بر رمان اشارهای به این پیشینه نمییابیم، بنا را بر همین امتداد تاریخی بر مبنای نام قرار میدهیم و تاثیرات آن را عام دانسته و بر محور میراث زبان و ادبیات فارسی به شمار آورده که اشاره به پختگی و تفتیدگی جان عاشق در قیامت عشق دارد، پس مقدمه مؤلف هم اثبات این تأثیر عام است.
دیگر اینکه اشاره به آذربایجان غربی و کلیت خود منطقه آذربایجان که موطن شیخ شهید در قریه سهرورد شهرزنجان در آن واقع است خالی از لطف نیست که سیر روایت رمان"عقل سرخ" در برههای از فرازهای آن از مشهد تا شهر سلماس در این منطقه (در استان آذربایجان غربی) نیزتوازی و تقارن زیبایی میسازد.
گزارشی از محتوای رمان
عقل سرخ، روایتی رئالیستی بر پایه زندگی نامه است.... کشمکشهای اصلی رمان از خود، مشخصات دو نوع کشمکش را نشان میدهند:
کشمکش با خود
کشمکش با دیگران و محیط
کشمکش عباس با خود در فراق عشق و تلاش برای رسیدن به عشق، کشمکش عباس با افراد و محیط سخت اجتماعی و تحمل فشارهای روحی و مشکلات عینی، کشمکش عباس با جمشیدخان، عموی عشق ازلیش پریسا، کشمکش اصلی رمان است.
عباس در پی خبر پریسا برای ازدواج تحمیلی با پسرعمویش..... شبانه وبی گاه از مشهد راهی تهران میشود.... مصائب و مشکلات بزرگ و کوچک شناخته و ناشناخته پیشرو، ورود به زندگی افراد مختلف، زندگی در محیطهای گوناگون سخت کاری، تخصصی، عمومی و.... بدنه اصلی روایت رمان را میسازد. عباس، حتی مرگ را، پیش از مرگ در ذهن و خاطر پریسا تجربه میکند و پریسا هم مرگ ساختگی عباس را دلیل ادامه حیات خود میکند....
خیانت شاید محوریترین عنصر روایت رمان"عقل سرخ" باشد.، خیانت به هردلیل .... خیانت عموی پریسا، خیانت دایی عباس، خیانت سرهنگ رادفر، خیانت چنگیز، خیانت مهوش و...
دغدغههای اصلی روایت رمان
سیردر میانه تاریخ معاصرایران از سالهای دهه 40 تا سالهای پایانی دهه 90 خورشیدی.
بازتاب حوادث و رخدادهای مؤثر و فراز و نشیبهای مهم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی تاریخ معاصر جامعه ایران
اشاره به انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی....
تلاش در جهت تحلیل جامعه شناختی و روان شناختی مفهوم و عینیت فقر و محرومیت....
بازنمایی مقوله مهم مهاجرت که از مشخصات بارز جامعه ایرانی از جهات مختلف تاریخی و معاصر است. مهاجرت نخبگان، مهاجرت تحمیلی و ....
بازشناسی ایران تاریخی و ایران معاصر بر بنیاد یک جغرافیای عاشقانه که بهشت آدم و حوا را نیز متصور میکند... ایران ذاتاً یک بهشت است
استفاده از عناصر مختلف هنری، فرهنگی، عرفانی، فلسفی، تخصصی و علمی و روان شناختی بر گردونهای از جنس زبان و داستان ....
در مقدمه مؤلف بر این رمان، از ابعاد روان شناختی مورد توجه و استفاده در روایت آن، به قدر بسنده، اشاره رفته است. (آرکی تایپها یا کهن الگوه های مؤثر بر شخصیت شناسی و جریان روایت رمان: معصوم، یتیم، عاشق، جستجوگر، جنگجو، مراقب و حامی... که در فرازهای مختلف رمان قابل لمس و رصد هستند....)
توجه جغرافیایی غرب و شرق و مناطق میانه...ایران، امریکا، انگلیس و آفریقای جنوبی
نوع شناسی رمان- از رمانس تا رمان....
روایت غیرخطی و رئالیستی اما رمانس گونه این رمان بسیار ساده و بیپیرایه است. رمانس را به دو مشخصه عمده میشناسند:
بسیارعاشقانه
پرماجرا
بطور کلی رمانس (در گذشته یعنی قرون وسطا و نیز حال یعنی از رنسانس تا قرن نوزدهم) که پیشینه رمان را به شکل تاریخی در خود جای داده" به طورمتعارف از شخصیتهای ساده شدهای استفاده میکند که در آنها اغراق شدهاست. شخصیتهای که کاملاً و به راحتی میتوان آنها را از هم تشخیص داد. زیرا یکی قهرمان است و دیگری بدذات و جانی. یکی ارباب است و دیگری قربانی و برده. قهرمان یا شخص اول این رمانسها (فعلی یا حال)، اغلب برج عاج نشین و تنهاست. تافتۀ جدابافتهای است از متن اجتماع. طرحهایشان نیز بیشتر بر ماجراجویی و حادثه تکیه دارد و حادثههایشان هم اغلب در بر دارندۀ کوششی است جهت رسیدن به مطلوب یا آرزویی!...." (نقل به مضمون از رمان چیست- ترجمه و تألیف محسن سلیمانی.)
این رمان همچون شخصیتهای اصلی خود یعنی دو شخصیت - عباس و پریسا - در سرگردانی عجیبی به دنبال تثبیت هویت خود است. این سرگردانی منشاء در گرانیگاه اثر دارد:
"هر ساختار داستانی یک نقطۀ گرانیگاه اصلی دارد و یا به قول ساختارگرایان مکتب پراگ یک سطح مسلط دارد. عناصر و روابط ساختار همیشه در پیوند با این گرانیگاه هستند. اگر ساختار داستان را یک دایره فرض کنیم، مرکز این دایره، گرانیگاه آن است. عناصر و اجزاء و روابط ساختار تابعی از این مرکز هستند و در ارتباط با آن معنا پیدا میکنند. تحلیل ساختار همواره یا از این گرانیگاه آغاز میشود یا به آن ختم میشود. تشخیص اینکه در ساختار، عناصر و روابط زائدی وجود دارد، هنگامی ممکن است که پارههای داستان را با گرانیگاه ساختار بسنجیم. گرانیگاهِ ساختار موقعیت ثابتی ندارد و هر یک از عناصر داستان و یا مناسبات طرح میتواند در نقش گرانیگاه ساختار ظاهر شوند. اما دو عنصر عمده که در... ساختارهای داستانی نقش گرانیگاه را بر عهده میگیرند، موضوع و شخصیت هستند. اینکه گاهی گفته میشود یک داستان وحدت موضوعی یا پردازش شخصیتی ندارد، منظور همان دوگانگی در گرانیگاه است."(روش شناسایی نقد ادبیات (کودک و نوجوان) محمدهادی محمدی- نشر سروش)
گرانیگاه این رمان بیشتر حول محور موضوعیت آنست. تم یا درون مایه یا زمینۀ آن که در عشق خلاصه میشود. عشق به دیگری (عشق به غیر همجنس) و بازهم عشق به دیگری (عشق خواهرانه و دوستانه) بازهم عشق به دیگری (عشق به فرزند)، عشق به خود و....
روایت رمانس گونه"عقل سرخ" با همه فرازو نشیبهای روایی و غیر روایی آن (ویرایش، نگارش و بازنویسی نهایی) مسیر یک زندگینامه را ترسیم میکند. زندگی نامهای شخصی بر بستر یک روایت ساده و غیرخطی، شاید به توان گفت رمان شخصیت. روایتی که عمدتاً غیرشهری با بر تکیه بر فضاهای همچون، روستا، مزرعه، باغ، بیابان، کوره آجرپزی و... گزارش میشود. در این رمان، بر این نسبت با یک روایت چند وجهی مواجه هستیم:
رمان شخصیت
رمان روستایی
رمان تاریخی اجتماعی
رمان زندگینامه
رمان شخصیت: رمان را از جهت سیر روایت میتوان بر دو نوع حادثه و شخصیت طبقهبندی کرد. رمان شخصیت" شامل مجموعهای از حوادث پشت سرهم است که تنها از طریق شخصیت بهم متصل شدهاند و این اتصال برای این است که این حوادث برای یک نفر اتفاق میافتد. در این نوع از رمان بیشتر انگیزه اعمالی که شخص انجام میدهد و نیز اینکه «شخصیت چگونه متحول میشود.» مهم است."(رمان چیست- ترجمه و تألیف محسن سلیمانی، ص 14 و 15)
عقل سرخ روایتی شخصیت محور بر پایه شخصیت عباس است که مخاطب ازطریق او و خرده راویان دیگر وارد روابط داخلی داستان میشود و نه مستقیماً از طریق حوادث.
رمان روستایی: تقسیم بندی رمان از حیث مایه کار یا تم عموماً به چهاردسته است: 1-رمان رشد و شکل گیری 2-رمان اجتماعی 3-تاریخی 4- محلی. عقل سرخ از این نظررمانی محلی با رویکرد رشد و شکلگیری است.
رمان رشد و شکلگیری به رشد و شکل گیری فکری و شخصیت قهرمان داستان از کودکی تا بلوغ و رشد ذهنی و پی بردن به هویت و اصالت خویش و نیز نقشش در جهان میپردازد. رمان محلی نیز بر زمان و مکان، طرز صحبت و آداب و رسوم ناحیهای خاص تاکید دارد که البته این تاکید برای واقعی جلوه دادن داستان نیست بلکه نشان دادن این نکته است که این جزئیات بر طبع و خوی شخصیتها، نحوه اندیشیدن، احساس و عمل ایشان تأثیر میگذارد. (رمان چیست- ترجمه و تألیف محسن سلیمانی، ص 17 و 18)
کودکی عباس، بلوغ و جوانی او، درک او از جهان و حیات و از دیگر سو محیط زندگی او که محیط روستایی و محلی است و روایت رمان که با تاکید، جزئیات محل زندگی او را نشان میدهد.
از نظر انواع کلی رمان، عقل سرخ رمانی نیمه شهری نیمه روستایی اما واقعیت گرایانه است. هم از آن جهت که زندگی نامه است و هم از آن جهت که واقعیت رنجها، مصائب، بیماریها، تعصبات و خیانتها، جدالها و از دیگر سو صفا، سادگی، روابط عمیق، لطیف انسانی را نیز نشان میدهد.
رمان زندگی نامه: در کلیتی چند تکه، روایت عقل سرخ یک زندگینامه مرکب است. شخصیت عباس از یک سمت قطعاً منشاء واقعی دارد و از دیگرسو وجه غالب شخصیت او تخیل و متعلق به جهان داستان است.
یکی از مهترین فرازهای این رمان گنجاندن چند سرگذشت در دل سرگذشت اصلی رمان، یعنی سرگذشت عباس است. در خلال روایت سرگذشت عباس سرگذشت شخصیتهای اصلی و فرعی رمان نیز یک به یک شرح شده و با جزئیاتی در جریان روایت داستان جاگذاری میشوند. در این مورد سرگذشت پریسا، سرگذشت تیمور، سرگذشت چنگیز، سرگذشت مهوش، سرگذشت خشایار پدر پریسا و حتی سولماز مادر پریسا و.... قابل اشاره است.
روایت شناسی رمان: روایت رمان، غیرخطی، ساده و پچیده در اضطرار یک تک گویی بلند است. هر چه هست به تمامی، روایت رمان از زبان عابس انجام میشود. توصیفات، گفتگوها و صحنه و نیم صحنهها، همه از زبان اوست.
روایت شناسی"عقل سرخ" از مسیر یک راوی سوم شخص محدود وصرفا ناظر میگذرد و در حجم عمده خود در اول شخص مفردِ عباس منتشر شده و با ارکان خورده روایتها و خرده راویان از سرهنگ تا مهوش، از عمو مهرداد تا شیرین، از کنیز تا چنگیز، از تیمور تا جمشیدخان و درنهایت از مهناز تا پریسا و.... کامل میگردد.
عمده ابزارهای روایی مورد استفاده در این روایت لایه به لایه در توصیف، دیالوگهای مستقیم و غیرمستقیم (نقل قول) و صحنه قابل رصد است.
تکنیکهای روایی در روایت این رمان در تک گویی های درونی و بیرونی، استفاده از خواب، رؤیا، کابوس، نامه و در یکی دو مورد شعر قابل مشاهده است. تک گوییهای عباس، تک گویی های پریسا، نامههای پریسا و عباس و سرهنگ (رازگشایی پایانی رمان هم هست) و....
شخصیت شناسی رمان:
اساساً کالبد هر داستان را سه عنصر اصلی تشکیل میدهد:
روایت
شخصیت
کنش و واکنش
هیچ اثر داستانی در گونههای مختلف و متعلق به ادوار مختلف را نمییابیم که خالی از این سه عنصر باشد.
در میان این سه عنصر مهمترین رکن، شخصیت است. شخصیتی که روایت میکند یا روایت میشود و از خود کنش و واکنشهای مختلف ذهنی (حسی) و عملی (حوادث و ماجرا) نشان میدهد.
عباس و پریسا دو شخصیت اصلی و مکمل این رمان هستند. دلیل اصلی روایت این رمان اساساً عباس است و مقصد اصلی آن پریسا است.
عباس نامی عربی است از ریشه عبس یعنی بسیارترش رو و عبوس و شیری که شیرها از او بگریزند (دیکشنری آبادیس). در روایت"عقل سرخ" نیز عباس بسیار جنگنده و توفنده است. علی رغم باطن بسیار پر احساس، چهرهای جدی و عبوس دارد و...
پریسا نامی دو سیلابی متشکل از پری، لطیف و منتسب به بهشت و سا که نشانه تشبیه است. پردیس پریسا، باغ عباس و حاج عباس پایانی رمان از این جهت معنی دار میشود.
جمشید نامی تاریخی و برگرفته از میراث ادبی زبان فارسی و به امانت گرفته شده از جمشید شاهنامه و بعد منفی این شاه ایرانی که در حق مردمانش و دخترانش بد کرد و دراین رمان نیز جمشید عموی پریسا نیز در حق او و عباس بد میکند...
خشایار نام شاهی از شاهان هخامنشی که درکنار جمشید یادآور افسانه دو برادر خلقت هابیل و قابیل در روایت رمان عقل سرخ است. خشایار، هابیل وار در پی خدمت به خلق و اشتیاق آبادانی جامعه انسانی است اما جمشید قابیل وار در پی حرص دنیا و متاع دنیا است که حتی برادر و فرزند برادر را نیز فدا میکند.
دیگر شخصیتهای رمان همچون مهوش (ستاره) مکمل او خواهرش خورشید، و نیزچنگیز و تیمور (مراد) فراخوانده شده از تاریخ ایران، اسفندیار پدربزرگ پریسا برگرفته از شاهنامه.
داریوش نام دیگری از شاهان هخامنشی و یدکش رانت جمشیدخان که نظامی و سرهنگ است اما نیمه مثبت شخصیت او جوانمردی است که عاقبت همین نیمه در پایان بخش رمان او را از بدنامی نجات میدهد. گرچه زخم کاری اختفای راز زنده بودن پریسا از همگان از سوی او، ضربه نهایی بر پیکر عباس است که مرگ پریسا این ضربه را تکمیل کرده و عباس را هم به آلاچیق مرگ هدایت میکند.
اما دیگرشخصیت های رمان یا در حد نام هستند و یا در حد تیپ. کامران پسرعموی پریسا در حد نام است، رمضان و دیگر اوباشان اطراف تیمور تیپ هستند و خانواده کنیز و ... اما کنیز و چنگیز و حتی تیمور از تیپهای اصلی و جاندار رمان هم هستند.
شخصیتهای معنوی و پیوند معنوی بین شخصیتهای رمان همچون رحمت و عفت، پدر ومادرمعنوی عباس، مهرداد عموی معنوی و دوست نزدیک پدر پریسا، مهوش خواهر معنوی عباس و خود عباس که دایی و برادرمعنوی است.
از دیگر وجوه شخصیت شناسی این رمان، تنوع شخصیتهای زن است. زن قربانی: مهوش، کنیز، زن خرافی: عفت، زن نویسنده و خبرنگار: مهناز، پزشک زن: پریسا و شیرین، زن خانه دار: فرخ لقا و ...
عموماً زنان این روایت داستانی در کشاکش سنت و مدرنیسم که وضعیت عمده تاریخ معاصر ایران به ویژه در خلال دههای 20 تا 90 خورشیدی است که کالبد روایی رمان نیز بر این برهه زمانی برساخته و استوار است، قرار دارند.
تقابلهای تاریخی
جدا از گفتمانهای انسانی و جنسیتی و طبیعی مورد اشاره، تقابلهای تاریخی و جغرافیایی نیز دررمان با توجه به کرونولوژی آن که زمانمندی مهمی را در بر میگیرد که هم وجود سطحی و گاهاً هم عمیق دارند. ساخت اصلی رمان بر اساس این تقابلهاست.
- تقابل شرقی ارباب رعیتی (فئودالیسم تاریخی) که در نوع زندگی اشرافی جمشیدخان عموی پریسا و خانواده او و نیز روایت سرگذشت شخصیت اصلی رمان یعنی عباس قابل رویت است که منجر به حوادث اصلی رمان نیز میشود.
- تقابل شرق وغرب که مقوله مهاجرت و شیوه زندگی انسانها را در کنارهم مورد مطالعه قرار میدهد و بیش از اینکه ابعاد منفی مهاجرت را مورد آسیب شناسی قرار دهد، علت مهاجرت و اجبار به مهاجرت را مد نظر دارد. مهاجرت اجباری (فرار) پریسا به انگلیس. سرهنگ داریوش و مهوش و بستگانش به آمریکا، مهاجرت مجدد پریسا از انگلیس به آفریقای جنوبی، مهاجرت اجباری عباس از مشهد به تهران و مهاجرت اجباری سولماز به همراهی خشایار به تهران و مشهد و.....
3-تقابلهای روانی و روحی نیز از جمله دیگر ساختهای اصلی این رمان هستند.
فرامتن
نوعاً رمان رئالیستی در ذات خود برکنار از وقایع تاریخی نیست. اما صورت استفاده از این وقایع و نحوه ظهور و بروز آنها در متن رمان مهمتر از خود این وقایع هستند. چه اینکه این وقایع به وقوع پیوسته و تأثیر منفی یا مثبت خود را نیز برجا گذاشته و غیرقابل تغییرو دست کاری هستند. اما نوع استفاده و نحوه ظهور و بروز این وقایع در رمان بزرگترین امتیاز مؤلف در پردازش کرونوژیک این وقایع و تأثیرات آنها است.
مرور فهرست وار تغییر و تحولات تاریخی از دهه 40 تا زمان حال، تغییر زیرساختهای متنوع صنعتی، علمی و اجتماعی، آسیب شناسی این تحولات، وقوع انقلاب اسلامی در سال 57، جنگ تحملی در سال 1359، تغییر فضای اجتماعی ایران بعد از دهه 70، تبلور استفاده عینی از فضای جمعی ارتباطات نوین، ظرفیتهای فضای مجازی از جمله موارد قابل استناد در روایت این رمان به فرامتن هستند.
ویژگیهای اصلی رمان
- پایانبندی بسته با بازگشت عباس به عشق دیرینه یعنی پریسا با مرگ.
- استفاده از ضرب المثل ها و اصطلاحات فولکلوریک و بومی اغلب منطقه خراسان و مشهد
- شاعرانگی تام در توصیفاتی چون
" آب مانند روحی سرگردان که در اعماق زمین به آرامش رسید"
" تنم منارجنبانی بود که در عرق، غرق میشد"
"اعدام فقر"
"انگار دنیا دستهایش را گذاشته بود روی دهنم"
"سکوت فضا را در چنگ خود گرفته بود"
و...
- رومانتیسم تاریخی بر مبنای عشق آرمانی که ریشه در ادبیات کلاسیک ایرانی دارد
- توجه به تحولات جامعه ایرانِ بعد از دهه 30 تا زمان حال و دهه 90
- اشاره به زمینههای رئال و واقعی رمان حول محور جنبههای واقعی شخصیت عباس (پدرمولف)
- اشاره به واقعه بسیار دلخراش و تلخ زلزله 1309 شهر سلماس در منطقه آذربایجان غربی در شمال غرب کشور که در پیوند با شمال شرق کشور از مشهد تا سلماس میزان و ترازوی تعادلی از تاریخ ایران را به ذهن متبادر میکند که عشق سولماز و خشایار، پدرو مادر پریسا که منجر به هبوط آنها از خانواد اسفندیارخان میشود ستون فقرات اصلی آن است. نام "عقل سرخ" نیزدر امتداد تاریخی خود تمام کننده این توازن است.
- نمادپردازی قنات، آب، باغ ایرانی، بهشت یا همان پردیس ایرانی، فرش ایرانی و طبیعت پر برکت ایرانی در قابی از معماری ایرانی.
- نمادپردازی رنگهای سرخ، قرمز، جگری، سیاه، سفید (کلاغ سیاه، جغد سفید) و....
10- استفاده از اطلاعات مستند عصب شناسی و بیماری اعصاب و روان ومباحث روان شناختی
11- طرح مباحث روانکاوی و جامعه شناسی شخصیت در قامت شخصیتهای چون تیمور (مراد)، چنگیز و نیز شخصیت اصلی رمان یعنی عباس
12- طرح نکبت شناسی تاریخی درقبال تاریخ رشد یا زیبایی شناسی رنج در گستره تاریخ معاصر ایران
13- طرح مسائل روز و مبتلا به ایران معاصر و مهمتر از همه ایران امروز
نیاز به ویرایش، بازنویسی وتوجه به دایره واژگانی متناسب با وضعیت زمانی حوادث و زندگی اشخاص، پاک سازی و یکدست سازی زبان روایت که در دوگانگی بین عامیانه و معیار در تکاپوست و نیز تعدیل حجم رمان از جمله مواردی است که ضرورت توجه دارند.
در نهایت رمان" عقل سرخ" علیرغم فراز و فرودهای فراوان درون متنی آن، بی شک یک سرگذشت است. سرگذشت نسلهای که 6 دهه از عمر خود را صرف کشف هویت تاریخی، دینی، اجتماعی وسیاسی خود کردند و خود فراموش شدگان اصلی آن هستند. ■