• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • ترجمه «بررسی کتاب "در باب حرف مفت" اثر هری جی. فرانکفورت» نویسنده «کارل فایفر»؛ مترجم «سیدفاخر علوی»/ اختصاصی چوک

ترجمه «بررسی کتاب "در باب حرف مفت" اثر هری جی. فرانکفورت» نویسنده «کارل فایفر»؛ مترجم «سیدفاخر علوی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

مقدمه مترجم

در جهان امروز تا زمان پیش می‌رود سخن‌ گفتن و نوشتن که دو ابراز کهن انسان برای ارتباط هستند، گسترده‌‌تر، عمیق‌تر و زیاد‌تر می‌شوند و ب شکل عجیبی هر روز دنیا را بیشتر دربرمی‌گیرند. روزنامه‌، مجله، کتاب، کتاب‌های صوتی و تصویری، رادیو، تلویزیون، تئاتر، سینما، کامپیوتر، موبایل و ... در حال افزایش هستند و حجم عظیمی از سخن گفتن بشری به زبانهای مختلف ب شکل تصاعدی تولید و منتشر می‌گردد. همچنین دسترسی بیشتر انسانها به ویژه اقشار جوان در جهان به سبب پیشرفتهای تکنولوژیک افزایش می‌یابد.

به این ترتیب انسان عصر نو و به خصوص در قرن 21 میلادی تحت هجوم این سخن گفتن‌ها به شکل خبر‌، کلیپ‌های صوتی و تصویری، مقاله، داستان‌های گوناگون، موضوعات علمی نو و ... قرار گرفته است. حجم دریافت سخن گفتنها از سوی مردم آنقدر زیاد است که می‌توان آن را با چاقی به خاطر پرخوری مقایسه کرد. شاید‌ عبارت "چاقی اطلاعات" خیلی دور از راستی نباشد. به‌ دلیل خطر هجوم سخن گفتن در موضوعات متمایز نوعی "آلودگی اطلاعات" به وجود آمده است‌ و همانطور که در کشورهای پیشرفته و صنعتی چاقی به یک بیماری جسمانی تبدیل شده است‌، چاقی اطلاعات نیز در حال تبدیل به یک بیماری روحی عمومی در آن کشورها و حتی در کشورهای جهان سوم است. این را در نظر داشته باسیم که هزینه تولید اطلاعات و انتشار آن بسیار ارزان‌تر از تولید کالاهای مادی مصرفی است‌ و بنابراین دچار شدن مردم جهان به این بیماری روحی خیلی گسترده‌‌تر است‌.

این مسئله واقعیتی انکارناپذیر است و انسان خودبخود درگیر آن شده است و اگر راه‌ حلی برایش نیابد، ‌صدمات روحی و مادی بیشتری را تحمل خواهد نمود. برای عبور از این بحران چه باید کرد؟ این کار متخصصان است که پاسخ این پرسش را بیابند. شاید‌ آنچه روشن است این باشد که راه‌حل یک مسئله روحی می‌بایست عمدتاً روحی باشد. بنابراین به اعتقاد من باید انسان خود را از این حجم فراوان اطلاعات دور کند. از طرفی برای زندگی پیچیده و دشوار امروزه نیاز به اطلاعات هر روز بیشتر می‌شود و آگاهی مانند غذای مادی ضرورت دارد‌. شاید‌ لازم باشد ما اطلاعات را د‌سته‌بندی کنیم و تنها از آنچه که برای فعالیتهایمان نیاز داریم، استفاده کنیم. اگر دسته‌بندی باید کرد، ابزار آن کدام است؟ و چه راهکارهایی برای آن وجود دارد‌؟

مدتی پیش کتابی با عنوان "در باب حرف مفت[1] " نوشته هری جی. فرانکفورت مطالعه کردم. کتاب جالبی به نظرم آمد. بعد از دوبار مطالعه آن، متن فارسی را با چاپ انگلیسی[2] آن مقایسه کردم. یکی از این ابزارها و راهکارها را در این کتاب دیدم. یعنی پیش از هر چیزی باید بتوانیم سخنان مزخرف را در هر زمینه‌ انتشار اطلاعات از سخنان واقعی جدا کنیم. شاید‌ محتوای این کتاب برای این جدا کرن مفید باشد و بتوان با استفاده از آموزشهای آن خود را از بسیاری از مباحث بیجا و پوچ دور کرد.

باید از خود بپرسیم در این حجم بسیار بزرگ اطلاعات آیا ضروری است هر کتاب یا مجله یا روزنامه و یا مقاله‌ای را بخوانیم یا هر فیلمی را تماشا کنیم، به هر خبری گوش بدهیم، در هر سخنرانی شرکت نماییم؟ پس در هر زمینه چگونه انتخاب کنیم؟

نخستین د‌سته‌بندی آن است که برای خود مشخص کنیم کدام سخن خوب است و کدامیک پوچ و ناشایست است. با این روش قادر خواهم بود از دچار شدن به سخنان و نوشته‌های بیهووده‌ اجتناب کنیم و تصمیم جدی برای متمایز کرن سخنان درست و نادرست بگیریم، درست به همان شیوه که غذای خوب و بد را از هم جدا می‌کنیم و ‌در کشاورزی علفهای هرز را از بین می‌بریم.

برای درک درست کتاب هری فرانکفورت بیشتر جستجو کردم تا این که با مقاله‌ای با عنوان "بررسی کتاب در باب حرف مفت" نوشته "کارل فایفر" برخوردم و تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم. هرچند فایفر نسبت به این کتاب دیدی انتقتدی دارد، تصور می‌کنم برای کتاب فرانکفورت مفید باشد.  لازم به ذکر است که زیرنویسها را مترجم درج نموده است. متن آن به شرح ذیل است:

بررسی کتاب "در باب حرف مفت" اثر هری جی. فرانکفورت[3]

هنگامی که دستیار تحریریه "دیالوگ"، این کتاب را به من اطلاع داد، فوراً کنجکاو شدم: چگونه برخورد فلسفی یک کتاب با حرف مفت می‌تواند وجدانی باشد؟ چه کسی این کار را انجام می‌دهد؟ و چگونه می‌توان بر مقاله 1986 فرانکفورت[4] که به خاطر دارم با لذت خوانده‌ام، اگر کاملاً موافق نباشد، غلبه کرد؟

بعداً به من گفت نویسنده آن "هری جی. فرانکفورت" است و کتاب کوتاه، به اندازه یک کتاب دعا می‌باشد و من می‌دانستم. فرانکفورت مقاله بیست صفحه‌ای خود را که زمانی در یک نسخه، برای استفاده شخصی محققان متعهد و برای تکثیر رایگان بود را به یک کتاب شصت و چند صفحه‌ای با جلد سخت (آه! مزخرف!)، بدون تغییر تعداد کلمات، اکنون فقط به ده دلار آمریکا! این چه نوع حرف مفتی است؟

اما برای مردم جدی، مقاله فرانکفورت همیشه و به ویژه در حال حاضر، با مسئولیت جورج دبلیو و شرکت[5] در مرز جنوبی و با حرف مفت دولت اقلیت خودمان و مخالفان وفادار آن در اینجا، قابل تأمل و مناسب است. این قطعاً مناسب زمانه است و شایسته است که به هر وسیله‌ای تبلیغ شود.

فرانکفورت "شروع توسعه درک نظری حرف مفت" را پیشنهاد می‌کند. او "استفاده‌های لفاظانه و سوء‌استفاده‌های حرف مفت" را در نظر نمی‌گیرد و اذعان می‌کند که هر "پیشنهادی در مورد این که چه شرایطی منطقاً برای تشکیل حرف مفت ضروری و کافی است، تا حدودی خودسرانه است" (ص 1-2).

منابع اصلی او فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد[6] و کتاب شیوع مزخرف[7] اثر ماکس بلک[8] است. تعریف بلک از "مزخرف" یک مدرک مفید برای فرانکفورت فراهم می‌کند، زیرا فرانکفورت فرض می‌کند که تفاوت‌های بین "حرف مفت[9]" و "مزخرف[10]" بیشتر به ملایمت و سایر پارامترهای لفاظی مربوط می‌شود تا با "شیوه‌های معنایی کاملاً تحت‌اللفظی» (ص. 4-5).

بلک "مزخرف" را این‌گونه تعریف می‌کند: "تعریف نادرست فریبنده، بدون دروغ گفتن، به‌ ویژه با گفتار یا کردار متظاهر، درباره افکار، احساسات یا نگرش‌های شخصی" (ص. 6؛ به نقل از بلک، ص 143) و فرانکفورت یکی یکی به این خصوصیات پرداخته است.

اگرچه او تعریف بلک را به‌ عنوان تسخیر پارادایم‌های معینی از "مزخرف" می‌داند، اما معتقد نیست که "شخصیت اساسی حرف مفت" را نشان می‌دهد. به‌ ویژه، اگرچه او درست می‌داند که بگوییم حرف مفت خلاصه‌ای از دروغ‌گویی است و کسانی که مرتکب حرف مفت می‌شوند خود را به نحوی نادرست معرفی می‌کنند، اما با گزارش بلک درباره این ویژگی‌ها مخالف است (ص 18-19). به عکس بلک، فرانکفورت ادعا می‌کند آنچه "حرف مفت را اساساً نادرست معرفی می‌کند، نه وضعیت اموری است که به آن اشاره می‌کند و نه اعتقادات گوینده در مورد آن وضعیت"(ص. 53). از آنجایی که حرف مفت، "کم دروغ گفتن" بودن، لازم نیست دروغ باشد، "حرف مفت زن ممکن است ما را فریب ندهد، یا حتی قصد انجام این کار را نداشته باشد، چه در مورد حقایق و چه در مورد بودن حقایق. کاری که او لزوماً برای فریب دادن ما انجام می‌دهد، عمل اوست. تنها خصیصه متمایز ناگزیر او این است که به شیوه‌ای معین آنچه را که می‌خواهد نادرست معرفی می‌کند"(ص 54). در حالی که دروغگو این حقیقت را پنهان می‌کند که می‌خواهد ما را از درک صحیح واقعیت دور کند، آنچه حرف مفت زن پنهان می‌کند این است که "قصد او نه گزارش حقیقت است و نه پنهان کردن آن"(ص 55).

فرانکفورت می‌افزاید: "ممکن نیست کسی دروغ بگوید، مگر این که فکر کند حقیقت را می‌داند. تولید حرف مفت نیازی به چنین اعتقادی ندارد." فکر می‌کنم این درست باشد. علاوه بر این، به نظر می‌رسد از موقعیتی که در پاراگراف آخر گزارش شده، خارج گردیده است. با این حال، من فکر می‌کنم که این موقعیت بسیار قوی است. عدم نیاز به چنین سرزنشی با الزام به عدم وجود چنین سرزنشی یکسان نیست.

از نو نگاه کنیم. فرانکفورت در آغاز به خودسری کار خود در ارائه شرایط لازم و کافی اذعان می‌کند و بعداً برای بیان نکته‌ای متفاوت، حکایتی را درباره ویتگنشتاین[11] مورد بحث قرار می‌دهد. بنابراین، با توجه به این که ویتگنشتاین در حال حاضر جلو چشمانش است، تعجب می‌کند که چرا گزارش حرف مفت ویتگنشتاین در بازی‌ها به عنوان یک احتمال در نظر گرفته نمی‌شود؟ فرانکفورت آنچه را که "استفاده‌های لفاظی و سوء‌استفاده از حرف مفت" می‌نامد، کنار گذاشته است. اما متأسفانه او هیچ مثال یا توصیفی از این گونه کاربردها را ارائه نمی‌کند، بنابراین این حرکت روش‌شناختی برای ارزیابی درست بسیار مبهم است.

اسکروج[12] دیکنز در مورد کریسمس چه چیزی را پیشنهاد می‌کند. با این عبارت ناسزا،"آه! مزخرف" که یک اسکروج امروزی که به آداب ویکتوریایی[13] مقید نیست ممکن است به جای آن با بیان خام‌تر در اینجا بیان کند؟ شاید او می‌خواهد بگوید که جشن کریسمس مهمل، بی‌معنی و بیهوده است و بنابراین کار معقولی نیست. شاید او همچنین می‌خواهد پیشنهاد دهد که کسانی که کریسمس را شاد می‌بینند، مانند برادرزاده‌اش فِرد[14]، در مورد ماهیت آن فریب خورده‌اند. اجازه دهید بگویم در یک "نمایش فریبنده[15]" کار می‌کنند. فرانکفورت این دیدگاه را به بلک نسبت می‌دهد که "مزخرف" یک ارائه نادرست عمدی است، اما هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که اسکروج به طور خاص این موضوع را درباره فِرد باور داشته باشد، یا این که اسکروج به طور کلی یک نظریه‌پرداز توطئه[16] است. اسکروج ممکن است در مورد مزخرف بودن کریسمس اشتباه کند، اما او از این اصطلاح سوءاستفاده نمی‌کند و اگر به این موضوع برسد، از اصطلاح خام‌تر سوءاستفاده نمی‌کند. اگر فِرد در مورد شادی کریسمس به اسکروج حرف مفت می‌زند، به نظر می‌رسد که خودش به ‌طور خاص از آن بی‌اطلاع است. بلک، یعنی همگام فرانکفورت، در واقع فضایی برای ارائه نادرست فریبنده غیرعمدی باقی می‌گذارد. او صریحاً بیان می‌کند که تعریف او تنها "مزخرف درجه یک" را در برمی‌گیرد و برای پوشش " مزخرف درجه دو" که توسط افراد خودفریب تولید می‌شود، نیاز به بازبینی دارد (بلک، ص 143). با این حال، فِرد آگاهانه یا به عکس آن به اسکروج حرف مفت یا مزخرف نمی‌زند، حتی اگر حرف‌ها، کردار و ایده‌های او درباره کریسمس در نهایت به حرف مفت بودن تبدیل شود.

البته، به یک معنا، فِرد در تبریک گفتن کریسمس به عمویش مستقیماً به حقیقت توجه ندارد. او صرفاً یک سلام و احوالپرسی متعارف را بر زبان می‌آورد که به خودی خود هیچ ارزشی برای حقیقت ندارد، اگرچه حقایقی فرضی را مطرح می‌کند یا فرض می‌کند که عمو اسکروج آن‌ها را رد می‌کند. اما بی‌معنی است اگر بگوییم ارزش‌های حقیقت این حقایق پیش‌زمینه فرضی، با توجه به روشی که گفتگوی آنها ادامه می‌یابد، هیچ علاقه‌ای به فِرد ندارد.

بر اساس تحلیل فرانکفورت، حرف مفت و دروغ لزوماً از نظر قصد متفاوت هستند (ص 54-55)، اما ناخوشایند بودن "دروغگوی حرف مفت زن" بیان عبارتی مرکب نیست و این بحث را دروغ می‌داند. دو نوع داستان‌های ماهی وجود دارد: بعضی‌ها حرف مفت‌زن‌های خوش‌خلق هستند، با لحنی سرگرم‌کننده و خوش‌رویانه گفته می‌شوند، بدون قصد متقاعد کردن به درستی یا نادرستی چیزی و قصد فریب دادن انگیزه‌ها. اما برخی از راویان می‌خواهند داستان‌های ماهی باور شوند، آن‌ها می‌خواهند حقیقت آنچه را که واقعاً انجام گرفته یا نگرفته ‌است، پنهان کنند و بر این اساس حرف مفت آنها باید دروغ باشد. تحلیل فرانکفورت فقط به داستان‌های حرف مفت‌زن ماهی اجازه می‌دهد که به نوعی بین این دو افراط قرار گیرند.

فرانکفورت قسمتی از رمان "داستان کثیف[17]" اریک امبلر[18] را آورده است که به توصیه‌های پدرانه یکی از شخصیت‌ها اشاره می‌کند، یعنی "هرگز دروغ نگو وقتی می‌توانی حرف مفت بزنی" (به نقل از [19]OED). آیا این نشان می‌دهد همان طور که فرانکفورت ادعا می‌کند، بین دروغگویی و حرف مفت تفاوت مهمی وجود دارد؟ مطمئناً دادگاه غیرقانونی نیست. این صرفاً تفاوت بین دروغگویی و یک حس خاص یا پارادایم حرف مفت را نشان می‌دهد. ملاحظاتی که من مطرح کرده‌ام نشان می‌دهد که بیش از یک پارادایم حرف مفت یا حرف مفت‌زنی[20] وجود دارد. (به یاد بیاورید: این بی‌ربط نیست که بگوییم آنچه فِرد می‌گوید حرف مفت است و در عین حال انکار حرف مفت‌زنی او باشد.) فرانکفورت همچنین ادعا می‌کند که ما "مایل به تحمل بیشتر حرف مفت نسبت به دروغ هستیم" (ص 50). با این حال (دوباره فِرد را به یاد آوریم)، یک دلیل ممکن است این باشد که می‌توانیم چیزهایی را بگوییم که به درستی حرف مفت تلقی می‌شوند، بدون این که نتیجه حر‌ف مفت‌زنی مزخرف باشند، اما نمی‌توانیم چیزهایی را بگوییم که به درستی به عنوان دروغ تلقی می‌شوند بدون این که از این طریق دروغ بگویند. بنابراین فرصت‌های بیشتری برای بیان بی‌عیب حرف‌ مفت نسبت به دروغ‌گویی بی‌عیب وجود دارد.

در واقع، حتی اگر کسی حرف مفت‌زن باشد، ممکن است گناهکار نباشد. شاید حرف مفت ناخواسته وجود داشته باشد. به یک تبیین‌کننده‌ مرموز فکر کنید، که درباره‌ این یا آن موضوع صحبت می‌کند و فقط با صمیمیت ناخودآگاه ادامه می‌دهد (بنابراین هیچ تلاشی برای ارائه نادرست یا "ردشدن از چیزی" وجود ندارد)، بیش از آنچه ما نیاز داریم یا می‌خواهیم بدانیم به ما می‌گوید. چنین شخصی ممکن است به راستی هرچه می‌داند و با توجه کامل به حقیقت صحبت می‌کند. اما چیزی در مورد او معقول نیست: او فراتر از آن چیزی است که موقعیت می‌طلبد و بسیاری از چیزهایی که می‌گوید، نسبت به زمینه، فقط هوای بسیار گرم است. حقایق مرتبطی که او باید به آنها کمک کند ممکن است حتی در انبوهی از جزئیات گم شوند. حجم انبوه اطلاعات ممکن است به جای اطلاع رسانی، گیج کننده باشد. همانطور که گفته می‌شود، "حرف مفت مغزها را گیج می‌کند."

آلمانی‌ها برای این نوع حرف مفت کلمه‌ای دارند: الاغ باهوش[21] (به معنای واقعی کلمه، کسی که به خرد، زیرکی یا مانند آن گند می‌زند). و همانطور که در مورد استفاده‌های انگلیسی از عبارت "حرف مفت‌زن[22]" برای خردمندان به کار می‌رود، تقریباً همیشه قصد انقباض را دارد، اما با این وجود می‌تواند کم و بیش به عنوان کنایه استفاده شود، بسته به آنچه در مورد انگیزه‌های فردی فرض می‌شود (مثلاً نگرانی مفید یا خود بزرگ بینی) یا وضعیت دانش (مثلاً واقعی، خیالی یا جعلی).

این کجا ما را ترک می‌کند؟ فکر می‌کنم بحث ما این را نشان داده است: کسی می‌تواند چیزی را که حرف مفت تلقی می‌شود، بدون این که حرف مفت‌زن تلقی شود، بیان کند و بدون این که به عنوان حرف مفت زدن تلقی شود (چه فعل متعدی باشد یا لازم). حرف مفت زدن می‌تواند دروغ باشد و به عنوان حرف مفت‌زن کسی می‌تواند دروغگو باشد. نیاز حرف مفت زدن نه شامل ارائه نادرست (اعم از عمدی یا سهوی) و نه با نیت فریب دادن (مثلاً با گیج کردن توسط انبوهی از جزئیات) است. و حتی اگر به‌ خاطر ارائه نادرست عمدی مقصر باشد، یک حرف مفت‌زن نباید سعی کند در مورد چیزی فریب دهد، حتی در مورد کار خود.

همه این مشاهدات بر خلاف توصیف فرانکفورت از حرف مفت است. این امر نشان می‌دهد که حرف مفت با یک فرمول ساده قابل ضبط نیست. اگر شرایط لازم و کافی وجود داشته باشد، مطمئناً تعیین آنها مستلزم تفکیک ناخواسته زیادی است. اما تصور می‌کنم بهتر است که حرف مفت حوزه‌ای یکپارچه تشکیل ندهد و پارادایم‌های مختلف حرف مفت یا حرف مفت زدن با هم مرتبط باشند، نه با داشتن یک جوهر مشترک، بلکه با شباهت‌های خانوادگی. با این حال من فکر می‌کنم فرانکفورت تحلیل مفید و روشنگرانه‌ای ارائه نموده است. تنها مسئله این است که به یک پارادایم محدود می‌شود. ■

کارل فایفر، دانشگاه ساسکاچوان و دانشگاه موناش

 

[1] در باب حرف مفت، هری ج. فرانکفورت، ترجمه محسن کرمی، ویراست دوم، چاپ هفتم، تهران، انتشارات کرگدن، 1400 هـ. ش.  

[2] ON BULLSHIT, Harry G. Frankfurt, Princeton University Press, Princeton and Oxford, 2005.  

[3] Review of On Bullshit by Harry G. Frankfurt, Karl Pfeifer, January 2006.  

[4] Rritan 6 (1986) 81-100 

[5] GEORGE W AND COMPANY LTD

[6] the Oxford English Dictionary

[7] Ithaca & London: Cornell University Press, 1983 Humbug, The Prevalence of

[8] Max Black

[9] bullshit

[10] humbug

[11] Ludwig Josef Johann Wittgenstein(۱۸۸۹- ۱۹۵۱ ز.) (فیلسوف اتریشی)

[12] ابنیزر اسکروج (Ebenezer Scrooge) قهرمان رمان سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز 

[13] Victorian decorum 

[14] Fred 

[15] deceptive representation 

[16] conspiracy theorist 

[17] Dirty Story

[18] Eric Ambler

[19] The Oxford English Dictionary

[20] bullshitting

[21] Klugscheißer(Smart ass)

[22] Bullshitter

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

ترجمه «بررسی کتاب "در باب حرف مفت" اثر هری جی. فرانکفورت» نویسنده «کارل فایفر»؛ مترجم «سیدفاخر علوی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692