• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • یادداشتی بر رمان «مرا عهدی‌ست...» نویسنده «مهناز صیدی»؛ «زهرا فرازاندام»/ اختصاصی چوک

یادداشتی بر رمان «مرا عهدی‌ست...» نویسنده «مهناز صیدی»؛ «زهرا فرازاندام»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zahra farazandaam

درباره کتاب: کتاب مرا عهدی‌ست... 550 صفحه دارد و در 26 فصل با راوی اول شخص مفرد نوشته شده است که در سال 1396 توسط انتشارات شادان به چاپ رسیده است.

درباره نویسنده: خانم مهناز صیدی تیرماه 1361 در زنجان به‌دنیا آمد و مدرک لیسانس را در رشتۀ تاریخ از دانشگاه الزهرا گرفت، داستان‌نویسی را از سنین نوجوانی با نوشتن داستان‌های چند صفحه‌ای برای مسابقات فرهنگی مدرسه آغاز کرد و در شانزده‌سالگی دو داستان بلند نوشت، سال 83 اولین رمانش را به نگارش درآورد.

فهرست آثار ایشان که همگی توسط انتشارات شادان به چاپ رسیده‌اند: رؤیا، بخت سپید زمستان، خواب و بیدار، سکوت در انتظار، فرشته‌های تاریکی و مرد رؤیایی (ترجمه)

خلاصه رمان: رمان دربارۀ زندگی مونا نوشته شده که با نسرین هم‌خانه است و برای تأمین مخارج زندگی‌اش کارهای مختلفی از جمله تدریس انجام می‌دهد. برادری داشته که سالیان قبل در اثر بیماری خاص از دنیا رفته و پس از آن با خود عهد کرده به کسانی که مشکلی مشابه برادرش دارند، کمک کند و برای این منظور از هیچ تلاشی فروگذاری نمی‌کند.

زمانی که تصمیم می‌گیرد قدم بزرگی در این راه بردارد، زندگی‌اش با خانواده‌ای گره می‌خورد که به مهربانی‌های او خو کرده و حاضر نمی‌شوند این دخترِ تنها را به حال خود رها کنند؛ اما این میان کسانی هستند که خوشبین به این روابط نبوده و باعث می‌شوند مونا دوری را برگزیند. پشت سر گذاشتن مسائل متعدد سبب می‌شود عشق چنان در جانش ریشه دواند که یارای مقابله با آن را نداشته و خود را درگیر شرایطی می‌کند که پذیرشش چندان ساده به نظر نمی‌رسد.

بررسی رمان: اسم مناسبی برای رمان انتخاب شده و تصویر روی جلد معمولی است؛ ولی متناسب با محتوای کتاب انتخاب شده، نثر ساده و روان است و اشکالات اندکی در آن دیده می‌شود. که برای نمونه برخی از ایرادها به قرار زیر است: بدست به‌جای به‌دست، جرأت به‌جای جرئت، نمیاد به‌جای نمی‌آد، خسته‌ام به‌جای خسته‌م، میفته به‌جای می‌افته،

 پاچه‌پارها به‌جای پاچه‌پاره‌ها، دست‌وپاچلفتی به‌جای دست‌وپاچلفتی، خوابگاست به‌جای خوابگاه‌ست، جغجه به‌جای جغجغه، طپش به‌جای تپش و گفتگو به‌جای گفت‌وگو نوشته شده است.

استفاده از «درب» به‌جای کلمۀ در صحیح نیست، برخی کلمات مثل بسان یا همو مخصوص متون ادبی بوده و بهتر است در داستان‌نویسی استفاده نشود. در جایی نوشته شده «کان محبت» که مشخص نیست منظور نویسنده چه بوده؟ استفاده از عبارت «چشم‌هایم از کاسه بیرون زد» در روایت صحیح نیست، چرا که در واقعیت چنین اتفاقی صورت نمی‌گیرد، درست‌تر آن است قبل این اصطلاح نوشته شود انگار یا گویا تا معنی درستی را برساند.

به‌جای «فرمان نرم اتومبیلش را گرداند» بهتر بود نوشته می‌شد فرمان اتومبیلش را نرم گرداند، زیرا خود فرمان ماشین نرم نیست و این عمل حرکت آن است که نرم صورت می‌گیرد، اصطلاح «کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه» اشتباه و نیم‌کاسه‌ای زیر کاسه درست است.

زمانی که دکتر برای توضیح مراحل درمانی نزد مونا می‌رود و شرایط را برای او توضیح می‌دهد قطعاً به این موضوع آگاه بوده که مونا برای چه منظوری در بیمارستان بستری شده؛ ولی لحظۀ آخر با نگاهی مجدد به پروندۀ پزشکی‌اش متعجب می‌شود و چرا باید آن سؤال را باشگفتی به زبان آورد وقتی از اول می‌دانسته شخص خوابیده روی تخت به چه جهت در بیمارستان حضور دارد؟

همچنین وقتی مونا می‌گوید طبق قانون طرفِ دهنده و گیرنده باید ازهم بی‌خبر باشند، پس چرا خود دکتر ضوابط را زیر پا گذاشته و مستقیم با او ارتباط برقرار کرده است؟ اگر به‌صرف آشنایی با کادر بیمارستان توانسته قوانین را نادیده بگیرد، بهتر بود در جایی از داستان اشاره می‌شد؛ حتی در صفحات بعدی مونا به این کار دکتر گله می‌کند که چرا خلاف قانون عمل کرده و دکتر هم اشتباهش را می‌پذیرد؛ اما عنوان نمی‌کند چطور مستقیم سراغ فرد دهنده آمده است.

رمان روایتی خطی دارد، نویسنده موضوع خیانت را محور اصلی داستان قرار داده و سعی دارد نشان دهد تبعات ناشی از آن تا مدت‌ها افراد را درگیر کرده و موجب بدگمانی شخص خیانت دیده می‌شود که در روابط بعدی شخص با دیگران می‌تواند مشکل‌ساز باشد و نیازمند آن است قبل از ایجاد رابطۀ جدید با فرد دیگری با کمک مشاور درجهت رفع آن تلاش شود.

در کنار موضوع اصلی، داستان شرایط سختی را بیان می‌کند که گریبانگیر برخی زنان یا دختران بوده، از سوی خانواده تحت فشار قرار می‌گیرند و نمی‌توانند آزادانه نقشی در اجتماع داشته باشند که سبب ایجاد عقده یا کمبودهایی در شخصیت‌شان شده و برای جبران این کمبودها به بی‌راهه کشیده می‌شوند؛ از این بابت خانم صیدی به‌خوبی از عهدۀ پرداخت سوژه برآمده است. شرایط آزاده یا نسرین نشان می‌دهد جو حاکم بر خانواده‌هایشان آنان را سرکش بار آورده و با دورشدن از محیط سنتیِ شهر و خانۀ خود سعی دارند به آرزوهای دور و دراز خود دست یابند.

شخصیت‌پردازی بجا و اصولی رمان توانسته موقعیتی را به تصویر بکشد که این دو دختر در آن رشد کرده و موجب شکل‌گیری افکاری شده که هر کدام راهی نادرست را انتخاب می‌کنند تا زودتر به خواسته‌های خود برسند، بی‌توجه به آن‌که چه عواقبی در انتظارشان خواهد بود.

نقطۀ مقابل این دو مونا است که تمام توان خود را به‌کار گرفته تا در زندگی پا کج نگذارد، سعی کرده همواره با وجود کمبودهای فراوان راه درست را انتخاب کند، مونا سیراب از محبت برادر بوده و پدری داشته که عاشقانه مادرش را می‌پرستیده، همین عوامل باعث شده هرگز سمت عشق‌های پوشانی و زودگذر دوران نوجوانی کشیده نشود؛ عاقلانه و آگاهانه قدم برداشته و اسیر محبت‌های سطحی اطرافیانش نشده است. حتی زمانی که شوهرخاله به او نظر داشته یا پسرخاله‌اش ابراز علاقه کرده، با دورشدن از آنان مشقات زندگی مجردی را به جان خریده؛ اما حاضر نشده تن به خواسته‌هایشان دهد وقتی انتظارات‌شان با اصول فکری او هم‌خوانی ندارند.

مونا دل پری دارد از مصائبی که احاطه‌اش کرده و زمانی که به دیدار پدر می‌رود با او درددل می‌کند به امید آن‌که اندکی از بار شانه‌هایش کاسته شود، با واگویه از موقعیتی که در آن به‌سر می‌برد سعی دارد کمی دل سبک کند و در این گفت‌وگوی یک‌طرفه نشان می‌دهد تا چه اندازه تحت فشار است و ناچار از تحمل کاستی‌ها، خواسته‌های اندک و ساده‌ای در ذهنش می‌پرورد که توان برآورده کردنش را ندارد و مجبور است بر همین نیازهای کوچک هم چشم فروبندد.

فضاسازی مناسب خانم صیدی توانسته به‌خوبی حس مخاطب را برانگیزد و خواننده را با خود همراه کرده که تا پایان داستان را دنبال کند، تعلیق رمان کشش لازم را ایجاد کرده و جذابیت کافی در روند آن وجود دارد، پیرنگ داستان انسجام منطقی داشته و پرداخت کاملی روی موضوع صورت گرفته که آن را به یک رمان مقبول و پندآموز تبدیل کرده است.

بخشی از درگیری‌هایی که بین مونا و علی ایجاد می‌شود ناشی از مشکلاتی است که علی با آن درگیر است، او زخم‌خوردۀ خیانت است و ناخودآگاه زنانی با شرایط مشابه آزاده را با این دید می‌نگرد که همگی دنبال سوءاستفاده هستند، علی نمی‌تواند نگاه منطقی و بدون پیش‌داوری به دختران اطرافش داشته باشد وقتی ذهنش درگیر افکار مخربی است که آزارش می‌دهند و همه را با یک چوب از خود می‌راند.

با حرف‌ها و قضاوت‌های نابجایش زخم می‌زند و مونای ساده‌دل را می‌آزارد؛ اما زمانی متوجه اشتباهاتش می‌شود که مونا صبورانه با او برخورد کرده و با درک شرایط خاصِ او برایش توضیح می‌دهد از آن دست افرادی نیست که در خیالِ باطل او جاگیر شده است؛ به او می‌فهماند روحش آسیب‌دیده و با احساس زخم‌خورده نمی‌توان تفکر عقلانی داشت، تأکید می‌کند نباید با ذهن بیمارش دیگران را قضاوت کند، بلکه لازم است دیدگاهش را اصلاح کرده و برخوردی سنجیده‌تر داشته باشد.

زمانی که علی پیشنهاد خواستگاری می‌دهد، مونا سؤالات بجایی مطرح می‌کند و سعی دارد بفهمد نیت او از این درخواست چه بوده، آیا اسیر احساسات زودگذر شده یا با چشم باز پا در این راه می‌گذارد؟ آیا برای سرپوش گذاشتن به شکستش سمت او آمده یا آگاهانه مونا را انتخاب کرده است؟ آیا توانسته بر ناکامی‌هایش غلبه کند یا همچنان اسیر گذشتۀ پرتلاطم خویش است؟ آیا می‌خواهد با همراهی مونا روحیه آسیب‌دیدۀ خود را التیام دهد یا قصد دارد زندگی جدید و سالمی شکل دهد؟

چه خوب است که جوانان هنگام آشنایی با افراد برای همراهی، هدف از ادامۀ این ارتباط را مشخص کرده و آگاهانه قدم پیش بگذارند، هوشیارانه و با سؤالات مناسب مسیر را

 

مشخص کرده و برای آیندۀ خود برنامه‌ریزی کنند. لازم است هر جوانی پیش از آن‌که درگیر احساسات خاص این دوره شود با چشم باز طرف مقابل را بسنجد، سعی کند شناخت کافی پیدا کرده و بعد برای ایجاد ارتباطی عمیق‌تر تلاش کند، همان‌گونه که مونا در این رمان نشان داد در مواقع حساس سعی کرده عاقلانه تصمیم بگیرد و اسیر نیازهای سرکوب شده‌اش نشود.

مونا پس از مدتی که از عقدشان می‌گذرد به این مسئله پی می‌برد همواره روی خط اعتدال راه‌رفتن کار سختی است خصوصاً وقتی ناچار باشی به‌تنهایی رابطه‌ای مریض را مدیریت کنی، رابطه‌ای که در آن طرف دیگر با خود درگیر بوده و نتوانسته به شرایط عادی و معقولی برسد. خانم صیدی در این رمان به‌خوبی نشان داده‌اند بعد از هر شکست باید زمان لازم سپری شود تا فرد بتواند ورود شخص جدیدی را در زندگی خود پذیرا باشد. از دیدگاه روان‌شناسی برای بازسازی روحیۀ فردی که خیانت دیده لازم است فرصت کافی در اختیارش قرار گیرد تا ذهن آسیب‌دیده‌ترمیم شده و بتواند برخوردی منطقی در مواجهه با عوامل بیرونی از خود نشان دهد.

صحنه‌پردازی به‌شکلی صورت گرفته که به‌راحتی می‌توان خود را در بطن داستان تصور کرده و با کاراکترها همذات‌پنداری کرد، شخصیت‌سازی به‌درستی انجام شده و داستانی ملموس و خوش‌خوان را در معرض دید مخاطب قرار داده که به‍نحوی شایسته به سوژۀ داستان پرداخته و کشش لازم را برای جذب خواننده فراهم کرده است.

نویسنده توانسته با ایجاد روندی باورپذیر نشان دهد گاهی نزدیک‌ترین افراد هم می‌توانند نگاهی ناشایست به اقوام خود داشته و دنبال سوءاستفاده باشند، همان‌طور که مونا در خانۀ خاله‌اش نتوانست دوام آورد و از این‌که تنها کس و کارش آدم کثیفی بود و ناچار از رو انداختن به او، دچار استیصال شده و خود را در تنگنا می‌دید.

جایی که مقابل علی مجبور شد به تلفنش پاسخ گوید تا مانع برانگیختن حس بدگمانی او شود، در موقعیتی بغرنج قرار گرفت، شنیدن اراجیف آن مرد هوسباز از پشت گوشی او را تا سر حد جنون رساند و در آخر رفتار علی باعث شد حرکتی از مونا سر بزند که اوج آشفتگی‌اش را نشان می‌داد، حس بی‌پناهی و درماندگی او را وادار کرد برخوردی ناشایست از خود بروز دهد که در این‌جا هم نویسنده بسیار زیبا این شرایط را به تصویر کشیده است.

در مجموع رمان حاضر نشان می‌دهد خانم صیدی بر کار خود مسلط بوده و با آگاهی کامل از زوایای روحی افراد در چنین موقعیت‌هایی داستانی خلق کرده که به دل مخاطب می‌نشیند و می‌توان قصه‌ای درخور تأمل را دنبال کرد. برای این نویسندۀ گرامی آرزوی توفیق روزافزون داریم. ■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشتی بر رمان «مرا عهدی‌ست...» نویسنده «مهناز صیدی»؛ «زهرا فرازاندام»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692