سالیان دور بازیای برای کنسول ابتدایی میکرو نینتندو به نام نینجا گایدن بود که انصافاً بازی جذابی بود.
فضای بازی فضای ژاپنی سامورایی با چاشنی علمی تخیلی بود که این بازی در سال 1989 الی 1991 منتشر شده بود. بازی با اینکه گرافیک ابتداییای داشت آنقدر جذاب بود که ساعتها بازیکن را پای دستگاه میخکوب میکرد. چند سال بعد شرکت سگا بازی دیگری به نام شینوبی خلق کرد که تقریباً شبیه همان بازی نینجا گایدن بود. شینوبی نینجایی بود که در فضای سنتی ژاپنی به مبارزه دشمنان خود میرفت و در هر مرحله غولی را از پای در میآورد. خب طبیعی بود که گرافیک بازی شینوبی بالاتر از نینجا بود و این بازی هم برای دهه شصتیها خاطره ساز شد. رمان زیبا و محسور کننده سایه روباه هم تقریباً همین فضا سازی را دارد. قصه در دوران ژاپن فئودالی اتفاق می افتد. سایه روباه حتی پا را فراتر از بازی نینجا گایدن و شینوبی و حتی بازی استثنایی روح سوشیما میگذارد. فضاسازی سازی در ژاپن سرسبز پر از برجهای چند طبقه با شیروانیهای متعدد سرخ رنگ است. در این رمان موجودات جادویی ژاپنی برگرفته از فرهنگ اساطیر ژاپن بیرون میآیند و داستان را شکل میدهند. پیرنگ رمان نبرد جاودانه خیر و شیر است؛ داستان رمان هم اینگونه شکل میگیرد: طبق افسانهها هر هزار سال اژدهای افسانهای بیدار میشود و آرزوی کسی که طومار هزار دعا را حمل میکند برآورده میکند. در حال حاضر طومار هزار دعا به سه قسمت تقسیم شده است و هر قسمت در معبدی محافظت میشود تا کسی به راحتی نتواند از این قدرت سو استفاده کند. یومکو دختری کیتسونه ای (نیمه روباه) است که در یکی از همین معابد محافظ بزرگ شده است. شیاطین اجیر شده از طرف زنی جادوگر به نام بانو تاتسومی به منظور تسخیر یکی از طومارها به معبد یومکو حمله میکنند. استادی که یومکو را بزرگ کرده در لحظات قبل از مرگش یکی از قطعات طومار را در اختیارش قرار میدهد و به او میگوید که طومار را به معبد دیگری به نام پر فولادی ببرد. در این میان یومکو از هیچ مهارت جنگاوریای برخورد نیست و با جنگجوی شینوبی ای به نام
تاتسومی کاگه همراه میشود تا طومار را به معبد پر فولادی برساند.
تاتسومی کاگه هم شینوبی است که طرف قبیله سایه مأمور شده تا طومار را برای رهبر قبیلهاش ببرد. راوی رمان اول شخص است. جالب اینکه یک فصل در میان روای بین یومکو و تاتسومی در گردش است. شخصیت تاتسومی کاگه شخصیت پیچیده و جالبی است. قبلاً یه چهار گانه در دنیای سینمایی ساموراییها و شینوبی ها به نام شمشیر زن دوره گرد اکران شده بود. شخصیت اول شمشیر زن دوره گرد ساموراییای به نام کنشی بود که شمشیرش از لبه جلو تیز نبود؛ به این دلیل که دیگر از آدمکشی توبه کرده است. شخصیت تاتسومی کاگه شبیه همان کنشی قبل از توبه است با تفاوت بزرگی که بهتر از داستان لو داده نشود و خواننده خودش رمان را دست بگیرد و جلو برود. هر فصل رمان نه؛ هر صفحۀ رمان یک شگفتی در خود پنهان دارد که خواننده تا پایان همینطور میخکوب رمان میماند. دوستان دهه شصتی که از سریال جنگجویان کوهستان یا بازی شینوبی و نینجا گایدن یا هم مورد اخیر شمشیر زن دوره گرد نوستالژی دارند، بشتابند که اگر نخوانند سر مبارکشان کلاه میرود؛ شخصاً نگارنده این متن این مسئله را قول میدهد!!!
رمان با این جملات آغاز میشود:
روزی که سوکی به قصر خورشید آمد تمام روز و نیز شبی که هم که از دنیا رفت باران میبارید. زنی به صورتی باریک و استخوانی، در حالی که او را سرتاپا ورانداز میکرد، پرسید: تو ندیمه جدید هستی، درسته؟ سوکی به خود لرزید، آب باران سرد را احساس میکرد که از پشتش به پایین میلغزید، از نوک موهایش روی زمین چوبی میچکید. مسئول ندیمهها فین فین کرد: خب تو قطعاً زیبا نیستی؛ اما مهم نیست.... آخرین ندیمه بانو ساتومی عین یه پروانه زیبا بود؛ اما به اندازه نصف زیباییاش عقل نداشت. زن خم شده و جلو آمد چشمهایش را باریک کرد و ادامه داد: بگو ببینم دختر جون قبلازاینکه بیایی اینجا مغازه پدرت رو میچرخوندی
تو سرت هوش و ذکاوت هست؟ یا مثل دختر قبلی پر از باده؟
پشت جلد رمان آمده است: تنها یک آرزو، سپیدۀ جدیدی را رقم میزند.
هر هزاره، بهدنبال قطعات گمشدۀ طومار هزار دعا جستجو میشود، چون آنها قدرت احضار کامی اژدهای بزرگ و درخواست هر آرزویی را دارند.
زمانیکه معبد در آتش میسوزد، یومکو با بزرگترین گنج آن فرار میکند؛ اولین قطعۀ طومار. و وقتی تقدیر او را در مسیر یک سامورایی مرموز قرار میدهد، میفهمد سامورایی بهدنبال چیزی است که او در اختیار دارد.
کاگه دستور دارد کسانی را که سر راهش میایستند به قتل برساند ولی آیا میتواند مأموریتش را به پایان برساند؟ آیا این همان سپیدهای است که بیداری اژدها را در پی خواهد داشت؟
به سرزمین زیبا و پرمخاطرۀ دگرپیکرها و ساموراییها، کامیها و افسانهها، انسانها و شیاطین وارد شوید… دنیایی که در آن تخیل و اسطورههای ژاپنی در هم میآمیزند. ■