فیلم کوتاه «پسر، موش کور، روباه و اسب»[1] بر اساس کتاب مصوری به همین نام در سال 2022 ساخته شد و مورد استقبال زیادی قرار گرفت. این فیلم داستان پسری را روایت میکند که گم گشته و سرگردان در دشتی پوشیده از برف، به دنبال خانهاش میگردد؛ بدون آنکه تصویری از خانه در ذهن داشته باشد!
این پسر نماد انسان گم شده در هستی است که سلوک میکند تا به سرمنزل مقصود برسد؛ جایی که به گواه قلبش میداند وجود دارد ولی نمیداند کجاست! مراتب سلوک این انسان در ادبیات و هنر کلاسیک، معمولاً با زبانی تمثیلی نگاشته شده که ناگزیر از رمزگشایی است. حیوانات را میتوان مهمترین الفبای این زبان به شمار آورد که نمونه بارز آن در «منطق الطیر» عطار نیشابوری مشاهده میشود. در این انیمشین نیز از سه حیوان برای این منظور، بهره برده شده است که برخلاف «منطق الطیر» نماد خصلتها نیستند بلکه نماد مراتب رشد هستند: موش کور (نماد کودکی)؛ روباه (نماد بلوغ) و اسب (نماد ایمان). این سه حیوان به ترتیب بر پسر ظاهر میشوند تا او از طریق شناخت آنها به شناخت خود برسد. خودشناسی مسیری است که انسان را به سمت خانه هدایت میکند.
کودکی دوره کوتاهی است؛ قد موش کور! اما علاوه بر این، دلیل انتخاب موش کور به عنوان نماد کودکی، آن است که موش کور، زیر زمین زندگی میکند؛ مثل دوران کودکی که زیر ضمیر انسان مدفون میشود و در واقع لگدمالِ بلوغ میگردد. اما همین کوتاهِ سرکوب شده، وقتی بیرون میآید به گفته پسر، تغییرات بزرگ ایجاد میکند. تغییرات بزرگی که بی نیاز از تئوریهای پیچیده است. موش کور، خود را به آرزوهای بزرگ پیوند نمیزند بلکه فقط میخواهد شیرینی لحظات را بچشد. کیک نماد همین شیرینی و در لحظه زیستن است. روباه، نماد فریبکاری و تداعی کننده بلوغ انسان است. اما دنیا جایی است که هرقدر فریبکار باشی در نهایت به تله خواهی افتاد؛ زیرا فریبکارتر از تو نیز وجود دارد. از همین جهت است که روباه خشمگین است و میخواهد موش کور را (که در واقع سادگی خود اوست) بدرد؛ اما موش کور، وقتی
روباه را دربند میبیند او را نجات میدهد. در واقع، کودکی با همان سادگی و صفا و بی توجه به احتمالات، بلوغ را به راه میآورد. حالا دیگر او یک بلوغ پرخاشگر نیست بلکه یک بلوغ صلح طلب است. بلوغ جسمی نیست، بلوغ عاطفی است. او حالا نه تنها خود دربند نیست بلکه انسان را نیز دربند نمیکند. او از ساحت حیوانی به مرتبه انسانی رسیده است. البته به دلیل سابقهای که دارد ابتدا فاصله خود را با انسان حفظ میکند؛ اما جایی که ناغافل، کودکی به خطر میافتد، این بلوغ است که از راه میرسد و او را نجات میدهد. بعد از این، روباه هم با بقیه احساس راحتی میکند زیرا هدف مشترک همگی این است که انسان را به سرمنزل مقصود برسانند. روباه وقتی پسر ناامید میشود او را امیدوار نگه میدارد و تشویقش میکند که دوام بیاورد.
دوستیِ بلوغ با کودکی باعث میشود زمینه برای ظهور ایمان فراهم شود. این ایمان در قالب اسب نمایان میشود. ایمان باعث یک جهش در زندگی انسان میشود اما باید مراقب بود که این جهش، منجر به غفلت نگردد؛ آنگونه که پرش اسب، منجر به سقوط پسر شد. پسر سر به هوا، سر به زیر میشود و از اینکه ایمان خود را رها کرده سخت احساس ندامت میکند؛ ولی اسب به او میگوید اشکهای تو نشان دهنده قدرتت هستند نه ضعفت. در واقع سقوط هم از جمله مراحل تکاملی انسان معرفی میشود. به بیان دیگر، این سقوط بی ثمر و بی هدف نیست؛ همانطور که هبوط انسان از بهشت، زمینه ساز صعودی برتر است. این صعودِ برتر در فیلم در قالب پرواز اسب به نمایش در میآید.
اسب یک جداافتاده است که سر راه تنهایان سبز میشود و پس از چندی راز خود را آشکار میکند. اسب پرواز میکند و پسر را به خانه میرساند اما پسر خیلی زود متوجه میشود که این خانه حقیقی او نیست. از این روست که گفتهاند مؤمن به بهشت راضی نمیشود. او نیستان وجود خود را طی مسیر زندگی پیدا کرده و بنابراین ساکن روان میشود. او همه ابعاد وجود خود را در آغوش کشیده و با عشق و پذیرش، به همه نیروهای درونی خود سلام کرده است. ■
[1] The Boy, the Mole, the Fox and the Horse (2022); Directors: Charlie Mackesy, Peter Baynton.