«من همان طوری مینویسم که حس میکنم ...ازم خرده میگیرند که بددهنم، زبان بی ادبانه دارم. در این صورت این خرده را باید از رابله، ویون، بروگل و خیلیهای دیگر هم گرفت ...از بی رحمی و خشونت دائمی کتابهایم انتقاد میکنند...چه کنم، این دنیا ذاتش را عوض کند، من هم سبکم را عوض میکنم...»
در کتاب مبانی نقد ادبی نوشته ویلفرد گِرین، لی مورگان، و جان ویلینگهم (ترجمه فرزانه طاهری) آمده است:
« ...در اینجا شیوههای نقد سنتی ادبیات را زیر دو عنوان ارائه میکند: تاریخی – زندگینامهای و اخلاقی – فلسفی. در شیوه اثر ادبی (تاریخی - زندگینامه) عمدتاً، اگر نگوییم منحصراً، بازتاب زندگی نویسنده و زمانه او یا زندگی و زمانه شخصیتهای آن اثر تلقی میشود...).
لویی فردینان دتوش در سال 1894 در پاریس به دنیا آمد. او پزشک و پدرش کارمند بیمه بود. نوشتههایش به عنوان ضد یهود باعث شد که یک سال در دانمارک زندانی و پس ازآن تبعید شود. در جنگ جهانی اول زخمی و در جنگ جهانی دوم شرکت داشت. وی در سال 1961 در فرانسه از دنیا رفت. از جمله آثارش سفر به انتهای شب، مرگ قسطی، دسته دلقکها میباشد.
سلین نویسندهای هنجار شکن است. اعتراف او مبنی بر عدم تفاوت بین احساس و نوشتن گواه این مطلب است. به طورکلی ویژگی نثر سلین نه تنها با نادیده گرفتن نثرمعیار مشخص میشود، بلکه باید به بدعت و فرهنگ نوشتاری و بسیار عامیانه وی نیز توجه کرد. مهدی سحابی مترجم رمان در مورد ویژگی این زبان مینویسد: «صرف کاربرد تعبیرهای عامیانه با استفاده از زبان آرگو [1] چندان تازگی ندارد و نشانه نوآوری خاصی هم نیست، کمااینکه سلین اغلب با این جنبه از شهرتی که به او نسبت داده میشود و حتی با این که اصلاً به زبان آرگو بنویسد، سخت مخالفت نشان داده است. او در عوض از زبانی حرف می زند که مانند معجونی ساخت و ابتکار خودش است و البته از واژگان آرگو هم در آن، با امساک و به عنوان چاشنی استفاده میکند...». این نثر منحصر به خود اوست. اما ویژگی آشکار آثار سلین در به کارگیری خشونت و گزندگی آن است. وی تا آنجا که میتواند از این عنصر و الفاظ رکیک استفاده میکند. میان جملات و شبه جملات به وفور سه نقطه (...) میگذارد. کلماتی نظیر استفراغ، فضولات و آب دهن، و خیلی از واژهای رکیک در کنار آواهایی مثل تاق توق و صدای شیپور: دو دو رو دور! دو دورو دور! وجود دارند. از خود سانسوری پرهیزمی کند. خودش معتقد است که همه این عناصر به دلیل ماهیت سیاه و واقعی دنیاست. با این حال افراط در خشونت و تصویر سازی، آن چنان در ساختار رمان تنیده میشود که بدون آن امکان تحقق مرگ قسطی وجود ندارد. آندره ژید معتقد است: «آنچه سلین ترسیم میکند واقعیت نیست، وهم و هذیانی است که واقعیت بر میانگیزد».
خشونت تصویری و توصیف وی از جسدِ کورسیال قابل توجه و البته برای مخاطب میتواند مشمئز کننده هم باشد: «...زده بود و از هم پاشیده بودش...مثل یک سیخ وسط همه گوشت و موشت ... گوشت لهیده ریزه میزه ... رشته رشته، لخته لخته، بریده بریده ... تکههای گنده، دستههای مو ... چشمهاش نبود .... به جای دماغ فقط یک سوراخ گلوله خون، کناره هاش چسبناک ...لخته شده ...یک مشت گوشت لهیده ...».
گذشته از اینها، سلین در روایت مرگ قسطی خیلی به قواعد رمان پای بند نیست. کتاب فصل بندی ندارد. قواعدی نظیر: وارونگی و عدم تعادل، معما، کشمکشِ هدفمند شخصیت، عدم هدف با مصداق مشخص، بحران، نقطه اوج و سایر عناصری که شخصیت را از نقطهای به نقطه دیگر سوق بدهد، در این رمان یا وجود ندارد و یا خیلی کم رنگ است. با این حال ماجراهای مختلف چنان در تاروپود رمان تنیده که مخاطب تشویق به ادامه خواندن آن میشود. مرگ قسطی با حجمی حدود هفتصد صفحه، فقر و فلاکت و زندگی فردینان را روایت میکند. داستان با معرفی فردینان (هم نام خود) شروع میشود که در یک درمانگاه و در قامت یک پزشک ِعصبی کار میکند. (خود نویسنده هم پزشک است). اما بخش عمده کتاب به زندگی کودکی و نوجوانی فردینان که در پاساژ زندگی میکنند میپردازد. در حقیقت شخصیتها در این بخش معرفی میشوند. اوگوست پدر فردینان (مشابه پدر واقعی سلین) کارمند بیمه است. مادرش «کلمانس» فروشنده خنزر پنزر است و ناراحتی و درد پا دارد. (مادر واقعی سلین فروشنده توری و نقص عضو داشت). آنها به سختی امرار معاش میکنند. به همین دلیل فردینان مجبور میشود در جاهای مختلف کار کند. اما در هیچ کدام از کارهایش موفق نمیشود. دایی ادوار او را به یک موسسه زبان آموزی میبرد. در آنجا نیز چند کلمه لغت بیشتر یاد نمیگیرد. سپس دایی ادوار او را به دانشمند و مخترعی به نام کورسیال آشنا میکند. اما کورسیال دائم افتضاح به بار میآورد تا جاییکه خودکشی میکند. در نهایت فردینان درمانده به خانه داییاش میرود. درحالی که از نظر روحی و بدنی بسیار شکننده شده است، تصمیم میگیرد به خدمت سربازی برود و از رفتن به خانه پدر و مادرش خودداری میکند.
گرچه در رمان به چگونگی پزشک شدن او پرداخته نمیشود، اما آثار سختی و خشونت در طبابت فردینان – پزشک مشخص است. با توجه به مشابهت عناصر زندگی واقعی و دنیای رمان، ساختار مرگ قسطی تبدیل به زندگی نامه میشود. به طور کلی تمرکز نویسنده، هجوی است علیه وضعیت موجود اقتصادی، آدمها و بی عدالتیها. اگر بخواهیم شخصیت اصلی رمان یعنی فردینان را واکاوی کرده باشیم، خصوصیتش به ضد قهرمان شبیه است. او همانقدر که مورد ظلم قرار میگیرد، کتک میخورد، گرسنگی میکشد، کار و تلاش میکند، به همان میزان نیز از خود پستی و دنائت نشان میدهد. به حریم جنسی افراد تجاوز میکند. خوشگذرانی میکند و بی خیال پدر و مادرش است. البته چاشنی همه این بدبختی و فلاکت، طنزی تلخ و سیاه است. به عنوان نمونه کورسیال صاحب نشریه علمی «ژنیترون» با آن همه سخنرانی و اختراع، ایدهاش مبنی بر کاشت سیب زمینی به وسیله امواج، با شکستی مفتضحانه روبرو میشود: «پیش خودمان گفتیم که شاید، اگر سیب زمینی هامان را آهسته آهسته بپزیم ...سرخشان کنیم ...روغن مبسوطی به اشان بدهیم ... کلکی بزنیم که کما بیش حالشان بیاریم ...آخرش یک چیزی شبیه ژلاتین ته قابلمه میماند که بعد یک ساعت...شاید یک ساعت و سی دقیقه میشد یک کیک گنده تخم کرم...با همان بوی گند همیشگی ...».
مرگ قسطی عنوان برازندهای برای درونمایه رمان است. در حین خوانش، خشونت و زشتیهای آن را باور میکنیم. برای همین است که مرگ تدریجی در ذهنمان به درستی شکل میگیرد. اما روی دیگر آن و نقطه عطف آن، کشته شدن کورسیال است. مرگی که تغییر زیادی در نگرش فردینان ایجاد میکند. ■ سال انتشار 1396
[1] لفظ آرگو ریشه فرانسوی دارد. زبان مخفی یا ''آرگو'' یکی از گونههای اجتماعی زبان است و نخستین بار سارقان و راهزنان و افرادی که رفتار خلاف قانون داشتند، چنین زبانی را فراهم آوردند. (فرهنگ لغات زبان مخفی – دکتر سید مهدی سمایی)