• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • فیلم «همدردی برای آقای انتقامجو» کارگردان «پارک چان ووک»؛ «داوود احمدی بلوطکی»/ اختصاصی چوک

فیلم «همدردی برای آقای انتقامجو» کارگردان «پارک چان ووک»؛ «داوود احمدی بلوطکی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

davood ahmadi balootaki

با چه کسی همدردی کنیم؟

 نام فیلم: Sympathy For Mr. Vengeance «همدردی برای آقای انتقام‌جو»

سال ساخت: 2002، محصول: کره جنوبی

نویسنده و کارگردان: پارک چان-ووک

سناریوهایی که با محوریت «انتقام» به نگارش در می‌آیند، اغلب با آنکه به دنبال جلب رضایت مخاطب هستند و با همین چاشنی آغاز می‌شوند، با رسیدن به آغوش سردِ «حسرت» به پایان می‌رسند. انتقام‌جویان فیلم، اکثراً تراژدی‌وار شکست می‌خورند اما، همچنان تشنة انتقام هستند. عطشی که هرگز نمی‌توان آن را خاموش کرد. از سویی دیگر، کنشِ داستان، آن‌ها را مجبور می‌کند که برای ارضای خشم و خشونت خود (و نیز مخاطبان)، بدون فکر و نسنجیده، دست به هر عملی بزنند.

به نظر می‌رسد که «پارک» با آگاهی کامل از این امر، در شخصیت‌هایش خلأیی ایجاد کرده تا آنها تنها با بی‌فکری، انگیزة خود را برای حل اشتباهاتی که هرگز تصحیح نمی‌شوند، بالا ببرند؛ یعنی در پی حل مسأله‌ای هستند که صورت آن اشتباه است. این وضع باعث می‌شود تا آنها، برای تمامی اشتباهاتی که مرتکب می‌شوند و برای هر آسیبی که وارد می‌کنند، توجیهی داشته باشند و بدین ترتیب است که ما به مثابه مخاطب، با آن‌ها احساس «همدردی» می‌کنیم.

فیلم، یک وضعیت وحشتناک را از ابتدا تا انتها به تصویر در می‌آورد؛ سقوط از یک سراشیبی مملو از تصمیماتِ ضعیف، نومیدانه از یک سو، و دستِ پنهان

و بی‌رحمانة سرنوشت، از سوی دیگر خطِ اصلی داستان فیلم را تشکیل می‌دهد. کارگردان فیلم،

دارای یک مهارتِ واقعی و بسیار خاص است؛ او هم از لحاظ فنی به کارش مسلط است و هم از لحاظ محتوایی (یعنی آنچه که پارک برای مقولة انتقام ارائه می‌دهد).

در فیلم‌های پارک و بصورت موردی در همین فیلم «همدردی برای آقای انتقام‌جو»، شاید ما در ابتدا بتوانیم بوسیلة آن مکانیزیم فاصله‌گیری از پردة جادویی سینما توسط خود، یعنی «اسپکترشیپ»، احساس راحتی کنیم؛ شاید اولویتمان پرداختن به دال و مدلول‌های فیلم، طبقات اجتماعی و ... باشد اما، «پارک» از این دست تمایزها، فقط برای محو کردن آنچه که دغدغه‌اش است استفاده می‌کند و در نهایت، ترکیبی دوگانه از تصویری زیبا بر صفحة سینما و مفهومی پیچیده در ذهن مخاطبِ آگاه به وجود می‌آورد. کاراکترهای این فیلم، در یک چرخة متقابل کار می‌کنند؛ سرعتِ اشتیاقی که برای انجام مأموریت خشن خود دارند، به میزان همان سرعتی می‌شود که عواقب وحشتناک کار، در پی آن خواهد آمد.

صادقانه باید گفت که در فیلم «همدردی برای آقای انتقام‌جو»، همه «آقای انتقام» هستند و مخاطب در اینکه باید با چه کسی همدردی کند، کمی گیج می‌شود. این شگرد فیلمسازی این نابغة سینمای شرق است که مهارت و دقتش را، در ایجاد داستان‌های به‌هم پیوسته به اوج خود می‌رساند. «پارک» ایدة فیلمش را، که شروع «سه‌گانه انتقام»

است بدین نحو پیش می‌برد که همه شخصیت‌های فیلم، انسان‌هایی از دل سرنوشتند که به سرنوشتی وحشتناک دچار شده و نمی‌توانند وضعیت خودشان را به‌حالت معکوسش برگردانند.

این فیلم، خنجر به اعماق روح مخاطب فرو می‌برد؛ چراکه در زمان تماشا، خیلی مخاطب را درگیر نمی‌کند. پس از دیدن فیلم است که یقه‌اش را محکم می‌چسبد و در هر شرایط مشابهی از زندگی، که مخاطب با شخصیتی از فیلم احساس قرابت کند، خودش را در ذهن پویای او نمایان می‌کند؛ فیلم اینگونه جاودانه می‌شود.

ما پس از تماشای فیلم است که خودمان را به ناچار، بجای شخصیت‌های فیلم گذاشته و قدم در راهشان می‌گذاریم. از آن به بعد است که سئوالات کلیدی مطرح می‌شود:

اگر من بودم چه تصمیمی می‌گرفتم؟

اگر تصمیمی این چنین گرفتم، آن را عملی می‌کنم؟

با عواقبش چطور زندگی خواهم کرد؟

«پارک» رسماً، کفش شخصیت‌هایش را به سمت تماشاگر فهیم پرت می‌کند تا بپوشد و با آن راه برود. در آنصورت شاید توقع «همدردی» بجا باشد. در این فیلم خشن و آرام، پروتاگونیست ما «ریو»، یک کر و لال، با موهای سبز و چهره‌ای معصومانه است که لب‌خوانی می‌کند!. در کارخانة محلی کار می‌کند و از خواهر بیمارش «ایم جی‌اون» مراقبت می‌کند. خواهری بیمار، که شدیداً به پیوند کلیه نیاز دارد. «ریو» پول کافی را برای پرداخت هزینه جراحی پس‌انداز کرده است، اما شرایط او را از اهدای کلیه دور می‌کند؛ بنابراین «ریو» تصمیم می‌گیرد که مسائل را خودش حل کند. شغلش را از دست می‌دهد، سرمایه و پس‌اندازش را به یک دلال بازار سیاه فروش اعضای بدن می‌دهد که آنهم از دستش می‌رود. خواهرش هر روز ضعیف‌تر می‌شود و دوست «ریو»، پیشنهاد آدم‌ربایی را برای بدست آوردن پول عمل جراحی به او می‌دهد. ترکیبی از ناامیدی و اجبار، «ریو» را به سمتِ متقاعد شدن سوق می‌دهد. وقتی خواهر «ریو» وضعیت را می‌فهمد، نمی‌خواهد سربار باشد و خودکشی می‌کند. «ریو» خواهرش را به مکان محبوبش در کنار رودخانه می‌برد و در آنجا دفن می‌کند. او همچنین دختربچه‌ای که ربوده را باخود می‌برد تا به پدر و مادرش برگرداند اما، او در حال بازی غرق می‌شود و «ریو» ی ناشنوا، صدای فریاد او را نمی‌شنود!. از اینجا به بعد، پدر این دختربچه است که برای پیدا کردن قاتلان دخترش و گرفتن انتقام، دست بکار می‌شود. یک اشتباهِ احمقانه از دیگری، منجر به ایجاد گره‌ای مخرب از وقایع می‌شود. در اینجا، «حسن‌نیت»، منجر به فاجعه می‌شود و اثبات می‌کند که چیزی به‌عنوان «آدم‌ربایی خوب» وجود ندارد. نیازی به گفتن نیست که این برنامه، به طرز وحشتناکی منحرف می‌شود، و «ریو» با فروشندگان بازار سیاه و پدر دختر تنها می‌ماند تا از او انتقام بگیرند. واکنش شخصیت‌ها به مسائل خارج از کنترلشان، مجموعه‌ای از رویدادهای غم‌انگیز و همچنین، چرخه‌ای پیچیده‌ای از انتقام را آغاز می‌کند که گریبان‌گیر همه می‌شود و همچون باتلاقی، قربانی طلب می‌کند.

این یک فیلم غیرمعمول است. از این جهت می‌گویم که اگر به خاطر تراژدی و خشونت بارز در فیلم نبود، می‌توان براحتی آن را به عنوان کمدی نامعقول طبقه‌بندی کرد. فیلم، همانطور که چرخة خشونت و انتقام را هدف قرار داده، به نوعی، دربارة کش‌مکش طبقاتی هم است. در یک طرف، کارگرانِ کارخانه را می‌بینیم که نا امید، اما پرتلاش در فقر زندگی می‌کنند. ما می‌توانیم با «ریو» همدردی کنیم که تنها می‌خواهد زندگی خواهرش را نجات دهد. همچنین می‌توانیم ببینیم که چرا دوست «ریو»، او را وادار به مبارزه با سیستم جامعه از طریق آدم‌ربایی می‌کند؛ سیستمی که به نظر می‌رسد زندگی مردم را نابود کرده است. از طرف دیگر، وقتی «دونگ جین» ثروتمند دخترش را از دست می‌دهد، با یک پدر غمگین مواجه می‌شویم که به‌دنبال عدالت است. او بخاطر مشغله کاری، زندگی خانوادگی‌اش را نادیده گرفته و از این‌رو احساس گناه می‌کند. به‌خصوص به یاد می‌آورد که دخترش از او خواست تا شنا کردن را به او یاد بدهد.

کارگردان فیلم، قاضی‌مآبانه، به هیچ‌کدام از طرفین اولویت نمی‌دهد و با هر دو طرف همدردی می‌کند؛ در عین حال، هردوی آن‌ها را، از طریق اشتباهاتشان به سخره می‌گیرد. زمینه و موضوعاتی را که «پارک چان-ووک» بدان می‌پردازد، به امضای سبک او در سینمای بین الملل تبدیل شده است. البته به این موضوع در دنبالة این نوشته در شماره‌های بعد، و با نگاه به فیلم‌های دیگر این کارگردان و اعضای کلیدی تیم‌اش خواهم پرداخت. رویکرد دقیق «پارک» برای ارائه ژانر مورد تأییدش و نیز، تسلط او را بر قلمرو خشن‌اش، بررسی خواهم کرد.

«پارک چان-ووک» در سال ۲۰۰۰ با فیلم «منطقه امنیتی مشترک» در سینمای کره‌جنوبی بر سر زبان‌ها افتاد. یک فیلم مهیج که داستانش در منطقه‌ای به نام «دی‌ام‌زد»، جایی که نیروهای کره‌شمالی و کره‌جنوبی در آن حضور دارند، رخ می‌دهد. بعد از موفقیت همین فیلم بود که «پارک»، تقریباً اختیار تام پیدا کرد تا هر فیلمی که دلش می‌خواهد بسازد. او اما به‌جای دنبال کردن پروسة سرمایه‌گذاری تجاری در سینما بواسطة شهرت بدست آمده‌اش، به‌دنبال ایده‌ای رفت که در اواسط دهه ۱۹۹۰ به آن فکر کرده بود؛ سه‌گانه انتقام.

هر فیلم از این سه‌گانه، به‌طور کامل بر روی محور خودش قرار دارد اما در عین‌حال، مخاطبِ فهیم، لذت تماشای هیچ کدام از آن‌ها را از خود نمی‌گیرد. مشخصاً در این فیلم، ما با یک داستانِ جسورانه و نوع متفاوتی از داستان «انتقام» مواجه می‌شویم که در آن شخصیت قهرمان و ضدقهرمان نامشخص به نظر می‌رسد؛ عناصر مهم و مکملی نظیر «شفقت»، به شیوة دیگری ارائه می‌شود و نشان می‌دهد که فیلم، از لحاظ احساسی پیچیده‌تر از فیلم‌های گیشه‌ای است. بخش مکمل دیگر این‌گونه از داستان‌ها، محور «همدردی» است که نیت‌های خوب را در برمی‌گیرد و در این فیلم، به شکل معکوس و غلط نمایش داده می‌شود. این کلیدواژه یعنی «همدردی» بخوبی و با تأکید، در نام دو فیلم ابتدایی و انتهایی این سه‌گانه گنجانده شده است.

«پارک»، شخصیت‌هایش را در خشم و نا امیدی رها می‌کند تا با خشونت درونشان، لحظاتی ناب را در فیلم رقم بزنند که شوکه‌آور است. خشونتِ وحشیانه، این فیلم را به سینمای نوآر و نابِ آسیایی پیوند می‌دهد؛ با این‌حال، احساسات برآمده در فیلم با بافت غنی‌اش، آن را به سطحی از تراژدی‌های یونانی می‌رساند که ناشی از حقیقت‌های کنایه‌آمیز است؛ جایی که قهرمان،‌ با حس دلسوزی از ضدقهرمان، انگیزه انتقام می‌گیرد؛ «ریو» خواهرش را دوست دارد و هر کاری برای نجات جانش انجام می‌دهد؛ «دونگ جین» دخترش را می‌پرستد و هرکاری انجام می‌دهد تا آدم‌رباها را مجازات کند؛ «چا» عمیقاً به «ریو» اهمیت می‌دهد و برای کمک به او هر کاری انجام می‌دهد؛ پارکِ نویسنده هم، همة این شخصیت‌ها را در دنیایی خشن تنها می‌گذارد.

«همدردی برای آقای انتقام‌جو» به لحاظ اهمیت‌گذاری بر عواطف و وجوه زیبای انسانی، در بهترین حالت خود ساخته شده است؛ فیلمی که به آرامی شروع می‌شود، شوخ‌طبعی سیاهش به آرامی تزریق و ترکیب شده و به خورد مخاطب داده می‌شود. ترفند دیگر «پارک» این است که او تمام شخصیت‌ها را مهم و کلیدی نگه می‌دارد. ما دائماً با شخصیت‌هایی سر و کار داریم که غافل‌گیرانه رفتار می‌کنند. در اینجا، هیچ قهرمان و جانی وسترنی وجود ندارد. آن‌ها فقط قربانیان سرنوشت و حماقت‌های خودشان هستند. موج جدیدی از فیلم‌های کره‌جنوبی با «همکلاس قدیمی»، «نجات سیارة سبز»، «یک زندگی عجیب و غریب» و... با حسی حماسی از حزن شکل گرفت که به نظر می‌رسد، تاریخ خشونت‌بار خود کره‌جنوبی را بازتاب می‌کند؛ یک دوپهلویی که هم به زخم‌های قدیمی و هم به آزادی‌های تازه کشف‌شده، دامن می‌زند.

خشونت و داستان این فیلم‌ها، از دیگر نمونه‌های سبک افراطی آسیایی متفاوت هستند؛ این دسته فیلم‌ها در هنگ‌کنگ، به سبک زندگی پر جنب و جوش می‌پردازند که با رویکردی دلهره‌آور ترسیم می‌شوند؛ فیلم‌های کارگردان خوش‌نامی همانند «جانی تو» که بار احساسی را پایین‌تر در نظر می‌گیرند، می‌تواند مثال خوبی باشد؛ در ژاپن نیز، تندروی خشونت‌آمیز در فیلم‌ها، همانند فیلم‌های «تاکیشی کیتانو»، بیشتر به‌عنوان یک واکنش شورشی و یک سنت درک شده در این کشور عمل می‌کنند. اما تعدادی از فیلم‌های کره‌ای هستند که مشخصاً، حسِ تقسیم شدن طبقاتی و شکافی‌ترمیم نشدنی که در برخی از شخصیت‌ها ترسیم می‌شود را به نمایش می‌گذارند؛ اینها را باید به‌نوعی تحت‌تاثیر این واقعیت دانست که کره، یک کشور تقسیم شده است و اعضای خانواده‌اش، گاهی اوقات در دو طرف مرز و از طریق زبان سینما با هم حرف می‌زنند.

فیلم پیشین همین کارگردان یعنی «منطقه امنیتی مشترک» و دیگر فیلم‌های درخشانی چون «سایة مرگ»، «جاسوس به شمال گریخت»، «دریای زرد» به اهمیت این پیوند ترک خورده اشاره می‌کنند.

هر صحنه و هر فریم از فیلم «همدردی برای آقای انتقام‌جو»، کنترل دقیق و طراحی بی‌نظیر در دکوپاژ را نشان می‌دهد. فیلم، با نمایش کنایه‌وار از خانة «ریو» و خانة مجاورش آغاز می‌شود؛ جایی که صدای یک زن در اوج لذت جنسی، با صدای نالة خواهر «ریو» تلفیق می‌شود. خواهر «ریو» از درد به خود می‌پیچید و تلاش می‌کند تا توجه برادرش که پشت به او نشسته را جلب کند؛ برادری که کر است و با خوشحالی مشغول غذا خوردن است!. در این سکانس، «پارک» شوخ‌طبعی تاریکی را در برخورد با این شخصیت‌ها ترسیم می‌کند که همگی در یک فضا، حالتی بشدت سینمایی را ایجاد می‌کنند. او همچنین، کار خیره‌کننده‌ای را با نشان دادن ناشنوایی ریو، در بزنگاه نشان می‌دهد؛ اینکه چگونه این عامل، او را از جهان پیرامونش جدا می‌کند. این کارگردان در طول فیلم، صدا را در لحظه‌های غیرمنتظره‌ای قطع می‌کند؛ با این شگرد، ما می‌توانیم دنیا را از درون شخصیت «ریو» تجربه کنیم و لمس کنیم که تا چه اندازه از او فاصله داریم و یا بالعکس.

ناشنوایی «ریو» در طول فیلم، یک تراژدی است و ناتوانی او در صحبت کردن، باعث می‌شود که او قربانی غم‌انگیزی از «انتقام» شود. کارگردان همچنین از صوت خلاقانه در دنیای شنوایی نیز استفاده می‌کند؛ در مراسم تدفین، سوگواران در پشت شیشة عینک سکوت، گریة هیستریک می‌کنند در حالیکه، برای نمایش صداهای برش بدن در زمان کالبدشکافی و باز کردن قفسه‌سینه در حضور یکی از

 

اعضای خانواده که در حال تماشای کار پزشکی قانونی است، سنگ تمام می‌گذارد؛ «پارک» در میان تمامی دردها و رنج‌ها، شگفت‌انگیزترین لحظات را پیدا می‌کند و حتی در تاریک‌ترین این لحظات، تکه‌های حیرت‌انگیز و غم‌انگیزی از بشریت را نمایش می‌دهد.

پارک، ما را وادار می‌کند تا تماشاگر دنیایی باشیم که در آن، نیات خوب، تبدیل به اشتباه می‌شود؛ افراد شایسته، کارهای بد انجام می‌دهند و سرنوشت آن‌ها، با قانون بی‌رحم طبیعت سر و کار پیدا می‌کند. «پارک»، ما را به عمق تاریکی درون انسان می‌برد و از طریق مواجهه ما با خودمان، تحریک و آشفته‌مان می‌سازد. او به‌درستی نمونة بارز یک فیلمساز با استعداد و هنرمندی کمیاب است.

به هرحال، این فیلم یک قسمت نادیده گرفته شده از «سه‌گانه انتقام» است. درست است که این سه‌گانه شهرتش را، وامدار «همکلاسی قدیمی» است که تحسین بین‌المللی را به دست آورد اما، هر دو فیلم «همدردی برای انتقام» و در اصل، مکمل‌های تریلوژی «پارک»، به تنهایی قابل احترام و ستایش‌اند.

من طرفدار «همکلاسی قدیمی» هستم و یقین دارم که به تنهایی می‌تواند یک سرفصل آکادمیک درسی و منبعی دائمی برای غرق شدن در عمق اقیانوس سینما باشد اما، همانطور که گفتم، دو فیلم دیگر نیز یونیک و قابل تفسیرند؛ آن‌ها همانند دیگر آثار پارک، درس‌های زندگی را در تصویر و بدون تعارف تدریس می‌کنند.

دیالوگ برگزیده: می‌فهمم که تو آدم خوبی هستی. می‌دونی که چرا باید تو رو بکشم؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

فیلم «همدردی برای آقای انتقامجو» کارگردان «پارک چان ووک»؛ «داوود احمدی بلوطکی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692