کتاب ژرمینال امیل زولا که ناماش از هفتمین ماه تقویم انقلاب فرانسه برگرفته شده و در کلام به معنای شکوفایی (جوانهزنی)، رشد و باروری است، بهعنوان نمادی از اهداف طبقۀ کارگری فرانسه شناخته شده و تا بهامروز جایگاه ویژهای در فرهنگ کارگران معدن دارد.
در این اثر، زولا بهدفاع از اتهامات اغراقآمیزِ محافظهکاران و تهمتهایی که به طبقۀ کارگر از سوی سوسیالیستها شده برخواسته و به این موضوع دقت کرده. او بر آن شد، تا با خلق داستان ژرمینال، بر روی اقدامات انقلابی فرانسه متمرکز شود؛ فرانسهای که با فروپاشی هستههای کمون به دو دستۀ سوسیالیست و آنارشیست تقسیم شود. از نظر سیاسی زولا، متعهد به اقدام انقلابی در آینده نبود؛ و موفقیت یا شکست احتمالی انقلاب را پیشبینی نمیکرد. او انقلاب را بهعنوان مبارزهای ناتمام و مستمری مینگرد و باور دارد این چرخه ظلم و عصیان تا زمانی که نسل بشر در این کره خاکی زندگی میکند، بیوفقه در طول تاریخ تکرار خواهد شد. قبل از مرگ تورگنیف، زولا با او دربارۀ چالشهای آنارشیست و عقاید مارکس گفتوگو میکند که بازتاب این صحبتها در رمان ژرمینال کاملاً ملموس است. با وجود این، رمان زولا رسالهای خشک درباره نظریۀ انقلابی سوسیالیستی نیست، در عوض ما شخصیت حقیقی زولا که در قهرمان این داستان نهانیده شده را میبینیم و با این داستان در سفری در جامعه کارگر میتوان درک کرد که او با خشونت و ناامیدی روبهرو میشود بدونِ اینکه باورش
را به دنیایی بهتر ببازد. به هر روی، ژرمینال سند اجتماعی مبنی بر واقعیت است و موضوع اصلی آن بحران اقتصادی جامعه فرانسه و انعکاس آن در زندگی طبقاتی و فردی است. با بهکارگیریِ کمترین تحلیل و با جمعآوری اطلاعات لازم بهنحوی روشنمند، ساختار اجتماع عصر خود را با نگاهی عینی و تجربی بهتصویر کشیده.
زولا خشم خدا را در این اثر صدا میزند. میتوان در داستان ژرمینال، علاوه بر خشم، رگههایی از شفقت، امید و ظرفیت بشریت را نیز دید. در عین حال، نویسنده در این اثر که بهعنوان شاهکار او شناخته شده، حوادث اعتصاب کارگران معدن و عواقب آن را از نظر جنبشهای سیاسی زمان خود (مارکسیسم، آنارشیسم، اتحادیه کارگران) که قصد دارند به مشکلات پرولتاریا (طبقه اجتماعی مزدبگیران) بپردازند، میسنجد.
آثار امیل زولا، تأثیر زیادی بر ادبیات غربی قرن بیستم داشته؛ از رمانها و داستانهای اگزیستانسیالیستی و رمانها و داستانهای جدید فرانسه گرفته تا آثار نویسندگان و جامعه ایالات متحده، در ترکیب چشمگیر بینایی و حرکتی آنها میتوان گفت که آثار زولا، نوعی پیشگویی فیلمهای سینمایی هستند که ثابت شده برای اقتباس بسیار مناسباند؛ و این رمان، نمایشی صریح از بیعدالتی اجتماعی، دفاع سرسختانه نویسنده از مستضعفان و اعتقاد راسخ او به بهبود شرایط انسانی از طریق اقدامات فردی و جمعی و فریاد اعتراضآمیزی بهظلم، بدبختی و تبعیض معدنکاران است.
از منظر روانشناختی، اجتماعی و سیاسی، رمان ژرمینال داستانی مهیج است که در دهۀ 1860 در جامعۀ معدنکاران شمال فرانسه رخ میدهد و جریانات این رمان را نویسنده با دید پانوراما (سراسرنما، دورنمای وسیع سراسری از فضا)، معنا داده و نوشته. زولا برای تصویرسازی در این اثر بیشتر تحتتأثیر بالزاک و فلوبر اقدام کرده؛ اعتیاد به الکل در طبقه کارگر، انحطاط جنسیِ طبقۀ ثروتمند جامعه، پیوستگی وحشیانه دهقانان به سرزمینشان از مسائلی است که زولا از بالزاک و فلوبر نهتنها در ژرمینال بلکه در آثار دیگرش هم استفاده کرده؛ دورۀ وحدت خانوادگی غرق در احساس میشود زیرا او در بهتصویر کشیدن ارزشهای معاصر شاعرگون رفتار میکند و تلاشش بر این است تا پایبند اخلاق بماند. در این اثر ارزشها تحتتأثیر نیروهای نمادین انساننما قرار دارند که هم فرد و هم توده را کنترل و نابود میکند. نمونههای بیشماری از دستکاری در واقعیتها، بهویژه در گاهشماریهای رمانهای زولا وجود دارد که نشان میدهد، باور زولا بر این استوار بود که دقت در مستندات از همه مهمتر نیست؛ یادداشتهای زولا نشان میدهد که او اصول علمی زیربنای رمانهایش را وسیلهای ادبی برای کنار هم قرار دادن آنها و در نتیجه تقویت بینش شخصی واقعیت میدانست.
علمگرایی زولا او را به سمت توصیف دقیق فضا و موقعیت داستانی سوق میدهد. او حوادث را موشکافانه و با تیزبینی خاص بیان میکند. روایتهای زندگی و مسائلی که زولا در رمان خود مطرح میکند همگی شگرف و عالیاند؛ اگر این طور نبود، خواننده از کثرت صفحات کتاب دچار ملال و خستگیِ شدیدی میشد. توصیفات زولا، بیش از حد دقیق است. او در ترسیم مکانهای پیرامونش نیز ریزبینانه عمل میکند، مکانها و مناظر استادانه تصویرسازی شدهاند و این جزئینگری در حین ترسیم روایت داستان، در کل کتاب نمایان است و گاهی این توصیفات در رمان دامنۀ حماسی ایجاد میکند. مخاطب از همان ابتدا متوجه تصویرسازیِ بینظیر نویسنده میشود و خود را در محیط ترسیم شده احساس و رنج را لمس میکند.
شخصیتهای اصلی و محوری زولا در رمان ژرمینال، با تمام ویژگیهای انسانیشان چه فقیر و چه غنی خاکستریاند ولی، وضعیت اسطورهای به دست میآورند؛ شخصیتها تیپسازی نشدهاند ولی هرکدام، معرف قشر معینی از جامعه هستند. زیرا نویسنده آنها را در پسزمینۀ زمین ویران شده خلق کرده. زمینی که بهعنوان شخصیتی قدرتمند در رمان ترسیم و نشان داده شده. زمینی که حتی بزرگتر از معدن پرشور یا جانوری شیطانی است که گوشت انسان را با شکل عظیمالجثهاش میبلعد. زمین در داستان زولا، همزمان هم زیبا و هم وحشتناک است. نویسنده در داستان و در طول روایت در جایجای آن زمین را بهصورتهای متفاوتی توصیف کرده؛ گاهی بهعنوان نامادری شروری که فرزندان خود را بیرحمانه میکشد یا بهعنوان آتشفشانی لرزان به آن جان بخشیده. گاهی منظرهای که توسط کوههای بلند و سوخته و ویران شده و بهطرز غمانگیزی در افق خودنمایی میکند؛ حتی گاهی بهعنوان جنگلی زیبا از راشهای بلند که خطوط منظم تنههای مستقیم آنها ستونی سفید ساخته. و معدن؛ بهعنوان جانوری بیپروا نشان داده میشود که تمام کارگران را مانند زمین میبلعد و هرچه این چرخه پیش میرود، احساس محکومیتی که بهسمت آخرالزمان میشتابد، رشد میکند و ترسناکتر میشود.
این گرایش به نمادگرایی از نظر زولا همدوش تجزیهوتحلیل و تفسیر است و فراتر از رمانی واقعگرایانه درمورد بهرهبرداری تاریخی از معدنچیان است و فراتر از گزارش پیشرفت مبارزه درمورد طبقۀ کارگر علیه تأثیرات روحی و اقتصادی سرمایهداری فرانسه در قرن نوزدهم. حتی فراتر از پیشگویی ایدههایی که بعدها بهطرز متفاوتتر بهذهن فروید و لارنس خطور میکند و در نهایت فراتر از تمام این نکتههای بیان شده؛ ژرمینال، نمونهای از رابطۀ عشقونفرت انسانها با زمین است.
رمان ژرمینال امیل زولا، در سبک ادبی ناتورالیسم که با معنایی مبهم از فلسفه، علوم تجربی و هنرهای زیبا در گسترۀ ادبیات گام نهاده و مانند هر رمان ناتورالیسم دیگری دارای پایانی اندوهبار و فاجعهآمیز است. انتقاد در این سبک ادبی بهمثابه مبارزه با بیمارهایی تلقی میشود که بر وحدت ارگانیک جامعه هجوم میآورد. در این اثر پرداختن به موضوعات صرفنظر از طبقه مجاز و بیشتر در بر گیرنده موضوعات مرتبط با طبقات متوسط و پایین جامعه است. او با تکیه بر موج علمگرایی وسوسه شد تا با پایبندی بر روشهای علمی به خلق این اثر روی آورد؛ با این روش زولا توانست، زمینههای علمی را عامل اصلی شکلگیریِ مکتب ادبی ناتورالیسم بداند. به بیانی دیگر، عوامل اصلی روایت و پیرنگ رمان ژرمینال، بهنوعی، نتیجۀ پیشرفت علم فیزیولوژی، بیولوژی و ریزبینیهای علم ژنتیک و قوانین وراثت و آموزههای آنها هستند. زولا در این رمان بسیاری از اصول اساسی رویکرد پوزیتیوسیم (علمگرایی، یکی از ارکان بنیادین شکلگیری مکتب ناتورالیسم) چون تجربهگرایی، اصالت دادن، مشاهدۀ عینی، تحلیلی جزءبهجزء حقایق پیرامون، اعتقاد به عامل وراثت، علم ژنتیک و ساختار فیزیولوژیکی انسان را گنجانده است. او به نظریه داروین معتقد بود و ازاینرو، شخصیتهای رمانش را از این منظر مینگریست و جان و شکل میداد. از این جهت بود که شخصیتهای این رمان بسیاری از واقعیتهای کنونی خود را از گذشتگان خود به ارث بردهاند. شخصیتها در رمانش از نظر جسمانی بسیار پررنگ ظاهر میشوند؛ زیرا زولا اعتقاد داشت، جسم و فعالیتهای جسمانی برای شکلدادن به شخصیتهای اصلی و فردی داستان اهمیت دارد و شخصیتها هم فاکتورهای جسمانی و هم اجتماعی خود را از پیشینیان به ارث بردهاند. با این حال، وراثت در ژرمینال، بیشتر از حوزه اجتماعی تعریف شده و از این دید قابل بررسی است. حتی فراتر میرفت و همۀ ناهمواریهای روحیوروانی این داستانش را ناشی از عدم تعادل جسم میدانست. به این صورت که، ناهنجاریهای بیولوژیکی برای شخصیتهای رمان زولا مبنای ناسازگاریهای روانی است. نویسنده که در این کتاب وقایع انقلاب صنعتی را بیان میکند، شخصیتهای رمانش را نیز از محیط پیرامون همین دوران انتخاب کرده؛ هدف مهم او بیان واقعیتها و دردهای اصلی قشر فقیر جامعه بود. او جوشوخروش و قیام کارگران معدن را با توانایی فوقالعادۀ خود به مخاطبانش نشان میدهد. بیان دقیق تاریخ و مشخص کردن روزهای وقوع حادثه، بهاشرفیت زولا بر واقعیتهای اطراف دلالت میکند؛ ازاینرو، جزئینگری و وسواس زیاد در طراحی فضای داستانی از ویژگیهای نویسندگی زولا است. او زمانومکان محدودی در اثرش شرح میدهد، وقایع پیش آمده را لحظهبهلحظه به مخاطبش گزارش میدهد، ساعتهای کار کارگران در معدن و حوادثی که در کوی کارگران رخ میدهد را بادقتنظر توصیف و ترسیم میکند. ازاینرو، طول عبارتها افزایش مییابد، کلمهها و جملهها با جزئیات و اطلاعات متفرقهشان ارائه میشوند و طول زمان داستان نیز افزایش مییابد؛ به طوری که، زمان کش میآید، گسترده میشود و از خصلت میرایی و اضطرابآور خود فاصله میگیرد.
نگاه زولا به این رمان عامدانه نگاه علمگرایانه است؛ و خواستار انعکاس بیقیدوشرط مؤلفههای علمگرایانه در ساختار رمانش. او تلاش کرد تا نگاه احساسگرایانه را از داستان بزداید و متزلزلش کند و مضامین و مفاهیم موجود در علمگرایی را بهکار گرفت؛ که این رویکرد، در حقیقت، توصیف زنده اشیاء و محیطهای نمایشی داستان در محیطهایی که مدام در حال گسترش و پویایی مداوماند بود و البته بیانگر فکر اثباتگرایی و تعقلگرایی (خردگرایی). در داستان به شرح جزئیاتی میپردازد و اهمیت میدهد که مبنای آن نظریۀ علمگرایی است و واقعیتها و مسائل پیرامون را با جزئیات کامل شرح و تصویرسازی میکند. در این رمان زولا، برای اینکه احساس واقعیت را در ذهن مخاطب به وجود آورد، با جزئیات به دقایق امور میپردازد و هر حادثه و حالتهای گوناگون آن را بهخوبی تشریح و ترسیم میکند.
زولا مانند دانشمندی مشاهدهگر، شخصیتهای داستانیاش را به آزمایش میگذارد. او در توصیف شخصیتها به وضعیت جسمانی افراد مثل درجهتب، فشارخون، ورمپوست، رنگ چهره، لاغری اندام... توجه خاصی دارد که میتوان آن را به حساب نگرش علمی او به قضایا گذاشت. شخصیتهای داستانی زولا غالباً در چنبره فقر دستوپا میزنند. در ژرمینال زولا، عقاید مذهبی و ارزشی جامعه منحط خود را به چالش میکشد. نویسنده درصدد است تا با تاباندن ویژگیهای مردم زمانۀ خود، دریچهای از جامعۀ خود در مقابل مخاطب باز کند. او جنبههای دردآور زندگی را با جنبههای زیبا مانند عشق ادغام میکند و با کنار هم چیدن عناصر گوناگون واقعیتهای پیرامون و نوعی تعادل و توازن میان آنها برقرار میکند. ■