شناسنامه فیلم:
کارگردان: رومن پولانسکی
تهیه کننده: رابرت بینماسا، رومن پولانسکی، اَلین سارد
فیلمنامه: رونالد هاروود
بر اساس داستانی از: ولادیسلاو اشپیلمن
موزیک متن: واجسیچ کیلار
فیلم برداری: پاول اِدلمن
تدوین: هروی دی لوز
بازیگران:
آدرین برودی: ولادیسلاو اشپیلمن
امیلیا فاکس: دوروتا
اِد استوپارد: هنریک
میکل زبراسکی: یورک
توماس کرتسمن: کاپیتان ویلم هاسنفلد
اطلاعات دیگر:
ژانر: درام، تاریخی، بیوگرافی
درجه نمایش R
تولید شده توسط: کمپانی آر. پی
اکران: 3 ژانویه 2003
مدت زمان: 150 دقیقه
ساخته شده توسط: فرانسه، لهستان، آلمان، انگلیس
زبان: انگلیسی، آلمانی، روسی
بودجه: 35 میلیون دلار
فروش کل فیلم: 120 میلیون دلار
افتخارات و جوایز:
برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی در سال 2003 نامزد اسکار بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین تدوین، و بهترین فیلم در سال 2003
برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی از جشنواره BAFTA در سال 2003 نامزد جایزه بهترین موسیقی متن، بهترین فیلمبرداری، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین
بازیگر نقش اول مرد، بهترین تدوین صدا از جشنواره BAFTA در سال 2003
برنده جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم کن در سال 2002
نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم ژانر درام از جشنواره گلدن گلوب در سال 2003
برنده جایزه بهترین کارگردان از جشنواره فیلم لهستان در سال 2003
نامزد بجایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم لهستان در سال 2003
کمتر آدمی را میتوان یافت که با فیلم و سینما در ارتباط باشد اما فیلم پیانیست ساخته رومن پولانسکی را ندیده باشد. در خصوص این فیلم به کرات نقدها و تحلیلهای گوناگون نوشته شده اما در این چند سطر پراکنده اشارهای نمودهایم به انگیزه خلق این اثر فاخر سینمایی،
همانطور که میدانید “پیانیست” ساخته رومن پولانسکی داستان یک یهودی لهستانیٍ، یک موسیقیدان کلاسیک میباشد که با رنج و خوش شانسی از واقعه Holocaust (قتل عام یهودیان در لهستان) نجات پیدا کرد.
***
همگی در انتظار قطاری بودیم که قرار بود ما را به اردوگاهای کار اجباری نازیها ببرد. در یک لحظه پسرک نوجوانی راهش را از میان جمعیت به سوی ما باز کرد. او یک جعبه شکلات همراهش داشت که با ریسمانی آن را به گردنش آویخته بود. پسرک شکلاتها را با قیمت بسیار بالایی می فروخت و هیچ یک از ما نمیدانستیم که او با پول آنها چه کار میتواند بکند؟ ما آخرین تفریح کوچکمان را با کمک هم شکل دادیم. یک کارامل خریدیم و پدر به وسیله چاقوی کوچک جیبیاش، آن را به ۶ قسمت کرد و به هر یک از ما داد… این آخرین غذایی بود که در کنار هم خوردیم!”
بسیاری با نقل بالا آشنا هستند. لااقل تصویری از آن را در فیلم سینمایی پیانیست (رومن پولانسکی) دیدهاند، اما بد نیست بدانید این خاطره حقیقی پیانیست مشهور لهستانی، ولادیسلاو اشپیلمن، از آخرین روز بودن در کنار خانوادهاش است که در کتاب “مرگ یک شهر” آن را نقل میکند.
ولادیسلاو اشپیلمن (۱۹۱۱-۲۰۰۰) آهنگساز یهودی در سونوویس لهستان به دنیا آمد. او یکی از معدود بازماندگان اردوگاههای مرگ نازیهاست که پس از شکست آلمان و پایان جنگ، خاطرات دردناک قتل عام روسها، لهستانیها، اوکرایینیها، لیتوانیاییها و یهودیها را توسط ارتش نازی در کتاب ” مرگ یک شهر ” نقل کرد که در چاپهای بعدی به ” پیانیست ” تغییر نام داد والبته رومن پولانسکی کارگردان نیز آن را در قالب فیلم در آورد…
من ولادیسلاو اشپیلمن را از آن جهت تحسین میکنم که به مثابه بسیاری از ما هرگز در بند قهرمان شدن و نام و آوازه درکردن نیست، اما سرنوشت او به قسمی رقم میخورد که در ردیف قهرمانان پرآوازه جنگ جهانی دوم قرار میگیرد. او از همان ابتدا تنها به پیانو و نواختن دل خوش دارد. اولین سکانس فیلم با تصویر کردن آخرین اجرای زنده او در رادیوی رسمی ورشو که همزمان با اولین حمله جدی نازیها به این شهر است، آغاز میشود. هر چه جلوتر میرویم نقش موسیقی و پیانو را در زندگی ولادیسلاو بیشتر و پر رنگتر میبینیم. موسیقی او را با دخترک دلربایی آشنا میکند که ولادیسلاو به او علاقمند است. اندکی بعد زمانی که نازیها شهر را اشغال کردهاند، فروش پیانوی شخصی ولادیسلاو، خانواده را از گرسنگی نجات میدهد. در زمان زندگی تبعیدی در گتو، پیانو نواختن ولادک در یک رستوران یهودی خرج خانواده را تأمین میکند. در دوران زندگی پنهانی در شیروانی مقر نازیها در ورشو نیز این نوازندگی ولادیسلاو است که دل افسر آلمانی را به ترحم میآورد و جان او را نجات میدهد. در تمام فیلم شاهد هستیم که با همه رنجها و مرارتهایی که ولادک میبرد و تصاویر مخوف و دردناکی که از نظر میگذراند، او تنها دو بار میگرید. یک بار
زمانی که خانوادهاش را به اردوگاههای مرگ نازیها میبرند و بار دوم زمانی که او پس از نواختن پیانو برای افسر آلمانی، در همان اتاقک زیر شیروانی با صدای بلند گریه میکند و گویی خاطرات پژمرده دوران گذشته را میکاود…
مانطور که گفتم، از نظر من ولادیسلاو اشپیلمن فیلم
پیانست یک قهرمان جنگ نیست! قهرمان صبر است! او در تمام مدتی که نازیها در صدد حمله به ورشو هستند و یا دوران زندگی در گتو، هیچ چیز از جنگ نمیداند! او مثل خواهران و برادرش، اخبار جنگ را مرور نمیکند و چنانکه میبینیم، این دیگرانند که او را در جریان اخبار و وقایع قرار میدهند. او هرگز مانند دوستان و همرزمانش برای پیروزی و آزادی ایدئولوژی و ترفند نمیتراشد و ترجیح میدهد آنقدر صبر کند که روزی دوباره انگشتانش شاسیهای پیانو را لمس کنند. هر چند که بیدارانه از پشت پنجرهای که میان رویاهای او و وقایع دهشتناک جنگ فاصله میاندازد، برای همه از دست رفتهها “آه ” میکشد!
زیباترین سکانسی که از فیلم پیانیست به یاد دارم، صحنهای است که ولادیسلاو در یکی از همان آپارتمانهایی که او را تا آینده حفظ میکند، نوای موسیقی را که از آپارتمان جنبی میآید، مستانه گوش میدهد و به ناگاه و علی رغم توصیه دوستانش که به او خاطر نشان کردهاند که نباید در مدت زندگی در این آپارتمان سر و صدایی تولید کند، شروع به نواختن پیانوی خاک گرفتهای میکند که در گوشهای از اتاق نشیمن جای دارد. اما زمانی که در نمای نزدیک، انگشتان ولادیسلاو را میبینیم، متوجه میشویم که سر انگشتانش با شاسیها فاصله دارند و او تنها در خیالش، پیانو مینوازد!
اما چرا “رومن پولانسکی” فیلم پیانیست را ساخت؟
رومن پولانسکی تنها دو سال پیش از شروع جنگ جهانی دوم به همراه والدینش، از فرانسه به زادگاهش در لهستان بازگشت. پدر و مادر پولانسکی از جمله کسانی بودند که به اردوگاههای مرگ نازیها فرستاده شدند، اما خود رومن با کمک پدرش موفق به فرار از گتو شد و از این سفر وحشتناک بازماند. مادرش زیر آزار و شکنجه نازیها در همان اردوگاه درگذشت و رومن نیز باقی عمرش در طی جنگ جهانی دوم را در گوشه پرتی از لهستان به زندگی با یک خانواده کاتولیک گذراند. سرانجام نیز در سال ۱۹۴۵، پدر و پسر یکدیگر را باز یافتند. ■