شناسنامه اثر:
کارگردان : احسان بیگلری/ فیلمنامه : احسان بیگلری، پریسا هاشم پور/ تهیه کننده : سعید ملکان، سال ساخت: 1394
مدیر فیلمبرداری: محمدرضا جهان پناه/ بازیگران : شهاب حسینی، ناصر هاشمی، هنگامی قاضیانی، بیتا فرهی
خلاصه داستان: خسرو، نقش اول این فیلم با بازی شهاب حسینی، به اختلال دوقطبی مبتلاست و بنا بر شرایطی مجبور شده مدتی در منزل برادرش ناصر که دندانپزشک است زندگی کند و در این مدت اتفاقاتی برای او در منزل برادرش رخ میدهد.
اختلال دوقطبی یا افسردگی شیدایی نوعی اختلال خلقی و بیماری روانی است. افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق میشوند. اختلال دو قطبی به صورت معمول در آخر دوره نوجوانی یا اوائل دوره بزرگسالی تظاهر پیدا میکند. این بیماری انواع مختلفی دارد که مهمترین انواع آن اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال دو قطبی نوع دو است. تفاوت این دو اختلال در وجود دوره شیدایی است؛ در نوع یک این حالت اتفاق میافتد ولی در نوع دو فرم خفیفتری از آن که نیمهشیدایی است، بروز میکند. شروع بیماری معمولاً با دورهای از افسردگی میباشد و پس از یک یا چند دوره از افسردگی، دوره شیدایی بارز میشود. در تعداد کمتری از بیماران شروع بیماری با دوره شیدایی یا نیمه شیدایی است. در وضعیت فعلی سینمای ایران و با بضاعت حداقلی که از فیلمها در سال گذشته شاهد بودیم، برادرم خسرو فیلم جالب و قابل قبولی است هرچند با یک شاهکار و فیلمی ماندگار خیلی فاصله دارد ولی اولین تجربه کارگردان اثر قلم نسبتاً محکمی بود که امیدواری را در مخاطب سینمایی ایجاد میکند.
موضوع و محور اصلی داستان برادرم خسرو حول اختلال دو قطبی شخصیت خسرو با بازی شهاب حسینی است، اما در واقع و آنطور که از نام فیلم هم برداشت میشود شخصیت اول و اصلی داستان شخص دیگری است؛ ناصر برادر بزرگتر خسرو با بازی ناصر هاشمی. فیلم با اینکه شباهتهایی به فیلم مرد بارانی بری لوینسون با بازی عالی داستین هافمن و تام کروز دارد، با این حال وام دار این فیلم نبوده و در فضایی متفاوت با دغدغههایی غیر مشابه داستان پردازی میکند. ریموند مرد بارانی که بیماری نزدیک به اوتیسم دارد با خسرو این فیلم وجوه مشترکی دارد ولی تفاوتهای بارز این دو شخصیت راه برادرم خسرو را از مرد بارانی
جدا میکند. فیلم، هنگامه قاضیانی منفعل و سرد را در کنار بیتا فرهی معمولی و تکراری، شهاب حسینی که در قطب افسردگی عالی و در قطب شیدایی درجا زده و اغراق میکند و در نهایت ناصر هاشمی که بی نظیر است و دور از انتظار، به عنوان بازیگر در خود جمع کرده است. بازی هاشمی مرا یاد بازیهایی انداخت که انتظارش را نداشتم ولی از دیدنشان لذت برم مثل رضا بابک به رنگ ارغوان یا فرامرز قریبیان فیلم آلزایمر.
در ابتدا ذکر کردم که برعکس تصور اولیه که داستان درباره خسرو است به مرور زمان مشخص میشود بیشتر داستان درباره ناصر بود است. او نقطه مرکزی فیلم است و روایتگر تمامی داستانها. وجوه شخصیت ناصر بیشتر از دیگران برای بیننده مشخص میشود. شخصی که با نظم و انظباط رفتاری خود یک نمونه کلیشهای از علاقه مندان موسیقی کلاسیک است، اهل مطالعه و تحصیلات آکادمیک است و در زندگی کاری، پزشکی موفق است، در زندگی شخصی و در ارتباط با خانواده خود غیر منعطف و ناخوشایند است. در رابطه با برادرش دچار خشونت رفتاری افسارگسیخته شده و فارغ از سوگند بقراط در مقام یک پزشک، بیماری با ریشه خونی مشترک را تا مرز مرگ پیش میبرد. در مقابل همسرش دچار دروغگویی مداوم شده و زندگی زناشویی خود را به قهقرا میبرد. فرزندش را با رفتار خشک و دیکتاتورمآب رنجانده و در نهایت به خواهرش فشاری غیر منطقی آورده و دروغی همیشگی را به او تحمیل میکند.
شخصیت خسرو در قطب شیدایی، طغیانگری است که به نظم خشک و دیکتاتورگونه برادرش که نمودی از پدرش است میتازد و او را تجسمی از مانع در جا زدن خود در جامعه قلمداد میکند ولی در عین حال در قطب افسردگی تمنای محبت را از نزدیکان خود حتی برادر سرکوبگر خود داشته تا خانواده به عنوان آخرین پناه و سنگر اجتماعی، مرهمی برای روح زخمی و رنجور او فراهم سازد. فیلم بیش از کنکاشهای روانشناختی بیشتر در بستر اخلاقیات جامعه و خانواده به عنوان قلب اجتماع جاری و ساری بوده از همین رو و با توجه به تجربه دستیاری کارگردانی اصغر فرهادی توسط کارگردان در فیلم درباره الی، منش فکری احسان بیگلری بدون دراماتیزه کردن صحنهها مشخص میشود. هرچند به نظرم اگر بار دراماتیک فیلم بالاتر بود و صحنههای احساسی فیلم با دقت و فکر بیشتری کار میشد شاید شاهد اثر ماندگارتری از این کارگردان میبودیم. ■