"چیز خاصی نیست" را میتوان به طور خلاصه شرح زندگانی غمبار و توأم با رنج و تنهایی زنی دانست که در گذارهای پی در پی بین افسردگی و شیدایی دست و پا می زند و هیچ راه گریزی از این زندان تیره و تار و خصمانه نمییابد.
به عبارتی دیگر در این کتاب داستان جانسوز زنی روایت میشود که دچار بیماری اختلال دوقطبی است. اختلالی که از آغازین سالهای نوجوانیاش که مهمترین، حیاتیترین و خاطره انگیزترین سالهای عمر هر فردی به حساب میآید، گریبانگیرش بوده و در تمام فراز و فرودهای سالهای بعد از آن همراهیاش میکرده تا آن زمان که چنگال سیاه و خونین مرگ گلویش را میدرد و او را به واسطه داشتن همین دو قطب شوم و نفرینی که همچون داغ باطله روی پیشانی بخت و اقبالش چسبیده و امانش را بریده بود به قعر تاریک نابودی و نیستی فرو میکشد.
این اثر به قلم زیبای سرکار خانم ملیحه سادات خاتمی به روشنی و وضوح هر چه تمامتر، مثل یک ذره بین دقیق توانسته است ما را با عوالم سوزناک و بغرنج ذهن و خیال افرادی که مبتلا به این نوع از امراض هستند آشنا سازد. چند خط آغازین کتاب که مقدمه اثر عنوان شده توصیف اولیه جامع و کاملی است که علت نامگذاری کتاب را تحت عنوان "چیز خاصی نیست" برای ما معلوم میکند. هر چند در چند جای دیگر نیز به این نام اشاراتی رفته است: ((باید یک چیزهایی را نوشت. باید یک چیزهایی را بدانی تا تصور نکنی آنچه را نمیدانی چیز خاصی ست. نه چیز خاصی نیست. فقط یک عبور ساده است. یک رد شدن، یک جرقه، یک انعکاس، یک ارتباط ناقص، که به طرز غریبی دچار اختلالهای شیمیایی نابسامان است. چیز خاصی نیست. فقط به طرز خاصی، دیگر نمیتوانی یک آدم عادی با واکنشهای عادی باشی.)) (صفحه 5)
شاید برای خیلی از افراد جامعه اختلال دوقطبی یا همان افسردگی شیدایی بیماری ناشناسی باشد و از مختصات آن اطلاعی در دست نداشته باشند. از این رو این کتاب منبع خوبی برای اشراف یافتن به ابعاد این بیماری است. فرد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق و خو است. به این معنی که ناگهان از اوج شادی و نشاط به اوج غصه و اندوه فرو می غلطد. این در حالی است که ارتباطی بین خلق فرد و آن چه در زندگی او در حال رخ دادن است وجود ندارد. افزایش انرژی و میزان فعالیت، صحبت کردن بی وقفه، جهش از موضوعی به موضوع دیگر، بی قراری، عدم تمرکز، حواس پرتی، اعتقادات غیرواقعی در مورد تواناییهای خود، کاهش خواب، قضاوتهای اشتباه، ولخرجی و یا خساست و ... علائم اصلی فرد مبتلاست که در کتاب حاضر با یک پرداخت داستانی عالی و منسجم و رعایت اصول داستاننویسی به بسیاری از آنها اشاره شده است.
"چیز خاصی نیست" اثر روان، یکدست و آهنگینی است که تشبیهات و توصیفات فاخر و هنرمندانه زیادی در سطرسطر آن دیده میشود که نشان از ذوق بالا، اندیشه وسیع و قدرت قلم فرسایی نیکوی خانم خاتمی است. به برخی از این توصیفات و تشبیهات نگاهی میاندازیم:
((انگار عجوزهٔ سیاهی در سرت زندگی میکند که گاهی راه می افتد و از سوراخ بینیات مثل یک مخاط چسبناک چکه میکند و پایین می افتد، بزرگ میشود و قد میکشد و مقابل چشمانت چرخ میخورد و رقص غم میکند و قاه قاه میخندد.)) (صفحه 6 و 7)
((رشتهٔ کلام، مثل رشتههای خام یک کاسه آش رشته، دستپخت ناشیانهٔ یک نو عروس، روی زبانم میماسد.)) (صفحه 14)
((چرا نمیخوابم؟ چرا نمیتوانم مثل تمام انسانهای خوشبخت دنیا به رختخوابم بروم و بخوابم؟ رختخواب چه میتواند باشد جز یک میعادگاه خشم و غم و ملامت آدم، با خودش در واپسین لحظههای هر روز؟)) (صفحه 15)
((اذان می گویند. صدای اذان از لای برگهای درختان داغ دیده تابستان جلوی خانهمان چکه میکند. خدا آمده است. دلم خوش میشود.)) (صفحه 27)
((بعضی آدمها با این که حتی یک سیلی هم نخوردهاند ولی کتک خورده ترین آدمهای دنیا هستند)) (صفحه 51)
از خانم خاتمی نازنین که این اثر دلنشین را در 90 صفحه، تیراژ 1000 نسخه و توسط نشر محترم آقاپور به رشته تحریر درآورده و ما را با دنیایی دیگر و جنس دیگری از آدمها که شاید نشناسیمشان و یا کمتر بشناسیم آشنا کردهاند نهایت سپاس را داریم و امیدواریم همیشه چنین آثار خلاقانه و پسندیدهای از قلمشان بر پهنه سپید کاغذ بنشیند و دوستداران ادبیات و هنر را مفتخر سازد. ■