چندی پیش، گپ و گفتی داشتم با) رضا مریوند رهبر ارکستر رتوریک(رهبر مهمان ارکستر گلهای نوین؛ رهبر مهمان ارکستر و کر کنسرواتوار تهران. متن زیر حاصل گفت و گویی چند ساعته در یکی از کافه تریاهای تهران است که خواندنش خالی از لطف نیست.
جوانی کوشا و با استعداد که با تمام کاستی و رنجهای عرصه زندگی و هنر توانسته ارکستری را راه اندازی کند تا ثابت کند با تمام سختیهای این کار میتوان ارکستری کلاسیک را از هیچ تا به بهترین جایگاهها رساند.
متولد بمهن ماه 1363 و اهل ملایر، سخت کوش است، به هنر و موسیقی عشق میورزد.
این را از همان صحبتهای ابتدایی خودمانیاش میتوان فهمید. از کودکی به موسیقی علاقه نشان داده و در سنین نوجوانی، شرایط یادگیری موسیقی برایش فراهم میشود. با توجه به کاستیهای آموزش موسیقی در شهرستان به تهران میآید، نوازندگی و در نهایت رهبری ارکستر را به طور علمی و جدی دنبال میکند. در رشته رهبری ارکستر فارقالتحصیل میشود و هم اکنون نیز برای بالا بردن سطح موسیقی و حرفهای خود به فکر ادامه تحصیل در خارج از ایران است. البته اگر مشغله روز مره اش جای خالی برایش باقی بگذارد.
جناب مریوند، از شما خواهش میکنم از خودتان و چگونگی ورودتان به عرصه موسیقی بگویید؟
من عمویی داشتم که دوست دار موسیقی بود و در دوران نوجوانی یک آلبوم موسیقی به من هدیه کرد. گوش دادن به این آلبوم برای من که همیشه علاقه مند به یادگیری موسیقی
بودم برآنم داشت تا فرا گرفتن گیتار به سبک کلاسیک را پیش بگیرم. اما پس از مدت کوتاهی به دلیل کمبود آموزشگاه موسیقی مناسب در ملایر و احساس نیاز به آموزش بهتر و بیشتر تصمیم گرفتم در یکی از آموزشگاههای تهران ثبت نام کنم، به همین دلیل هم هفتهای یک بار به تهران میآمدم. پس از چند سال متوجه شدم این نحوه یادگیری مرا سیرآب
نمیکند. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای ادامه یادگیری موسیقی وارد دانشگاه موسیقی شوم.
پس از ورود به کنسروا توار تهران، جناب استاد میر هادی با توجه به انگیزهها و هدفهایی که در موسیقی داشتم به من پیشنهاد آموختن پیانو به جای گیتار را دادند. البته یکی از دلایل پیشنهاد ایشان به من در باره تغییر دادن ساز تخصصیام این بود که با استاد ساز گیتار خود در دانشگاه نمیتوانستم ارتباط بر قرار کنم، و از آنجایی که در آموزش موسیقی عدم وجود ارتباط مناسب و دوستانه میان استاد و شاگرد منجر به دل زدگی از موسیقی میگردد این پیشنهاد را پذیرفتم.
آغاز و ادامه یادگیری پیانو در دانشگاه با استاد) الکس هاوانسیان (لحظات خوبی را برای من فراهم ساخت. پس از اخذ مدرک نوازندگی ساز جهانی در دانشگاه احساس کردم نوازندگی مرا آنطورکه میخواهم راضی نمیکند و به دنبال اتفاق بزرگتری میگشتم تا پیچیدگیهای بیشتری برایم داشته باشد. به همین دلیل با تشویق استاد هارمونی خود (مارینا آقابکیان) به رهبری ارکستر فکر کردم و رفته رفته به آن جامعه عمل پوشاندم. قرار گرفتن درمحضر استاد نادر مشایخی باعث شد با جدیت بیشتری این رشته را دنبال کنم.
چطور شد که به فکر تشکیل ارکستر افتادید؟
از همان ابتدای شروع یادگیری موسیقی، علاقه مند به کار گروهی در این هنر بودم. هیچ گاه فکر تشکیل گروهی فعال و پویا در موسیقی راحتم نمیگذاشت. حتی در همان دوران نوجوانی که گیتار مینواختم، در شهرمان گروهی متشکل از چند نوازنده گیتار تشکیل دادم، حاصل آن چند اجرا و شرکت در جشنواره استانی و البته کسب مقام دومی آن جشنواره بود.
چند سالی هم که از ورودم به دانشگاه گذشت باز هم در فکر تأسیس یک ارکستر کلاسیک بودم. در شهر خودمان یک ارکستر مجلسی تشکیل دادم و یک اجرا هم انجام دادیم اما این ارکستر استمرار پیدا نکرد. در واقع میتوانم بگویم فکر تشکیل) رتوریک( از همانجا شروع شده بود. از همین تلاطمهای درونی بود که متوجه شدم نوازندگی اوج خواستگاههای موسیقیام نیست و رهبری ارکستر دقیقاً آن چیزی است که به دنبالش هستم. در کنسرواتوار، در درس گروه نوازی استادی داشتم به نام جناب) مهدی ساعدی( که ارتباطم با ایشان بسیار صمیمانه بود. همان زمان در ارکستری دانشگاه که زیر نظر ایشان بود فعالیت داشتم و نخستین تجربیات کار با ارکستر از همان زمان برایم مقدور شد.
زمانی که برای تشکیل ارکستری مستقل مصمم شدم شروع به جمع آوری اطلاعات کردم و با بسیاری از دوستان مورد اعتماد و اساتیدم مشورت انجام دادم. نظرات بسیار متفاوتی وجود داشت. عدهای که مرا از انجام این عمل کاملاً بر حذر داشتند و دلایلی همچون« وقت گیر بودن این کار، وجود موانع بسیار در کشور ما، و...» را ارائه میکردند.
از دوستان بسیاری میشنیدم که «تشکیل و هدایت یک ارکستر در ایران کار مشکلی است و کار با نوازندهها، آن هم در حد و اندازه یک ارکستر کلاسیک نیاز به تجربه، زمان و شرایط مناسب در تمام زمینهها دارد» که شاید از نظر این دوستان من فاقد این واجبات بودم. در واقع هم، وقتی صحبت از تشکیل و رهبری یک ارکستر کلاسیک است، مسئولیت چندین نوازنده با روحیات و فهم مختلف را باید به عهده گرفت که این مسئولیت با پیشرفت و حرفهایتر شدن ارکستر بیشتر و پیچیدهتر هم میشود.
عدهای از دوستان و اساتید هم تجربیاتشان را در اختیارم گذاشتن و راهنماییهای مورد نیاز را انجام میدادند. مدت زمان زیادی را صرف مطالعه و تحقیق کردم. تا جایی که حتی
نحوه برخورد در ارکستر و ارتباط با اعضای آن را در شرایط مختلف و چگونگی انجام تمرینات و مطالعه و پیگیری کردم. بنده فکر میکنم یک رهبر ارکستر باید روانشناسی برخورد با نوازندهها را هم خیلی خوب بداند و در این زمینه اطلاعات فراوان و تخصصی کسب کند.
در هر حال، هیجان و شوق تشکیل ارکستر در من فرو کش نمیکرد و روز به روز این انگیزه بیشتر میشد.
با توجه به این که پیش از تشکیل ارکستر بسیار تحقیق کردهاید و مشورتهای متعدد از طرف اساتید و اطرافیانتان گرفتهاید، فکر میکنم روند تشکیل ارکسترهم برای خوانندگان جالب باشد. لطف کنید و از این مرحله بیشتر برای خوانندگان توضیح دهید؟
بهتر است ابتدا از نام گذاری ارکستر شروع کنم. نام ارکستر واقعاً برای من دغدغه بزرگی بود. علاقه مند بودم که این نام با مفهوم، زیبا، قابل درک و نوین باشد، به همین دلیل پیشنهادات فراوانی را برای انجام این مهم جذب کردم تا در
نهایت جناب استاد«کیوان میرهادی رهبر ارکستر کامه راتا»که از اساتید بنده نیز بودهاند، این نام« توریک» را پیشنهاد دادند. و از آنجایی که نام و مفهومش برایم زیبا آمد آن را برروی ارکستر نهادم«رتوریک» در لاتین به معنای گفتمان است.
اما استفاده آن در موسیقی از زمانی آغاز میشود که باخ برای گروه کر از یک ایده بسیار جالب و ساده استفاده میکند. اعضای گروه کر را در نقاط مختلف سالن و صحنه قرار میداده و در زمان سرایش اینطور به نظر میرسیده که یک گفتمان در حال اجرا است. و در واقع گفتمان موسیقی را میتوان برای این کلمه در مفهوم استفاده کرد. اولین کار هر ارکستر بعد از تشکیل، جذب نوازنده است که به واقع باید اعتراف کنم یکی از سختترین مراحل تشکیل ارکستر است چرا که تمامی نوازندهها برایشان مهم است بدانند ارکستری که قرار است برایش وقت بگذارند تا چه اندازه جدی است، البته حق هم دارند، چرا که ارکسترهای متعددی تشکیل میشوند، اما پس از چند ماه تمرین به دلایل مختلف و بسیار تعطیل میشوند و در این مواقع نوازندهها نه تنها زمانشان را بیهوده تلف کردهاند، بلکه در مواقعی به حق و حقوق خود نیز نمیرسند. به همین دلیل به من ثابت شده، اعتماد سازی در یک ارکستر مهمترین مسئله در تشکیل آن است.
بنده باید از همه دوستانی که در ابتدا به بنده اعتماد کردند تشکر ویژه به عمل بی آورم. از دوستان هم دانشگاهیام، تعدادی از اطرافیان هنرمندم که نوازندگی دراین ارکستر را بدون هیچ چشم داشتی آغاز کردند و بسیار جدی آن را ادامه دادند. در سال 92 بود که تمرینات به صورت رسمی آغاز شد. در پنج ماه اول مشکلات فراوانی داشتیم. کمبود نوازنده خوب و متخصص که با شرایط ارکستر نوپا کنار بیاید، نداشتن مکان
مشخص تمرین، عدم وجود منابع برای هزینههای جاری ارکستر و... اما به لطف پروردگار و هم دلی اعضا همه این مشکلات با استمرار در ادامه تمرینات و برنامهها و شکل گیری هدفی مشترک در ارکستر، کم و کمتر میشد و هر روز نتیجههای بهتر و بیشتری حاصلمی گشت و بنابه به گفته اساتید صاحب نظر پیشرفت ارکستر تا به امروز بسیار محسوس بوده است.
شما فرمودید در زمان تشکیل ارکستر یکی از مشکلاتتان کم بودن نوازنده در سطح ارکستر بوده. برای من جای سؤال است که با توجهبه تعدد آموزشگاههای موسیقی در سطح کشور و رشد روز افزون این آموزشگاهها چرا باز هم با عدم وجود یا کمبود نوازنده در سطح یک ارکستر مواجه هستیم. لطفاً اگر امکان دارد در این باره توضیح دهید؟
در کل باید عرض کنم، یکی از موضوعهایی که در آموزش موسیقی مشکل ساز شده رشد بی رویه آموزشهای غلط در موسیقی است.
در بیشتر آموزشگاهها که هر روز بر تعدادشان هم افزوده میشوند فراوان شاهد این مسئله هستیم که نوازندههایی را به کار میگیرند که اساساً مدرس نیستند و نحوه آموزش موسیقی را یاد نگرفتهاند. در اینجا باید به این نکته اشاره کنم که آهنگساز و یا نوازنده خوب بودن هیچ ارتباطی به مدرس خوب بودن ندارد. همانطور که در ورزش هم بازیکن خوب الزاماً نمیتواند مربی خوبی باشد و یا بالعکس.
در این توضیح، باید اضافه کنم عده بسیار زیادی هستند که اصلاً کفایت تدریس که هیچ حتی سواد موسیقی هم ندارند، خوب حساب کار این افراد کلاً از موسیقی جداست. اما تعدادی دیگری هستند که سواد کافی دارند ولی نحوه آموزش دادن را فرا نگرفتهاند. معتقدم مسئله دوم باز میگردد به عدم وجود رشته تخصصی در امر تربیت مدرس موسیقی که در این مورد بسیار ضعیف عمل شده است. بنده افراد زیادی را میشناسم که با افتخار می گویند چندین ساز را مینوازند تا جایی که این تعدد، تا نواختن 8 ساز هم پیش رفته و این موضوع به شخصه اصلاً برای بنده قابل قبول نیست!!!
چطور میشود 8 ساز را به طور تخصصی آموخت و همه آنها را درس هم داد؟! این یکفاجعه است!!!
چرا که آموختن تخصصی یک ساز نیاز به صرف یک عمر دارد وهیچ کجای دنیا چنین مسئلهای را نمیتوان دید! تدریس موسیقی نیاز به سواد، تسلط بروی مباحث و شناخت بسیار بالا از این علم دارد و مدرس موسیقی باید به غیر از علوم موسیقایی علوم روانشناسی را هم فرا گرفته باشد. البته در این گفتهها به دنبال سیاه نمایی نیستم، چرا که از آن طرف هم اساتید بسیار عالی داریم که تمام زندگیشان وقف تربیت شاگردانشان بوده اما متاسفانه تعدادشان نسبت به جمعیت مشتاق به یادگیری موسیقی خیلی کم است.
جناب مریوند، آیا در امر آموزش رهبری ارکستر هم دچار این بحرانها هستیم؟
در آموزش رهبری، علاوه بر همه این مشکلات از کمبود منابع آموزشی هم در رنج هستیم و تا جایی که من می دانم در ترجمه آثار این علم هم بسیار ضعیف عمل کردهایم و عقیده دارم که آموزش رهبری در هر کشوری به غیر از دانستن امور جهان شمول این تخصص به منابع بومی هم نیاز دارد و آموزش در این عرصه باید با توجه به شرایط موسیقایی کشور پیش برود.
بنده از آنجایی که خود شاگرد استاد نادر مشایخی بودهام ایشان را یکی از تکیه گاههای دانشجویان رهبری برای یادگیری می دانم. استاد مشایخی یک هنرمند واقعی و انسانی
بزرگ است که به غیر از موسیقی در عرصه فرهنگ، اخلاق و... هم میتوان از ایشان بسیار آموخت. بنابر این در حیطه آموزش و تربیت هنر جویان و دانشجویان موسیقی باید از اساتیدی همچون ایشان بیشتر و بهتر بهره برد و آنها را الگویی برای تمام شیفتگان این راه کرد.
علاقهمند هستم بدانم از دیدگاه خودتان«ارکستر رتوریک»را در چه جایگاهی میبینید و دقیقاً چطور گذران امور میکند؟
البته مایل هستم این جایگاه را علاقه مندان، صاحب نظران و اساتید تعیین کنند. اما آنچه که واقعیت دارد «رتوریک» یک ارکستر خصوصی و خود گردان است. از زمان تشکیل شدنش تا الان استقلال خود را حفظ کرده که اتفاقاً همین مسئله در جاهایی باعث پیشرفت ما شده است.
ارکستر ما مدام در حال بزرگتر شدن است و به فکر گسترش بیش از این هم هستیم. از نظر بنده اتفاقاً در این راه بسیار خوب پیش رفتهایم. در آینده نزدیک هم قصد گسترش سازهای برنجی بادی را داریم. به یاد دارم تا قبل از اجرای اول استرسهایمان بسیار زیاد بود و نگرانی فراوانی داشتیم. اما همین که ارکستر به اجرای اول رسید شرایط فرق کرد و انگیزه ما برای ادامه این راه به مراتب بیشتر شد. بعد از اجرای اول به خاطر طولانی شدن فاصله تمرینات با اجرای رسمی، برای اینکه انگیزه ارکستر تحلیل نرود به ضبط آثار ارزشمند موسیقی کلاسیک اقدام میکردیم که برخی از آنها منتشر شده است.
یکی از این کارها قطعه والس شماره 2 شوستاکویچ با یک تنظیم متفاوت بوده و سعی در این بود که دیدگاه موسیقی خودمان در آن گنجانده شود. دیگری: قطعه پالادیو اثر کارل جنکینز بود و الان شش قطعه ضبط شده دیگر داریم که تا چند ماه آینده منتشر میشود.
در جشنواره شمسه سال 93 هم اجرای موفقی داشتیم و مورد تشویق فراوان از طرف مسئولین امر قرار گرفتیم به همین دلیل هم، از ما برای اجرای روز اختتامیه هم دعوت به
عمل آمد. نوازندههایی که در حال حاضر در ارکستر مشغول فعالیت هستند، نوازندههایی حرفهای هستند که بسیاری از آنها در ارکسترهای دیگری نیز فعالیت دارند که بعضاً نسبت به ارکستر ما دستمزدهای خوبی هم دریافت میکنند. البته این حسن نیت و لطف آنها را میرساند که نه تنها اولویتشان مسائل مالی نبوده بلکه در بسیاری از مواقع در هزینههای ارکستر هم کمک کردهاند.
از دستمزدها و شرایط مالی ارکستر صحبت کردید. با عنایت به اینکه تا به حال در این باره بسیار صحبت شده، نظرات متنوعی هم در جاهای مختلف شنیدهایم و انتقادهای فراوانی هم از لحاظ کمی و کیفی به این مسئله شده، شما در این زمینه چه نظرو صحبتی دارید؟
بدبختانه گرداندن یک ارکستر در ایران کاربسیارمشکلی است. از هزینههای تشکیل و تمرین و اجرا بگیرید تا سایر جزییات! واقعیت این است که در بسیاری از مواقع بیشتر این زحمات را رهبر، نوازنده و آهنگساز و...
میکشند اما در نهایت مجبور میشوند سود حاصل از فروش بلیط را صرف هزینههایی چون سالن، تبلیغات و ... کنند و در آخر هم مبلغ ناچیزی که میماند میان اعضای ارکستر تقسیم میشود که مسلماً درشان هنرمند زحمت کشیده این عرصه نیست. همیشه کسانی که برای هنر کشور کار میکنند و زحمت میکشند با عشق به این راه، سختیها را تحمل میکنند و به منافع مالی نمیاندیشند. اما حقیقتی که وجود دارد این است: هنرمند باید در زندگی تأمین و از حداقلهای زندگی و رفاه نسبی برخوردار باشد تا بتواند هنر و علم خود را در خدمت جامعه به کار بگیرد.
برای گسترش موسیقی صحیح، زیبا و هنری، خصوصاً موسیقی کلاسیک که نقش تعیین کنندهای در ساختار تربیتی و موسیقایی هر جامعهای به عهده دارد، نیازمند حمایت بیشتر از دستگاههای مسئول، خصوصاً نهادهای دولتی میباشد تا با پیشرفت این موضوع اسپانسرهای بیشتر و بهتری با قوانین تدوین شده و صحیح وارد این عرصه شوند که هم انتظارات آنانبر آورده شود و هم مسائل اقتصادی مربوط به موسیقی، به شیوه صحیح خود پیش برود. اما مسئله دراینجاست که به دلیل عدم وجود حمایت دولتی از این موسیقی، اسپانسرهای خصوصی هم به طبع آن به سراغ این گونه موسیقی نمیآیند.
جناب مریوند، من امروزه بسیار میشنوم که گفته میشود موسیقی کلاسیک به انجماد رسیده و ضرورت تاریخی آن تمام شده. و عدله این گروه هم این است که موسیقی کلاسیک مدام به اجرای آثار پیشینیان میپردازد و نسبت به اجرای این آثار، تولید امروزی آن بسیار کم است. آیا به نظر شما مسئلهای که در مورد عقب نشینی اسپانسرها از این نوع موسیقی بیان کردید به این موضوع رجعت نمیکند؟ اساساً آیا شما این نظر را قبول دارید؟
بنده اصلاً با این نظر موافق نیستم. اولاً اینکه مردم از کنسرتهای کلاسیک خوب استقبال میکنند و این با توجه به تعداد کنسرتها و شرایط سالنهای اجرا جای شکر دارد. هر چند اگر سالنهای بزرگتری هم وجود داشته باشند باز هم مشکلی در فروش بلیط نخواهد بود و سیل مشتاقان چنین سالنهایی را هم پر خواهد کرد. ثانیاً، اگر انتظار این است آثاری همچون آثار باخ، موتسارت، بتهوون و... باز هم تولید شود این یک انتظار کاملاً غیر عقلانی است، چرا که این شیوه در آهنگسازی کلاسیک و نواختن آن متعلق به عصر همین افراد بوده که شرایط اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی، اقتصادی آنها بر روی موسیقیشان تأثیر گذار بوده و امروز باید بپذیریم که جوامع شکل دیگری دارند.
همانطور که بتهوون به سبک پیشینیان خود مثل باخ و ویوالدی قطعه نساخت. چون دورههای موسیقی هر کدام ساختار و خصوصیات خاص خود را داشتهاند. موسیقی امروز نیز ساختار منحصر به این دوران را دارد. پس نمیتوان انتظار خلق چنین آثاری را داشت! اما اگر صحبت بر سر این است که چرا این قطعات مدام در جای جای دنیا اجرا میشوند؟ به این دلیل است که جزئی از تاریخ موسیقی جهان هستند و به دهها دلیل باید اجرا شوند و اتفاقاً شنونده هم دارند. ولی موضوع این است که ما در ایران از اجراهای موسیقی کلاسیک درجهان اطلاع کمی داریم و در اینجا تنها یک سری قطعات مشهور یک
دوره خاص اجرا میشود. اما در کشورهای دیگر حتی قطعاتی از دوران موسیقی قرون وسطی و رنسانس هم اجرا میشود. حتی سازهایی را با توجه به شرایط آن دوران میسازند که کاملاً صدای ارکسترهای آن دوران را ایجاد کنند.
موسیقی کلاسیک امروز وارد دوره تازهای شده و موسیقی مدرن در حال رشد است که اتفاقاً آثار قابل تاملی هم تولید و اجرا شده. اما اگرکسانی این موسیقی را به عنوان کلاسیک باور ندارند این ذهنیت و نظر شخصی آنها میتواند باشد، چرا که موسیقی کلاسیک دورههای متنوعی دارد و امروز نیز این دوران با توجه به شرایط بسترهای خود به ابراز وجود کردن
ادامه میدهد. حتی اگر توجه کنید در یک سری موارد ساز بندیها هم تغییر کرده و صدا دهیهای ارکسترها هم تفاوت بسیاری با دورههای پیشین خود دارد. من عقیده دارم
موسیقی مدرن را باید پذیرفت، همانطور که شعر در ایران این راه را طی کرد.! البته مخالفانی داشت اما در هر صورت رسالت تاریخیاش را به کرسی نشاند و امروز هم شاهد اشعار
بسیار خوبی در این عرصه هستیم. استاد خوبم جناب آقای نادر مشایخی، استاد علی رضا مشایخی و بسیاری دیگر از بزرگان موسیقی، از آهنگسازان ارزشمند و آثارشان نمونههای قابل تأمل موسیقیهای مدرن درایران هستند که در کناراساتید جوانتری چون احسان صبوحی، کارن کیهانی، هوشیار خیام و... موسیقیهای زیبایی خلق کردهاند.
شما در باره مقایسه این نوع موسیقی با موسیقی ایرانی یا سایر سبکها چه نظری دارید؟ امروز این بحث و مقایسه بسیار متداول شده است!!!
معتقد هستم که نه تنها در حیطه موسیقی بلکه در حیطه کلی هنر، نمیتوان مقایسه انجام داد، چرا که سلیقه بر هنر خصوصاً در موسیقی حاکم است و اساساً نمیتوان معیار خیلی
خاصی برایش مد نظر قرار داد. اما عقیده دارم از لحاظ کیفی باید این مقایسه انجام شود که در بسیاری موارد به دلیل وجود مشکلات فراوان در موسیقی کشور این مقایسه آنچنان جالب به نظر نمیآید. باید به تمام موسیقیهای اصیل، صحیح، علمی و هنری احترام گذاشت و به هیچ عنوان نمیتوان آنها را با هم مقایسه کرد.
امروزه این سخن به صورت یک تبلیغ گسترده در آمده که یک ایرانی و یک دانشجوی موسیقی در ایران بهتر است ابتدا به موسیقی کشورش بپردازد تا موسیقی کلاسیک، که به آن موسیقی غربی هم در برخی مواقع گفته میشود، چرا که موسیقی ایرانی برای ماست و از فرهنگ و تاریخ ما نشات میگیرد و به طور خدادادی احساس آن در خون ما وجود دارد. چقدر میتوان به این نظرات اهمیت داد؟
موسیقی کلاسیک یک موسیقی پایه است و جنبههای جهانی دارد و به هیچ عنوان اطلاق لفظ غربی به این موسیقی مورد پذیرش هیچ یک از اساتید بزرگ موسیقی این کشور نسیت. چرا که در هر کجای جهان، این موسیقی میتواند حرفهای خاص خودش را بزند و در ایران هم باید نسبت به شرایط اجتماعی و فرهنگ این کشور شکل بگیرد و پیش رود.
اگر اینطور فکر کنیم که موسیقی ایرانی برای ماست و موسیقی کلاسیک، غربی است و برای آنهاست!!! مخالف این صحبت هستم. چون معتقدم موسیقی کلاسیک، ریشههای جهانی دارد که با ساختار هر کشوری میتواند خودش را هماهنگ کند. جامعه به هر دوی این موسیقیها نیاز دارد و اتفاقاً موسیقیهای خوب هم در زمینه کلاسیک در ایران بسیار ساخته شده است که با چهار چوبهای هنری و بومی ما مطابقت دارد. اما از آنجایی که این دو موسیقی را از ابتدا برای ما تفکیک کردهاند ما هم فکر میکنیم که اگر موسیقی ایرانی دوست داریم باید موسیقی کلاسیک را نادیده بگیریم و بالعکس. به عقیده من این حرفها و این شیوه برخورد کاملاً غلط است. درست است که در زمینه موسیقی کلاسیک پیشرفت ما کند بوده اما پس رفت هم نداشتهایم. ما نوازندههای خوب و با استعداد زیادی داریم و باید از اینها با توجه به علاقههایشان حمایت و استفاده کرد و به آنها میدان داده شود تا بتوانند آموزشهای بیشتر و بهتری ببینند تا خودشان انتخاب کنند که در کدام یک از سبکهای موسیقی میخواهند فعالیت کنند که البته برای این منظور باید پیش زمینههای مقایسههای این چنینی را از میان برداشت. موضوع مهم در موسیقیهای اصالت دار این است که انسان را تربیت میکند و به افراد میآموزد که گوش دهند و تعمق کنند و زمانی که به اشخاص آموزش میدهیم که صبر کنند، گوش دهند و احترام بگذارند، دیگر آن شخص نمیتواند در خیابان، کوی و برزن رفتارهای نا هنجار انجام دهد، چرا که عادت کرده است با احترام گذاشتن به سلیقههای گوناگون و اعمال منطقی و کنترل کردن خود برای فهمیدن، در چهار چوبی درست رفتار کند. کسی که به موسیقی کلاسیک گوش میدهد، یاد میگیرد تحمل کند و احترام بگذارد. فارغ از اینکه تماشا و گوش دادن به کار یک ارکستر به طور نا خود آگاه درشان و شخصیت آدمی تأثیر گذار است. با موسیقی خوب و دارای اصالت، با تکنیک و با مفهوم هنری میتوان تاثیرات مثبتی در فرهنگ یک جامعه گذاشت.
آقای مریوند در پایان اگر صحبت خاصی دارید که در طول این گفت و گو بازگو نشد لطفاً بفرمایید؟
ما با توجه به اینکه همانند اکثر گروههای هنری و موسیقی در کشور مشکلات فراوانی داریم تا به اینجای راه آمدهایم و از این پس هم انتظار داریم مسئولین، سازمانها و کسانی که میتوانند در این جهت به ما و سایر ارکسترها که به طور جدی و حرفهای فعالیت میکنند و برای رشد و توسعه موسیقی در کشور زحمت میکشند ما را حمایت کنند. چرا که با عدم حمایت از موسیقی اصیل، علمی و تکنیکی، موسیقیهای نابه هنجار جای آنها را خواهند گرفت و به طبع نیز باید در رفتارهای اجتماعی افراد منتظر تغییرهای منفی و متضاد با هنجارهای اجتماعی باشیم.
یکی از بزرگترین مشکلات موسیقی در جامعه ما در حال حاضر عدم وجود اسپانسرهای دولتی و خصوصی است که اگر این مشکل مرتفع شود طبیعتاً بسیاری از دغدغههای ما و سایر ارکسترها از بین خواهد رفت و مسلماً سطح موسیقی به طور بسیار محسوسی ارتقاع خواهد یافت.
جناب رضا مریوند متشکرم از وقتی که برای این گفت و گو گذاشتید. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html