نگاهی به مجموعه شعر «زرد رادیکال» سرودهٔ «رضا روشنی»؛ «ایوب کیانی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نگاهی به مجموعه شعر «زرد رادیکال» سرودهٔ «رضا روشنی»؛ «ایوب کیانی»

زرد رادیکال نام مجموعهٔ شعری از رضا روشنی است. تصویر روی جلد، بومی است، بر فراز تپه که رویش را برگردانده و به حال مراقبت نشسته است. رضا روشنی متولد سال 1351 با هویتی ایلیاتی زبان لکی و بینشی فارسی ... به قول خودش آمده است تا بفهمد دنیا چقدر کوچک است و تاریک او شاعری است بی ادعا با توانمندی‌های خارق العاده! در سطح آوایی تسلط خود را به زبان فارسی کاملاً آشکار می‌کند. ریتم کلامش را با آنچه می‌خواهد بیان کند، یکدست و پرهیجان انتخاب می‌کند. هر جا لازم می‌بیند از تکرار خوش تراش ابایی ندارد.

 

لعنت به عشق که عاشقم کرد ... لعنت به شعر که شاعرم کرد... لعنت به آفتاب که سایه‌اش بر من افتاد/ لعنت به باد که بی جهت وزید و موهایم را سفید کرد/ من رضا روشنی هستم .... وقتی از شعر و قلمرو شاعری خود سخن به میان آورد به شعر هم دهن کجی می‌کند!!!

و شعر را حرامزاده می‌داند مثل انوری که شعر خود را حیض الرجال می‌خواند.

روشنی به تمامی شاعر است. احاطه او به زبان انگلیسی سبب شده است که فارسی را نیز مثل انگلیسی بکار گیرد. ژومودو ریتوریک واژگانی را در خدمت بیان شعر گرفته است. بادِ بی جهت را در دو یا چند معنی ضمنی به کار می‌برد. باد بی جهت کوران است از هر طرف آدم را احاطه می‌کند و سبب پیری زودرس می‌شود و لابد ناملایمات روزگار، در نظر خواننده هویدا می‌شود، چرا که موی شاعر را سپید کرده است. سایهٔ آفتاب را بر خود تابانده و می‌گوید: لعنت به آفتاب که سایه‌اش بر من افتاد و لابد به روشنی، شهرت خود نظر دارد با ایهام به روشن ... و همین لقب خود را بهانه کرده تا به همهٔ روشنان نفرین و لعنت بفرستد.

آقای روشنی شاعر، به درستی با قلب خود سخن می‌گوید: دهانش را بر قلبش گذاشته و قلبش را در دهان و به دنبال اسرار زندگی می‌گردد. هم گریه را سرآغاز هستی می‌داند و هم انجام هستی.

در اشتقاق کلمات عربی صنایع را خلق می‌کند. یا مقلب القلوب ... حال ما را به آتش و گلوله متغیر کن. به خون سیاوش ... ما را به سوشیانت برسان، حال ما را به داستانهای پسرکشی تاریخ و مخصوصاً سهراب شاهنامه تغییر بده ... قلب‌های عاشق ... قلب‌های زندانی ... و گاه به طنزهای گزندهٔ اجتماعی رو می‌آورد... یا دست بی صاحب من در شبکهٔ جهانی ... روشنی تفکری جهانی دارد. جهان آرمانی او شبیه مدینه فاضله افلاطون است و انسانی که گاه خشن در نظر او جلوه می‌کند انسان مُثُل افلاطونی است.

دریافت‌های فلسفی او از جای جای کلامش هویداست... و مطالعات فلسفی او جانمایهٔ پاره‌ای از اشعارش می‌باشد.

رضا دراین مجموعه بسیار فنی، شعر سپید گفته است. مخاطبش گاهی زن مجری‌ای است که زیبایی‌اش نظر را خیره می‌کند، اما ناامیدانه می‌گوید: که پیشاپیش جسدت را می‌بینم/ چند خیابان پایین‌تر/ و ... یا مرد! ای مردی که بدل کار مجنون می‌شوی هجوم می‌کنی به طرفداران دو آتشه لیلی و خود بخود کلام را پارادکسی کرده است.

گاهی به باورهای فلکلوریک اشاراتی جامع دارد.

رضا روشنی، شاعری است مفهوم گرا. وی در فراسوی کلماتش به دنبال مفاهیم تازهٔ شعر می‌گردد. بنگرید: مه غلیظی می‌شوم/ در زاگرس فرو می‌روم/ جای بوسه‌های تو تخته سنگی رسته تخته سنگی/ آی زنی که در ماه جاری می‌شوی.../ جریان و سریان زیبایی زن در ماه نشان از فراّر بودن و گریزان بودن تخیل تیزپای شاعر دارد.

اول بهار/ یادت هست/ قطاری که در سوتی ممتد فرو رفت و زاگرس در مهی «قرمز»... شاعر، کوه پایه نشین زاگرس است و همواره مه غلیظ فراز زاگرس را غرق قرمزی شقایق‌های وحشی و لاجرم سرخی خون می‌بیند.

روشنی گاه گاهی در ساختار نحوی جملات به زیبایی دستکاری کرده است. گویی حیفش آمده که جمله‌ای را بگوید یا نگوید.

.... گاهی دو شکل از یک جمله را در هم می‌آویزد.

آها ها ها ی معشوقه‌ام که دستم به /از شما/ نمی‌رسد/ کوتاه است/ گویی که می‌خواهد بگوید: به شما نمی‌رسد ... اما بی درنگ چاشنی از شما کوتاه است نیز گستره خیالش را خار خار کرده است... گاهی حسرت‌های خودش را که غم غربت و به نستالژی شبیه است بسیار عاشقانه و لطیف گفته است. از معشوقه‌های من تنها باد ماند... که فکرش را به موهای تو آشفته کرد ...می‌کرد/ و هی در گوشم چیزهایی می‌خواند .... یکی از معشوقه‌های شاعر که یک دانه و عزیز بود اصلاً نروئیده و آرزوی شاعر بر باد رفته یکی سوخت و به داغی شده است و یکی قرمز شد ... و به شهادت رسید.

از میان معشوقه‌های شاعر، باد است که می‌وزد، اما باد بدون خاک و آتش و آب برای شاعر جز پریشانی و فرسودگی چیزی در بر نداشته است.

روشنی هر جا از شعر و شاعری صحبت می‌کند غمی شاعرانه را نیز به شعرش تزریق کرده است. شعر را فرایندی می‌داند که تحت تأثیر القائات تابعهٔ عربی و فرشته فارسی بر زبان شاعر جاری می‌شود.

تنهایم ... مثل/ شاعر که سالهاست/ نیمم درگلوی این اتاق گیر کرده / نیمم مفقودالاثر است/ آی من! نگاه من ....!

در جای جای شعرش، دلخوری و افسوس در شکلی ملال آور خودنمایی می‌کند. و حتی عاشقانه‌های وی ملول است. به طوری که شاید بتوانیم با احصای کلمات و جملات در هم تنیدهٔ وی، به عنوان شاعر دلخور متهمش کنیم.... بنگرید: کفرم را آفتاب در آورد/ نیم نگاهی به «خورشید و روشنی که فامیل شاعر است»/ دختری با موهای قرمز/ که عاشق کفش آدیداس است بود/ آفتاب مرا نساخت/سوخت/ خراب خرابم کرد/ از لابلای کلمات به راحتی گریز می زند و خود را هماهنگ تکنولوژی می‌کند. قبلاً عشق را دست فروشی می‌کردم/ می‌ایستادم با حافظ سرکوچه/ امروز شبکهٔ مجازی را دهانی کرده‌ام برای عشق ... لعنت به این همه بازی ... ساختار جملات شاعر هنجار شعر سپید و زبان فارسی معیار فارسی است.

از آن جمله است: شب که نگاه می‌کنم / یاد عمه‌ام ستاره می افتم/ که این همه سال آسمان را ایستاده بود/ و پایین نمی‌افتاد .... ستاره کسی افتادن در باور عوام حکایت از آن داشته است که وقتی کسی دنیا را وداع می‌کند ستاره‌ای که در آسمان دارد خواهد افتاد و خاموش می‌شود. هنوز این اعتقاد در میان مردم جبال زاگرس ریشه دارد. به طوری که اگر در شب شهاب سنگی از آسمان پرتاب شود و خاموش، خواهند گفت کسی بدرود حیات گفته است.

منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره هشتم بهار سال 1395

 


نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692